‘بزرگترین چالش سدهی بیستم یافتن ِ راهیست برای نوشتن از انسانهایی که خود نمیتوانند تجربهشان را بنویسند.’
جان برجر(John Peter Berger (5 November 1926 – ۲ January 2017) ) در ۸۵ سالهگی، پس از جراحی آب مروارید میگفت: دارم رنسانس ِ بینایی تجربه میکنم.
مردی که پنجاه سال ِ تمام به هنر ِ تماشا پرداخته بود، احساس میکرد در یکی از نگارههای ورمیر بیدار شده است، ‘جایی که همهچیزی پوشیده است از شبنمی جانبخش.’ با دوست کاریکاتوریستاش سلجوق دمیرل (Selçuk Demirel) مقالهای نوشت: ‘دو چشم، که پردههاش را اکنون برداشتهاند میتوانند شگفتی ثبت کنند. از نو و دوباره.’ تا دم ِ مرگ به نوشتن ادامه داد.
تاریخشناس هنر بود که به رنگ ِ دیدن میپرداخت، ‘تنها چیزی که دربارهش میتوانم بنویسم.’ به شانزده سالهگی از مدرسه شبانهروزی گریخت و به آکادمی هنر رفت. نگارگر و آموزگار طراحی شد، اما جان ِ ناآرام داشت و دوپهلویی ِ هنر نگارگری تاب نمیآورد. در بیست و پنجسالهگی شد ناقد هنر. ده سال در گاهنامهی انگلیسی New Statesman نقد هنری مینوشت. چرخه نوشتههایWays of Seeing برای بیبیسی فراموش ناشدنی است.
‘باید خودمان را در برابر عشق بی چون و چرا به هنر حفظ کنیم.’ صریح بود و شیفته و متعهد به کار. ناملموس بودن ِ هنر، هنر ِ دینی، موزههای نمایشگاه ِ کار هنری به عنوان اشیای مقدس، میراث ِ ملی فرهنگی و مایملک ِ طبقهی برگزیده نمیپسندید. برجر با این ایدهی نادرست که هنر در وهلهی نخست چیزی باارزش برای تملک است، موافق نبود. ‘پس از بسته شدن نمایشگاه، نگهبان میگذارند جلوی در.’
جان برجر ایستادگی میکرد در برابر سلسلهمراتب، همهی شکلهای سلسله مراتب. هرکسی را که باور داشت به سلسله مراتب، به سخره میگرفت: ‘We share winks. آشغال ِ جهان را بی چون و چرا میپذیریم و برای هم قصه میبافیم که حالا چگونه ادامه دهیم. با هم توطئه میکنیم. آری، ما آشوبگریم.’ از جمله با نگارگر و تندیسساز سوییسی، جاکومتی توطئه کرد که زندگیش را ‘زندگی ِ واقعی ِ یک نگارگر’ میدانست و نیز با سوزان سونتاگ ِ نویسنده و کنشگر سیاسی. با او همنظر بود در شور ِ تماشای ِ تصویر، سپری در ستیز برای تماشای ِ آگاهانه. گفت وگویی داشت با سوزان سونتاگ در کانال ۴ دربارهی روایت داستان و دیدگاه دربارهی تخیل. دیدگاه ِ او دربارهی نقش مردم/بیننده ماندنی خواهد بود: ‘به این باور دارم که همهی داستانها اکنون باید ناتمام بمانند، که خواننده باید با گزیدن بخشی از زندگی خود آن را به آخر برساند. داستان ِ کامل همخوان نیست با زمانهای که در آن هستیم.’
سال ۱۹۷۲ برای رمان G جایزهی بوکرپرایز دریافت کرد. دادن این جایزه به او در انگلستان آشوب به پا کرد. برجر پول جایزه، ‘پول خون’، را با سیاهان جنبش ِ اعتراضی Black Panthers قسمت کرد. جنبشی که مهاجران هند غربی بخش زیادی از آن را تشکیل میدادند.
‘میخواستم نشان بدهم که شرکتهایی چون Booker-McConnell، از حامیان مالی جایزه، سهم زیادی دارند در استثمار کشاورزان نیشکر هند غربی.’ بخش دیگر پول را صرف شهادت برای کارگران مهاجر کرد، ‘بزرگترین چالش سدهی بیستم یافتن ِ راهیست برای نوشتن از انسانهایی که خود نمیتوانند تجربهشان را بنویسند.’ از دید او کارگران مهاجر نه تنها مهمترین مُهره در نظم کاپتالیستی کنونی، که به ویژه ‘نمونهای از شکل ِ نوی استثمار در سدهی بیستماند.’ سال ۱۹۷۶ کتاب A Seventh Man: Migrant Workers in Europe را منتشر کرد با این امید که بتواند ‘صدایی’ باشد از نویسندهای که بتواند رنج ِ کارگران میهمان در اروپا را بازگو کند. برجر، با همهی تواضعاش یکی از شریفترین صداهای نسلی از نویسندهگان متعهد است.
باشد تا صداش با خواندن کتابهاش بیشتر شنیده شود.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.