مایکل براوُی یکی از مطرحترین دانشمندان عرصهی علوم اجتماعی در جهان امروز است. وی، قومنگار، نظریهپرداز اجتماعی و مدافع آن چیزی است که «مارکسیسم جامعهشناسانه» میخواند. براوُی در زمینهی «سیاست تولید،» یعنی فرایند کار و نحوهی تفاوت ساختاری مناسبات کار و سرمایه در جهان، پژوهشهایی میدانی در زامبیا، ایالات متحده و مجارستان انجام داده است. وی به عنوان استاد دپارتمان جامعهشناسی دانشگاه برکلی کالیفرنیا از تجربهی پژوهشیِ غنی و تجربهی نظری نوآورانهای برخوردار است. براوُی همواره تأکید کرده است که مشاهدات در سطح محلّی به ما در بازسازی نظریهی اجتماعی در سطح جهانی یاری میکند. وی در سال ۲۰۰۴ رییس انجمن جامعهشناسی امریکا بود و درآنجا از دانشگاهیان خواست تا درگیر «جامعهشناسی عمومی» بشوند. در سال ۲۰۱۰ مایکل بوراوُی رییس انجمن بینالمللی جامعهشناسی شد. وی تاکنون دوبار برای حضور در همایشهای تخصصی به ایران سفر کرده است. گفتوگوی حاضر را کِوان هریس، همکار بخش مطالعات خاور نزدیک دانشگاه پرینستون، در دسامبر ۲۰۱۲ به منظور انتشار به زبان فارسی در سایتنقد اقتصاد سیاسی با مایکل براوُی انجام داده است.
در پی پنج سال تلاش دولتها در سرتاسر جهان، هیچ نشانهای از فروکش کردن بحران جهانی ۲۰۰۸ مشاهده نمیشود. در اروپا و امریکا شاهد ریاضت اقتصادی، در اقتصادهای گروه بریکز BRICS (برزیل، روسیه، هند، چین و افریقای جنوبی) شاهد فرسایش الگوهای رشد، و ناتوانی در کنترل قدرت سرمایهی مالی هستیم. بحران جاری سرمایهداری و پیآمدهایش بر مردم سرتاسر جهان را چهگونه ارزیابی میکنید؟
بله، درست است که بسیاری از ما خوشبین بودیم که بحران ۲۰۰۸ که اوج بحران مالی [دهههای قبل] در آسیا و امریکای لاتین بود در نهایت نوعی اقتصاد نظارتشده را پدید میآورد، اما در عمل بحران سال ۲۰۰۸ صرفاً در سرتاسر جهان گسترش یافت و اکنون از همه نمایانتر در بحران حوزهی یورو تبلور مییابد. این دور جدید بحرانها به جای چالش با نولیبرالیسم، یا آنچه من سومین موج بازاریشدن میخوانم، سرمایهی مالی را تحکیم بخشیده است. این نخستین بار نیست که بحران اقتصادی نشان داده که بیشتر فرصتی برای سرمایه است تا مخالفانش. بر این گمان نیستم که الگوهای رشد در کشورهای برزیل، روسیه، چین، افریقای جنوبی و هند فروکش کرده، بلکه این الگوها صرفاً قاهرانهتر، درندهتر، ناموزونتر، نابرابرتر و بیشتر مبتنی بر انباشت از طریق سلب مالکیت شدهاند. این که آیا برزیل در اینجا استثنا است یا خیر پرسش جالبی است، اما تردیدی نیست که این موضوع در هند و روسیه و چین و افریقای جنوبی صدق میکند.
