روایت «عدنان کریم» از همکاری با کامکارها و مناسبات تمدنی موسیقی ایرانی و کردی

برای گفت‌وگوهای ویژه با چهره‌های نامدار فرهنگ و هنر که گذرشان به شهر سنندج می‌خورد، همیشه گوش به زنگم. گفت‌وگو با عدنان کریم که نامش در فهرست ذهنی من قرار داشت، به همین آمادگی برمی‌گردد.

گرچه قرار بود این خواننده خوش‌الحان در سفرش به سنندج برای کنسرت با هیچ روزنامه‌نگاری گفت‌وگوی مطبوعاتی نداشته باشد، اما برای پاسخ به سؤالات در ١۵ دقیقه رضایت داد. به‌واسطه فرصت اندک فقط توانستیم روی چند موضوع محدود تمرکز کنیم و به صورت گذرا از زندگی و تلاش‌های هنری‌اش، همکاری با گروه کامکارها و همین‌طور وضعیت امروز موسیقی کردی و مناسبات آن با موسیقی ایرانی پرسیدیم. او در این مصاحبه همچنین به تحلیل «مقام» پرداخته که در ادبیات موسیقی ایرانی به آواز ترجمه شده و به نظر می‌رسد نزدیک‌ترین واژه فارسی برای ترجمه آن باشد؛ گرچه گاهی انواعی از مقام، مفهومی فراتر از آواز پیدا می‌کند. عدنان کریم که در ایران بیشتر به‌واسطه کنسرت‌هایش با گروه کامکارها و انتشار دو آلبوم «خاتون» و «وفایی» شناخته می‌شود، اکنون ۵۴ساله است و در سوئد زندگی می‌کند. او می‌گوید: ما به عنوان نسل آریایی، خودمان را به فرهنگ و موسیقی ایران نزدیک می‌دانیم، اما نوع موسیقی کردی را با شناسنامه و سبک خودمان ارائه می‌کنیم.

شما در دانشگاه نقاشی خوانده‌اید، اما از موسیقی سردرآوردید. آیا زمینه‌ای از این دو هنر در کودکی هم با شما بود؟
١۶ساله بودم که در گروه موسیقی سلیمانیه در بغداد در جشنواره‌ای جهانی شرکت کردم. اولین‌بار بود که در جشنواره‌ای رسمی به عنوان خواننده شرکت می‌کردم.
همان برنامه‌ای که قطعه «دسمالی» را اجرا کردید؟
بله، درست است. این قطعه فولکلور است و تصنیفی ملی برای کردها به شمار می‌رود. این قطعه را اولین‌بار با صدای استاد «محمد ماملی» هنرمند مهابادی شنیدم که استاد «انور قره‌داغی» برای من تنظیم کرد. این‌گونه نخستین تصنیف من ضبط و ثبت شد.
بعد از این جشنواره ناگهان تئاتری شدید و با قطعه «کازیوه» با گروه نمایش «پیشرو» همکاری کردید.
گروه نمایش پیشرو یکی از کارهای «ماکسیم گورکی» را به کارگردانی استاد« عثمان» ضبط می‌کرد و آهنگ‌سازی و تنظیم قطعه‌ای به نام «خجی» برعهده دلیر ابراهیم بود. من هم آن را اجرا کردم.
پس می‌توانیم بگوییم آغاز شما در عرصه موسیقی سال ١٩٧٩ بود؟
بله، این گونه است. من در همین زمان به روی صحنه آمدم و به عنوان هنرمندی جوان کم‌کم شناخته شدم. بعدها با گروه موسیقی سلیمانیه فعالیتم را ادامه دادم.
با استاد انور قره‌داغی…؟
جدای از ایشان، با استاد «صلاح رئوف» و «دلیر ابراهیم» و «خالد ساکار» و جمعی از استادان دیگر همکاری می‌کردم.
تصنیف «شَوی شَمال» را با چه کسی کار کردید؟
استاد قره‌داغی برای گروه موسیقی سلیمانیه ساخته بودند و من هم خواندم.
همکاری شما با گروه موسیقی «هنرهای زیبا» چگونه بود؟ به نظر می‌رسد این همکاری سرآغازی و مرحله‌ای دیگر از فعالیت هنری شما بود.
