
Photography by hamed mirzaaghaei – www.hamedm.com
در نگر ایرانیان، دو پدیده، در زندگی این جهانی، نقش بزرگی بازی میکنند: پدیدهی نیکی و پدیدهی بدی. هریک از این دو پدیده را نیز نشانههایی است. تابش خورشید و روشنی روز از نشانههای نیکی است. چیرگی تاریکی و پنهانمانی روشنایی، از نشانههای بدی است. این دوگانه نگری یا دوگانه اندیشی، درونمایهی بنیادین بسیاری از دینها و آیینهای شناخته شدهی جهان امروزی است. این جداسازی abstraction هم، ریشه در فرهنگ بومیِ پیش از آمدن آریاییها به ایران، دارد. به گفتهی دکتر مهرداد بهار، در هزارهی نخست پیش از میلاد، که استورهها کم کم رنگ میباختند، این دوگانهنگری نیز جای خود را به یگانهپنداری داد و خدایان زورمند، گام به میدان گذارده و نقش اهریمن و شیطان را از همترازی انداختند. ولی هنوز هم، این بخشبندی دوگانگی نه تنها بر اندیشه، که بر زندگی مردمان نیز سایهگستر است. ادیانی هم که بر طبل یکتاپرستی میکوبند، خود تماشاگر رزمایش بین خدا و شیطانشان هستند. انگیزهی ناسازگاری پندار شیطان با آفرینش خدا، که خود به اصطلاح فرشتهای از فرشتگان بوده، در اینگونه ادیان، گرهی ناگشوده باقی مانده است.
استورهی زایش در ایران، یکی از ستونهای بنیادین فرهنگ ایرانی است و الگوی این نگرش را ایرانیان از طبیعت گرفته اند. دو جشن بزرگ ایرانی که در آغاز بهار (نوروز) و در آغاز پاییز (مهرگان) نام دارد از همین نگرش به طبیعت و آشنایی با پدیدههای آن سرچشمه میگیرد. نوروز، زمان باززایی طبیعت است. در این زمان، زمین یخبندان به زایش میپردازد. درختان به باروری آغاز میکنند و جانداران نیز به زایش دوباره میپردازند.
یک استورهی بسیار کهن ایرانی، آغاز و پیدایش نیکی و بدی را چنین مینگارد: پیش از آنکه آسمان و زمین آفریده شوند، «زَُروان[i]» وجود داشت و زُروان خود، زمان بود یا خدای زمان بود. نام دیگر او، «فرًهی ایزدی» یا «کاریسما» بود. زروان هزار سال عبادت و قربانی کرد. تا فرزندی برایش زاده شود به نام «هورمزد» تا او آسمانها و زمین را بیافریند و فرمانروایش گردد. پس از هزار سال عبادت و قربانی، زروان با خود میاندیشد که: «آیا این هزار سال عبادت و قربانی که او کرده، این ارزش را خواهد داشت و آیا فرزند او– هورمزد- زاده خواهد شد؟ یا اینکه همهی این کوشش، سرانجام بیبها خواهد بود؟»
همزمان با این اندیشه و تردیدی که زروان بخرج داد، برای تخمهی هورمزد، در شکم مادر، همزادی به نام اهریمن بوجود آمد. هورمزد به پاداش هزار سال عبادت و قربانی، و اهریمن (شیطان) به جزای یک لحظه تردید. در این استوره، زروان، همان زمان بیپایان است که سرچشمهی زایش نیک و بد بشمار میآید. زمانیکه زروان از وجود دو فرزند همزاد آگاهی یافت، تصمیم گرفت که نخستزادهی خود را بر جهان فرمانروا سازد. این نخستزاده میبایست – هورمزد- میشد.
ولی اهریمن که از این تصمیم زروان آگاه شد، زهدان مادرش را دریده و از آن بیرون جهید و خود را پیش زروان رساند. زروان تا کودک را دید، پرسید:
- تو کیستی؟
- من فرزند تو هستم.
- فرزند من، میبایست درخشنده و خوشبو باشد. تو با خود تاریکی و تعفّن آوردهای.
- تو تصمیم گرفتی که نخستزاده ات را فرمانروای جهان کنی، و اینک باید بر سر گفتهی خود باشی.
در این لحظه، هورمزد از شکم مادر زاده شده و به سوی پدر آمد. زروان، فرزند راستین خود را شناخت، اورا نوازش کرد و به او فرّهی بخشید ولی به او گفت: «هزار سال برای تو عبادت و قربانی کردم. اینک تو باید وظیفهای برای من انجام دهی».
زروان که خدای زمان بود و نمیخواست که زیر گفتهی خود بزند، برای زندگی این جهانی عمر محدودی گذاشت و به اهریمن گفت: «ای دروغگو! مدت ۹۰۰۰ سال فرمانروایی جهان با تو خواهد بود، در این مدت – آهورامزدا- بر آن نگاهبانی خواهد داشت. پس از ۹۰۰۰ سال، فرمانروایی از آنِ آهورمزدا خواهد بود و او هرآنچه را که شایسته است، روا خواهد داشت. از این پس، مردم باید پشتیبان نیکی باشند و به نیکی بیندیشند تا دست اهریمن برای بدی و نیرنگ گشاده نباشد. از این دوران است که ستیز بین نیک و بد آغاز شده است.