بحران به همراه خود خیزش اعتراضی جدیدی در سرتاسر جهان، شمال و جنوب، پدید آورده است. اما این جنبشها ناهمگن و ناهماهنگ هستند. آیا در این لحظه میتوانیم تصوری از «چپ جهانی» داشته باشیم؟ جنبشهای چپگرایانه در سرتاسر جهان چهگونه میتوانند توسعه یابند؟ همچنین برای ساختن جنبشها و ترویج تغییر اجتماعی چه نوع استراتژیهایی مؤثرتر است؟
مطمئن نیستم که بحران به همان اندازه که آخرین دور انباشت سرمایه را به وجود آورده، عامل ایجاد «خیزش جدید» باشد. گفته بودم که پنج الگوی مشخص منطقهای وجود دارد: خیزشهای عربی که گویا علیه رژیمهای دیکتاتوری هستند؛ مبارزات ارضی در چین و هند و امریکایی لاتین؛ مبارزات مردم محلّی علیه ریاضت در جنوب اروپا؛ جنبش تسخیر که سرمایهی مالی را هدف قرار داده است؛ و سرانجام جنبشهای دانشجویی علیه خصوصیسازی آموزش عالی. این جنبشها همگی برخی ویژگیهای مشترک دارند. نخست، این جنبشها در وجه تمایزشان از یکدیگر اشتراک دارند، یعنی همهی آنها جنبشهای ملّی هستند گو اینکه پیوند جهانی با یکدیگر دارند. دوم، همهی این جنبشها با مشاهدهی جدایی سیاست انتخاباتی از قدرت سیاسی که اکنون پاسخگوی سرمایهی مالی است، به دیدهی شک و تردید به لیبرالدموکراسی نگاه میکنند. سوم، این جنبشها در پی ابداع دوبارهی دموکراسی از طریق توسعهی دموکراسی مستقیمِ مردمی هستند و شکل سازماندهی این جنبشها بر اشکال مختلف ارتباط افقی تمرکز یافته است. این الگوهای دموکراسی مشارکتی اغلب توسعهی کاملی در امریکای لاتین یافته است. چهارم، چنین دموکراسی مستقیمی بر کنترل سپهر عمومی و توسعهی اجتماعات قدرتمندِ بیواسطه تأکید دارد، هرچند از طریق رسانههای اجتماعی جدید نیز پیشرفت کرده است. سرانجام، این جنبشها با سرکوب شدیدی از جانب نیروهای پلیسِ نظامی مواجه شده است. اما این جنبشها در بازسازی نوآورانهی خودشان مهارت دارند و در شکلهای نو و در مکانهای نو بار دیگر پدیدار میشوند. اگر از اصطلاح زیگموند باومن بهره ببریم، میتوان گفت با اعتراضی سیّال علیه نیرویی انجمادیافته روبهرو هستیم.
آنچه پسِ پشت این جنبشها قرار دارد واکنش به چیزی است که موج سوم بازاریشدن مینامم. نولیبرالیسم، اگر آن را چنین بخوانیم، نخستین دورهی بنیادگرایی بازار در سرمایهداری نیست، بلکه موجهای مشایهی در سدههای نوزدهم و بیستم وجود داشته است. نشانهی این موج سوم نه تنها عمق بازاریشدن بلکه گسترش آن به کالاهایی است که تاکنون تابع مبادلهی تنظیمناشده نبودهاند. در این دوره که در دههی ۱۹۷۰ آغاز میشود باید بر مبنای مناسبات میان کالایی شدنِ چهار عامل تولید (آنچه کارل پولانی «کالاهای موهومی» میخواند) یعنی کار، طبیعت، پول و دانش بیندیشیم. بنابراین جنبش تسخیر و جنبش مردم محلّی را میتوان برمبنای کالاییشدن، یا بازکالاییشدن کار و رشد عدم امنیت شغلی در چنان مقیاس اجتماعی که شمار هرچه بیشتری از ۹۹ درصد را در بربگیرد، با هم مرتبط ساخت، اما علاوه بر آن مالیهگرایی و بار سنگین بدهی نیز با آن پیوند دارد. بسیاری از مبارزات در چین، هند و امریکای لاتین مرتبط با سلب مالکیت و کالاییشدن زمین است در حالی که جنبش دانشجویی در پیوند با سلب مالکیت از دسترسی عمومی به دانش به دنبال کالاییشدن تولید و انتشار آن است. البته، خیلی پیچیدهتر از اینهاست اما برخی پیآمدهایش روشن است.