تقریبا سال ١٩٨٩ بود که با جمعی از جوانان سلیمانیه گروهی تشکیل دادیم و تعدادی آهنگ ساختیم و ضبط کردیم.
همکاری شما چه مدت ادامه داشت؟
فکر کنم کمتر از دو سال بود. بعدها من به خارج کشور رفتم و در سوئد ماندگار شدم.
شما مدتی را هم در ایران زندگی کرده‌اید. کمی هم از این ایام بگویید. زندگی در ایران انتخاب بود یا اجبار؟
به خاطر مسئله آوارگی و کوچ مردم اقلیم کردستان عراق، ما هم به ایران آمدیم و در شهر مهاباد در استان آذربایجان غربی ماندگار شدیم. آنجا خدمت استاد «محمد ماملی» بودم و در گروهش ساز عود می‌نواختم.
دستاورد این همکاری چه بود؟
کنسرت برگزار کردیم. دو آلبوم خوب ضبط کردیم. آلبومی هم داریم که تاکنون منتشر نشده است. این آلبوم سال ١٩٩١ میلادی ضبط شد.
ممکن است به‌زودی منتشر شود؟
نمی‌دانم.
این آلبوم پیش شماست؟
خیر، پیش من نیست.
نزد خانواده ماملی نگهداری می‌شود؟
پیش آنها هم نیست. پیش «کریم تابعی» است. او کار را ضبط کرد.
اجازه دهید کمی درباره شاخصه‌های موسیقی شما بحث کنیم. موسیقی کردی در اقلیم کردستان عراق ارتباط زیادی با موسیقی عراقی و حتی ترکیه دارد. اما آثار شما هم از نظر موسیقی و ملودی‌ها و هم از نظر صدای سازها و محتوا، ارتباطی ریشه‌ای و تمدنی با موسیقی ایرانی دارد. شما هم این نکته را تأیید می‌کنید؟ چقدر خودتان را به موسیقی ایرانی نزدیک می‌دانید؟
در حقیقت ما به عنوان نسل آریایی خودمان را به فرهنگ و موسیقی ایران نزدیک می‌دانیم. اما هم‌زمان ما موسیقی کردی مخصوص به خودمان را داریم که دارای اهمیت و مشخصات و زیبایی خاص خود است. اگر به صدای امثال «حسن زیرک» و محمد ماملی گوش فرا دهیم، به‌زیبایی مشخص می‌شود صدایشان حس و تم کردی دارد، هرچند احتمالا تصنیف‌هایی متفاوت از مناطق کردنشین هم خوانده باشند. من، این ابرهنرمندان را به عنوان استادان خودم به حساب می‌آورم. استاد «علی مردان» و «عارف جزراوی» هم مانند «سیدعلی‌اصغر کردستانی»، موسیقی کردی دارند. موسیقی کردی، فارسی و ترکی با هم متفاوت و تفکیک‌پذیر هستند. ما الان به این مسئله نیاز داریم که موسیقی کردی را احیا و حفظ کنیم. خودم اگر در قالب شوشتری- که عراب‌ها به آن حجاز می‌گویند- مقامی بخوانم، به‌گونه‌ای می‌خوانم که فاقد هرگونه تحریر اضافی باشد. به‌دلیل اینکه تفاوت‌ها و نشانه‌های موسیقی ما در آن مشخص باشد. ما ملل و اقوام و طوایف مختلفی هستیم و هر ملت هم تلاش می‌کند اصالت و هویت خود را حفظ کند. بااین‌حال، ما به عنوان انسان، ارتباطات خوبی با هم داریم. اما چرا باید فرهنگ و هویت و موسیقی‌مان را حفظ کنیم؟ چون با هم تفاوت داریم. بگذارید این تفاوت و ویژگی‌های فرهنگی فراموش نشوند و به‌واسطه این رنگین‌کمان و نشانه‌های زیبا، همدیگر را بشناسیم. به‌همین‌دلیل من در هر قطعه‌ای که خوانده‌ام، سعی کرده‌ام از نظر لحن و حس با موسیقی عربی، ترکی و فارسی متفاوت باشد. احتمالا خود شما هم شنیده‌اید و این حرف من را تأیید می‌کنید. حتی آن قطعاتی که خودم می‌سازم، تلاش می‌کنم براساس حس آثار امثال ماملی، حسن زیرک و علی مردان باشد. این هنرمندان بزرگ برای ما سرچشمه‌ای جوشان هستند. امثال