کهنترین باور استورهای- دینی ایرانی، مهرآیینی است. تندیسهایی که از میترا، در ایران و سراسر اروپا وجود دارد، گونههایی از این استوره را نشان میدهند، برخی از آنها، زایش مهر با کرهی زمین در دست را از صخره نشان میدهد، مانند نقش بازیافته از «دیبورگ آلمان». در برخی از این نگارهها، «مهر» از میان گل نیلوفر زاده میشود، مانند: «نقشهای موجود در پیشخوان کلیسای کنستانتین در واتیکان و چندین نقش یافته شده در آلمان، فرانسه و بلغارستان». در نگارههای بسیار دیگر، زایش مهر از میان صدف نقش بسته اند. باور دیگری که در این زمینه در ایران وجود دارد، زایش دوبارهی «سوشیانس» نجات دهنده از میان آبهای دریای سیستان است. ولی اندیشهی زایش و حتا زایش دوباره، همواره در باورهای ایرانی و ادبیات فارسی جای گرفته است. در عرفان ایرانی نیز، زایش دوباره، یکی از بنیادیترین اندیشههاست. زیباترین نمونه را میتوان در مثنوی مولوی خواند:
از جمادی مردم و نامی شدم
از نما مردم ز حیوان سر زدم
…
استورهی زایش از مادر باکره
استورهی زایش از مادر باکره نیز که یکی از عناصر فرهنگی باورهای هند و ایرانی میباشد، و از راه مهرآیینی به مسیحیت گام نهاده است، یکی از ظریفترین بخشهای «زایش پاک و ویژه» میباشد که در گفتاری جداگانه باید بدان پرداخت.
یلدا واژهای است سریانی۱ به معنای «زایش» و آن نام شب نخست زمستان و شب پایانی پاییز است. در گاهشمار کهن آن را اول جُدی۲ و آخر قوس۳ نامیده اند. در آن شب یا در شامگاه آن شب، آفتاب به برج۴ جُدی وارد میشود. نویسنده «صحاح الفرس» میگوید: یلدا شبی را گویند که از آن درازتر نباشد و آن در آخر فصل پاییز است.
شادروان زنده یاد، استاد پورداود مینویسد: جشن زایش مسیح که در ۲۵ دسامبر تثبیت شده، بنا به نوشته پژوهشگران، «یلدا» جشن ظهور میترا (مهر) در شب نخست دی ماه بوده است که ترسایان، در سده چهارم میلادی (زمان حکومتی شدن مسیحیت در رم ) آن روز را، روز زایش عیسا قرار دادند۵.
یلدا، که درازتزین شب سال و شب آغازین چله (چهله) بزرگ است، با ستایهای هم که در کتابهای تاریخ و واژه نامهها از آن شده است، شب زایش خورشید (مهر- میترا) است. رومیان – که پیش از پذیرش دین ترسایی، میتراییست بودند – آن را «ناتالیس اَنویکتوس» روز رایش مهر شکست ناپذیر مینامیدند. در میان ایرانیان نیز، از آنرو این شب گرامی است، که آنان پیش از پیدایی زردشت، پیروان آیین میترا (مهرآیینان) بودند و آن شب را «زادشب مهر»۶، خورشید (ایزدفروغ) میدانستند. از آنجا که در این آیین، روز نماد نور ایزدی و شب نماد تاریکی اهریمنی است، این باور به زایش مهر و شکست تاریکی در آن شب جایگیر شده است. از پگاه یلدا، روزها رو به بلندی میگذارند و میزان روشنایی در برابر تاریکی رو به ا فزونی میگذارد.
یلدا نیز، از جشنهای آتش بشمار میرود، چون از جشنهای شبانه است و در آن شب آتش میافروزند، تا دیوان و اهریمنان را بتارانند و از آسیب آنان در امان بمانند. این شب را شب چلّه بزرگ نیز مینامند. چله بزرگ از یکمین روز دی ماه، که اورمزدروز نام دارد، تا دهم بهمن ماه، که جشن سده است، به درازا میانجامد. آنگاه چلّه کوچک فرامیرسد، که از دهم بهمن تا بیستم اسفند است. در چله کوچک، سرمای هوا کاهش مییابد.
در دوران کهن، سال با فصل سرد آغاز میشد. در اوستا، واژه «سَرِدَ یا سَرِذَ» که مفهوم سال را میرساند، خود به معنای سرد است. این چنین آغازی، از بارِفرهنگی روشنی برخوردار است چون بشارت پیروزی اورمزد بر اهریمن و روشنایی بر تاریکی، و پیروزی مهر- خورشید جهانتاب است. اینکه در اروپای مسیحی نیز آغاز سال را، به دلیل نفوذ آیین میترایی، در آغاز زمستان قرار دادند، در خور اندیشه است۷.