قبل از هر چیز، جنبش کارگری در سطح ملّی و جهانی به موقعیت دفاعی کشانده شده چرا که استثمارشدن امتیازی است که شمار هرچه بیشتری از مردم آمادهاند تا برایش خودشان را قربانی کنند. اکنون سرمایه سلاحهای سنّتی مانند اعتصاب را به سلاحی به نفع خود بدل کرده و از آن برای اخراج کارکنان استفاده میکند و اعتصاب دستاویزی است برای تحمیل شرایط هرچه بدتر کاری ـ سپردن کار به پیمانکاران، غیررسمی کردن نیروی کار، برونسپاری کارها و جز آن. این تجربهی کالاییشدن و اخراج از کار است که اهمیت بیشتری مییابد. دوم، اکنون باید بپرسیم که آیا، نه تجربهی تولید که تجربهی بازار، میتواند بنیادی برای سازماندهی جمعی علیه بازار، یعنی آنچه پولانی ضدجنبش میخواند، باشد. آنچه تاکنون داشتهایم جنبشهایی با بنیاد ملّی اما به لحاظ جهانی پیوسته است اما نمیتوان آنها را برهم افزود تا ضدجنبشی که چالش با موج سوم بازاریشدن است پدید آورد. معتقدم برای انجام این کار مقیاس این جنبشها را باید به سطح جهانی ارتقا داد تا با مالیهگرایی و فاجعهی زیستمحیطی که فعالیتش در تحلیل نهایی در سطح کلّ این کرهی خاکی است به مبارزه برخیزد. با توجه به قدرت دولت به مثابه سازمان تنظیمکنندهی سرمایهداری و تواناییاش در هدایت مبارزات به محدودههای ملی، ساخت ضدجنبشی جهانی از این دست دشوار خواهد بود. سوم، همهی چنین ضدجنبشهایی که تکوین مییابند در زمینهی حقوق بشر و حقوق شهروندی احتمالاً مترقی نیست. نباید فراموش کنیم که ضدجنبش در برابر موج دوم بازاریشدن هم فاشیسم و استالینیسم را شامل میشد و هم سوسیالدموکراسی را.
در بحران جاری، شاید دوران نولیبرالی به پایان نرسیده باشد، اما ایدئولوژیهای نولیبرالی دیگر هژمونیک نیستند. آیا بدیلهایی برای سازماندهی اجتماعی و سیاسی وجود دارد و آیا این بدیلها در سطح جهانی امکانپذیرند؟ چه ایدههای نویی از دل این بحران برمیخیزد؟
معتقد نیستم که ایدئولوژیهای نولیبرالی دیگر هژمونیک نیستند. در حقیقت، فکر میکنم که با رشد چالشهایی که بیدرنگ انگِ اتوپیایی بر آنها خورده، یعنی به طور مشخص ایدئولوژیهای مربوط به جنبشهای جدید اجتماعی و دیدگاههای بدیل نسبت به دموکراسی، بنیادگرایی بازار تقویت شده است. و ایدئولوژیهای بدیل ـ مانند سوسیالیسم کمجان امریکای لاتین یا انقلابهای اسلامی در جاهای دیگر ـ از اهمیت برخوردارند هرچند تفوق بازار در سطح جهانی را به چالش نمیکشند. بهعلاوه، راهحلهایی که در برابر تخریب ناشی از کالاییشدن کار، طبیعت، پول و دانش ارائه شده عموماً مستلزم استفاده از بازارهایی است که مطلقاً به نظر نمیرسد راهحل باشند. مثلاً روشن است در حوزهی زیستمحیطی که راهحلّ تمامی مشکلات بازار است، از همه واضحتر وضعیت در قبال گرمایش جهانی است که برای مالیات بر انتشار کربن اوراقی منتشر شده که در بازار سرمایه دادوستد میشود و بدین ترتیب به انتشار کربن مشروعیت میبخشد. پس لازم است روشنفکران چپگرا با ارائهی چشماندازی از رابطهی این جنبشهای جدید اجتماعی با یکدیگر و با سرمایهداری جهانی و همچنین تصور بدیلهایی برای سرمایهداری از طریق ساختن آنچه اریک رایک اتوپیاهای واقعی میخواند از این جنبشها حمایت کنند. همچنان که ایدههای روشنفکران به نحو روزافزونی، در دانشگاهها یا سپهر عمومی، کالایی میشود، آنان در چالش با مسیر ویرانگر بازارهای گسترشیابنده بیش از هر زمان دیگر اهمیت مییابند.