ما از هنر آنها بهره می‌بریم و با موسیقی کردی آشنا می‌شویم. موسیقی کردی باید شناسنامه خود را بشناسد. همچنان‌که موسیقی فارسی شناسنامه خود را دارد، ما هم در زمینه موسیقی شناسنامه خود را داریم. ما با گروه کامکارها در تهران کنسرت برگزار کردیم، در مدت سه روز حدود ١٢‌ هزار نفر حضور پیدا کردند. برنامه کنسرت در دو بخش فارسی و کردی بود. بعد از اتمام بخش فارسی و هنگام اجرای قطعات کردی، مردم سالن را ترک نمی‌کردند، به خاطر اینکه ریتم موسیقی کردی را دوست می‌داشتند. بنابراین موسیقی کردی ریشه و شناسنامه خاص خود را دارد. ریتمی که ما در موسیقی کردی داریم، ملل دیگر آن را ندارند. موسیقی کردی یکی از انواع موسیقی اصیل و کهن در منطقه است که به‌راستی جایگاه خود را یافته است. بنابراین نیازی نیست موسیقی خودمان را به‌گونه‌ای ارائه کنیم که به موسیقی عربی، ترکی یا فارسی باشد. چون ما هم مثل اقوام منطقه موسیقی خاص خود را داریم.
به نظر می‌رسد زبان همدیگر را خوب درک نکردیم. سؤال من این نبود که موسیقی کردی همان موسیقی عربی یا ترکی است. می‌خواستم این نکته را مطرح کنم که با وجود تأثیر‌پذیری موسیقی کردی از این سه‌گانه فرهنگی، شما به گونه‌ای از مقام‌ها و ملودی‌های اصیل مایه می‌گیرید و به‌کارگیری و ترکیب‌بندی سازها به گونه‌ای است که صدا و حسی اصیل از موسیقی و تصانیف شما به شنونده می‌رسد… .
قطعا این‌گونه است. همان‌طور که عرض کردم، ما در این منطقه از نسل آریایی هستیم. احساس می‌کنیم در زمینه موسیقی و استفاده از سازها به ایران نزدیک‌تریم، اما تم و حس کارها بسیار متفاوت است. همان‌ سازی که به دست نوازنده کرد است، نوازنده فارس هم به دست می‌گیرد؛ اما چون طبیعت متفاوت است و در تولید قطعات، اثر خود را برجای گذاشته، حس کارها را تغییر می‌دهد و می‌بینید نوع نوازندگی و موسیقی متفاوت‌تر است. به عنوان نمونه وقتی که کامکارها برای قطعه‌ای کردی یا فارسی می‌نوازند، تفاوت خیلی روشن است. یا اگر برای موسیقی منطقه اورامان در کردستان کار کنند، بازهم تفاوت محسوس است. درحالی‌که سازها همانی است که نسل امروز آریایی‌ها استفاده می‌کنند؛ مانند عود، کمانچه، تار و سه‌تار. آنچه کارها را از هم تفکیک می‌کند این است که احساس حاکم بر آنها متفاوت است.
شما خود را خواننده مقام‌های کردی می‌دانید یا مقام‌شناس یا هردو؟ این سؤال را به این دلیل مطرح کردم که در جایی به صورت جدی به این موضوع پرداخته بودید.
بله، فعلا دارم آموزش می‌بینم و هنوز درس را به‌طور کامل درک نکرده‌ام. مقام‌شناسی و مقام‌خوانی مسئله‌ای ساده نیست. گاهی می‌گویند فلانی مقام‌شناس است، اما مقام‌خوان نیست. ممکن است یک خواننده یا یک هنرمند، مقام‌شناس باشد، اما درعین‌حال مقام‌خوان نباشد، چون مقام‌خوانی، احساس درون انسان است که خیلی مهم است چگونه این احساس را منتقل کنید. من که در میان کارهایم، مقام‌های زیادی خوانده‌ام، بیشتر از استاد بزرگ علی مردان بهره می‌گیرم. ریشه‌های مقام کردی را در منطقه گرمیان که بین ایران و عراق تقسیم شده است، می‌بینم.
یعنی مناطق کرکوک و کلار تا خانقین، قصرشیرین و سرپل زهاب… .
به‌طورکلی دشت گرمیان از کرکوک تا کفری و کلار…، منظورم این مناطق است. مقام‌ها ویژه مناطق گرمسیر است. به دلیل اینکه در این مناطق فیزیک انسان کش می‌آید و احساس انسانی به این سمت تغییر می‌کند و بیشتر می‌شود. به‌همین‌دلیل خواننده‌های این مناطق در گذشته و امروز، مقام‌های مخصوص به خود را می‌خوانند. در این مناطق مقام‌هایی مانند «خاوکر»، «الله ویسی»، «قطار»، «آی‌آی» و… داریم. خواندن این مقام‌ها شناخت و توانایی و درک خاصی می‌طلبد. من تلاش حداقلی داشته‌ام که کم‌کم این مقام‌ها را بازخوانی کنم. در آلبوم‌های «باده گلرنگ» یک و دو تعدادی از این مقام‌ها را خوانده‌ام. تلاش و برنامه‌ریزی من، انتشار باده گلرنگ شماره سه است که اثری آموزشی برای جوانان کرد باشد که چگونه مقام بخوانند. خیلی مهم است هنگام خواندن مقام‌ها همه ماهیچه‌هایت منبسط شوند و اثری از انقباض در آنها نباشد تا بتوانی آنچه در درونت هست، بیرون بریزی.
از آنجا که برخی از این مقام‌ها به لهجه‌های کردی کلهری و کردی هورامی خوانده شده و شما هم به لهجه هورامی مقام خوانده‌اید، می‌خواستم بپرسم آیا شما از نظر فنوتیک زبانی با این لهجه‌ها هم آشنایی دارید؟ چون همچنان‌که شما هم معتقد هستید، حس بیان کلمات باید حفظ شود.
شعرایی مانند «بیسارانی»، «صیدی هورامی»، «مولوی کرد» و «فتاح جباری» مجموعه اشعار خوبی به لهجه هورامی سروده‌اند که برای ما سرمایه‌اند. اگر به مناطق اورامان و حتی سرپل زهاب هم برگردیم، می‌بینیم این مجموعه هنر همگی با هم در ارتباط بوده و در هم تنیده‌اند.
حتما اطلاع دارید مرحوم استاد علی مردان گفته بودند این مقام‌ها را از فردی ایرانی آموخته‌اند. آیا شما تحقیق کرده‌اید این فرد را بشناسید یا اینکه مستقیم از علی مردان الگوبرداری می‌کنید؟
علی مردان خودشان برای همه استاد هستند.
مقام سحر را که شما خوانده‌اید، از چه کسی یاد گرفتید؟
استاد «سیوه» آن را خوانده‌اند. پیش از آن نمی‌دانم چه کسی خوانده است. سیوه در شهر کوی سنجق کردستان عراق می‌زیست. یکی از مقام‌شناس‌هایی بود که به سبک‌و‌سیاق مخصوص خود می‌خواند. همان‌گونه که گفتم، اینها همه برای ما سرچشمه هستند. سیوه، علی مردان، «محمد صالح دیلان» و هنرمندان قدیمی که مقام خوانده‌اند، برای ما منبع و الگو به شمار می‌روند. ما می‌توانیم از دریچه و نفس پراحساس آنها این مقام‌ها را احیا و بازخوانی کنیم.
استاد هوشنگ کامکار می‌گفتند ما با هر هنرمندی همکاری نمی‌کنیم، اما استاندارد و درجه هنر عدنان کریم چنان بالاست که کامکار‌ها را قانع به همکاری با او کرده است. کمی از همکاری با گروه کامکارها بگویید.
سپاسگزار استاد هوشنگ کامکار هستم. به‌راستی ایشان استادی بزرگ هستند. از کامکارها خیلی چیزها آموختم؛ ازجمله اینکه چگونه با چنین گروه بزرگی کار کنم. به‌واسطه این همکاری و تجربه‌هایی که روی صحنه و داخل استودیو داشتیم، بیشتر به درک مشترک رسیدیم. آنها گروه بسیار بزرگی هستند تا آنجا که کردها به آنها افتخار کنند. واقعیت این است که آنها موسیقی کردی را به جهان معرفی کرده‌اند. به‌جرئت می‌گویم کردها باید به قطعاتی که استاد هوشنگ کامکار برای آلبوم «خاتون» یا «وفایی» ساخته، افتخار کنند و به نسل‌های بعد بگویند کردها صاحب چنین موسیقی‌ای هستند.