شما پشتیبان «مارکسیسم قرن بیست و یکم» بودهاید ـ تفاوت این مارکسیسم با قبل چهگونه است؟ دیدگاههای مارکسیستی در مورد جهان معاصر چه میگوید که سایر دیدگاهها قادر به بیان آن نیستند؟ آیا چنین مارکسیسمی میتواند خود را از آنچه عموماً پیوندهای بین تفکر مارکسیستی و اتحاد شوروی تصور میشود جدا سازد؟ مارکسیسم قرن بیست و یکم در مورد تجربههای قرن بیستم از سوسیالیسم دولتی چه باید بگوید؟
مارکسیسم مجموعهای فکری با الزامات سیاسی ـ اخلاقی برای حرکت به فراسوی سرمایه و نظریهای علمی است که ادعا میکند ایدهها قبل از هر چیز و بیش از هر چیز تبلور جهانی است که توصیف میکند. به این دو دلیل، مارکسیسم نمیتواند ایستا باشد، بلکه همراه با سرمایهداری تکامل مییابد. بنابراین، بر اساس نظری که در بالا در مورد سرمایهداری ترسیم کردم که طی آن سرمایهداری دستخوش سه موج بازاریشدن گشته میتوانیم سه موج مارکسیسم را تشخیص دهیم. در دورهی نخست، دورهی مارکسیسم کلاسیک که شاملکائوتسکی، برنشتاین و لوکزامبورگ و همچنین مارکس و انگلس میشود، مارکسیسم بر این باور بود که سرمایهداری سیستمی اقتصادی است که به سبب قوانین حرکتش ناگزیر فرومیپاشد و بنابراین تنها سؤال این بود که چه زمانی و چهگونه این فروپاشی رخ میدهد. آنان دلمشغول ماهیت سوسیالیسم نبودند ـ سوسیالیسم چیزی خواهد بود که طبقهی کارگرِ پیروز اجرا خواهد کرد. ضدجنبش بر محور سوژه ـ ابژهی تاریخ قرار داشت: جنبش کارگری که از دلِ بحران سرمایهداری برمیخیزد.
دومین موج مارکسیسم مسئلهی سوسیالیسم روی این کرهی خاکی را مطرح ساخت. دریافت که سرمایهداری نه تنها از بحرانهایی که پدید میآورد زنده میماند بلکه از آن تغذیه میکند، بنابراین چون سقوطش اجتنابناپذیر نیست توجه بیشتری به دگرگونی سیاسی سرمایهداری میکنیم. در این جا، نقطهی ثقل مارکسیسم روسی (تروتسکی و لنین و بوخارین)، و سپس روایت منحطش، مارکسیسم شوروی، و نیز مارکسیسم غربی بود که در مخالفت با آن برخاست. در این ضدجنبش در برابر موج دوم بازاریشدن کنشگر محوری دولت بود، خواه به عنوان سازماندهندهی سوسیالیسم دولتی خواه به عنوان تنظیمگر سرمایهداری.
ما اکنون در کشاکش موج سوم بازاریشدن هستیم و نمیتوانیم برای ارائهی یک ضدجنبش یا دیدگاهی از سوسیالیسم صرفاً به اقتصاد یا دولت اتکا کنیم، بلکه باید بر جامعهی مدنی متمرکز شویم، و باید عملکرد آن را نه تنها در سطح محلّی و ملّی که همچنین در سطح جهانی تصور کنیم. بنابراین، در نهایت آنچه اهمیت دارد بازگشت اجتماعی به سوسیالیسم و چیزی است که من مارکسیسم جامعهشناسانه میخوانم که متناسب با جنبهی رادیکال جامعهشناسی برای توسعهی مارکسیسم قرن بیست و یکم است و در این مورد ازگرامشی و پولانی و به نحو جالبی به روش سلبی از بوردیو الهام میگیرد.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.