البته شما قبلا گفته بودید در خارج از کشور می‌گویم آلبوم خاتون کاری دانشگاهی است که کردها باید به آن افتخار کنند.
الان هم تأکید و تکرار می‌کنم.
آیا احتمال دارد دوباره با کامکارها همکاری کنید؟
همیشه با هم ارتباط داریم. آنها عزیز من هستند و من همه‌شان را دوست دارم. با همه توان در خدمت آنها هستم. فعلا برنامه‌ای برای همکاری نداریم.
در اربیل، سلیمانیه و تهران هم کنسرت‌های خوبی داشتید. از پیشوازی مردم از این کنسرت‌ها بگویید.
خب دیگر، کامکارها هرجا بروند، باید استقبال ویژه و متفاوت باشد.
برای مردم اربیل و سلیمانیه جای تعجب نبود که چگونه عدنان کریم و کامکارها همدیگر را پیدا کرده‌اند؟
کردهای اقلیم کردستان از این همکاری خیلی خوشحال شدند که خواننده‌ای از این منطقه با گروهی نام‌آوازه و بزرگ مثل کامکارها همکاری می‌کند و با هم کنسرت برگزار و آلبوم موسیقی منتشر می‌کنند. خیلی برایشان جالب بود. به نظرم، از این همکاری لذت خوبی بردند. همین‌طور در ایران؛ به‌ویژه کردها. وقتی می‌بینند گروهی خانوادگی از شهر سنندج برمی‌خیزد و گام‌به‌گام به گروهی  حرفه‌ای و مشهور تبدیل می‌شود، افتخار می‌کنند. کامکارها شناسنامه ملی موسیقی کردها هستند.
استاد، گرچه می‌دانم وقت مصاحبه رو به اتمام است، اما اگر اجازه بفرمایید، سؤالی دیگر از محضر جناب‌عالی طرح ‌کنم. در جایگاه موسیقی‌شناس و خواننده‌ای که کار حرفه‌ای می‌کنید، وضعیت امروز موسیقی کردی را چگونه می‌بینید؟ با جزئیات و بدون تعارف و سانسور جایگاه امروز موسیقی کردی را برای ما بشکافید و اینکه تحلیل شما از فعالیت موسیقی جوانان چیست؟
آنچه من می‌بینم، به‌جرئت می‌گویم موسیقی کردی پیشرفت کرده است. تعداد زیادی از آنهایی که در زمینه موسیقی فعال‌  هستند، در بهترین دانشگاه‌های خارج کشور آموزش علمی موسیقی دیده‌اند و جمع زیادی از این افراد به موطن خویش بازگشته‌اند. من به این قشر خوش‌بین هستم. اما نکته مهم – همان‌طور که ابتدا عرض کردم- این است هنرمندان بزرگ را که سرچشمه موسیقی کردی‌اند، الگوی خودشان قرار دهند و آنها را بشناسند و فراموش نکنند. نسل جدید نباید این نام‌ها و کارهایشان را که به‌راستی در زمینه آواز و تصنیف تکرارناپذیر‌ند، پشت گوش بیندازد. جوانان خودشان را وقف آموزش مقام کرده و سعی کنند پله‌های ترقی را به صورت حرفه‌ای طی کنند. صبرپیشه کنند و فقط به فعالیت مستمر بیندیشند و مطالعه کنند. چیستی شعر را درک کنند و در دنیای عمیق شعر و ادبیات غرق شوند و ریزبین باشند. متوجه باشند چگونه و چه شعری انتخاب می‌کنند. توجه به این نکاتی که گفتم، می‌تواند به تربیت هنرمندی خوب در عرصه هنر و اجتماع کمک کند. من به جوانانی که تازه پا به عرصه گذاشته‌اند، خوش‌بین هستم. الان هنرمندان تربیت‌شده خوبی درحال فعالیت هستند که رنگین‌کمان موسیقی ساخته‌اند. موسیقی متنوعی را در کردستان می‌بینیم. خود من هم به شیوه سنتی تصنیف می‌خوانم، هم با گروه ارکستر بزرگ. زیبایی هم به همین است که گونه‌ها و گل‌های موسیقی متنوع باشند.
فیض‌الله پیری

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com