ایرانیان، پیش از ظهور زردشت، مهرآیین بودند. آنان، مهر را خدای خورشید جهان افروز. پاسدارنده پیمان و راستی میدانستند. مهرآیینی، بوسیله لژیونهای رومی، که در سالهای پایانی سده نخست ترسایی، سرزمینهای آسیای کوچک را در تصرف خود داشتند، کم کم به اروپا راه یافت و تا سده سوم ترسایی به اوج پیشرفت خود رسید. در آن زمانها، در اروپا مهرابههای زیادی برای پرستش میترا برپا شدند. این مهرابهها، پس از جایگزینی مسیحیت، بجای مهرآیینی (میتراییسم)، از سوی مسیحیان، تخریب شدند تا بجای آنها ، کلیساها ساخته شوند. یکی از بیشمار کلیساهای ساخته شده روی مهرابه، کلیسای «کلمنت» در شهر رم قرار دارد، که مهرابه زیبایی با آب روان، در زیر آن را هنوز میتوان بازدید کرد. برروی این مهرابه، دو کلیسا در دو طبقه (اشکوب) ساخته شده اند، کلیسای دوم که در آغاز سده ۱۹ بنا شده است، همتراز زمین شهر است.
برخی نیز بر این باور بودند که بنیانگذار آیین مهر، هوشنگ پادشاه پیشدادی بوده است. فردوسی نیز در شاهنامه به این باور اشاره ای دارد:
کـه مـا را ز دین بـهی ننگ نیست
به گیتی به از دین هوشنگ نیست
همه راه داد است و آیین مهر
نظـرکـردن اندر شمـار سپهر
این باور نیز وجود دارد که، کشف آتش بوسیله هوشنگ، آغازگر برپایی جشن۸ سده۹ گردیده است. در زمان پادشاهی هوشنگ پادشاه پیشدادی، اژدهای هیولایی، آب آشامیدنی شهر را برروی مردم بسته بود. زمانی که هوشنگ از این گرفتاری آگاه شد، با شمشیر آخته به جنگ اژدها شتافت. به هنگام این ستیز، از برخورد شمشیر او با سنگ صخره، جرقه آتشی پدید آمد و بدینگونه بود که هوشنگ، به راه آتش افروزی پیبرد و آن را به مردم خود آموخت.
آیین های شب یلدا
ایرانیان در این شب، یعنی در نخستین شبِ ماه دی، به جشن و شادمانی میپردازند. خانوادهها، گردهم میآیند و شب زنده داری میکنند. دربرخی از شهرهای ایران برای شب یلدا، پلو با خورشت فسنجان پخته میشود. برای جشن این شب نیز، افزون بر پختن شیرینیهای گوناگون، آجیل ویژهای فراهم میگردد که درآن همه جور خشکبار ( بادام، مغزگردو، فندق، بادام رمینی، نخود و دیگر دانههای خوردنی برشته شده، و میوههای خشک شده: انگور، آلو، و … ) دیده میشود. میوههایی که در این شب بر روی کرسی خانواده ( یا روی میز) چیده میشوند: انار، هندوانه، خربزه، ازگیل، سیب، انگور، خرمالو و … هستند. این خوردنی ها را «شب چره» نیز می نامند که از واژه چریدن میآید و «چُرَک» نیز از آن است. در شمال ایران، اگر در این شب برف باریده باشد، برف تمیز را با شیره نیشکر یا دوشاب توت میخورند و براین باورند که با خوردن برف و شیره و هندوانه، انسان گرفتار سرماخودگی زمستانی نمیشود.
خواندن غزلهای حافظ نیز بخشی دیگر از برنامه های شب یلدا میباشد. حافظ و بسیاری از شاعران و چکامه سرایان، بلندی این شب را، به زلف یار و سیاهی آن را به خالِ کنج لب یار، تشبیه کرده اند. دراز بودن دوران دوری از یار (زمان هجران) نیز، یا سیاه بختی تشبیه دیگری از یلداست. ولی از آنجا که، نیاکان و پیشینیان ما مردمانی شاد بودند و از هر فرصتی برای برپایی جشن و شادمانی استفاده میکردند، درازی و سیاهی شب یلدا را نیز با گردهمآیی و جشن میگذرانیدند.
روز نخست دیماه نیز، در میان آریاییها جشن گرفته میشد، چون نخستین روز ماه «دی» به نام آفریدگار نامزد است. این روز که هم آیی نام روز با نام ماه می باشد، بنا بر آیین ایرانیان، جشن «دیگان» است. این روز را در ایران «خرم روز» می نامند.
اینک نمونه هایی از چکامه هایی در باره شب یلدا:
چون حلقه ربایند به نیزه، تو به نیزه
خال از رخ زنـگی بـربـایی شب یلدا
عنصری
نـور رأیش تیـره شب را روز نـورانی کند
دود چشمش روز روشن را شب یلدا کند
منوچهری
قندیـل ضروری بـه شب قـدر بـه مسـجـد
مسجد شده چون روز و دلت چون شب یلدا
گر نیابد خوی ایشان در نیابد خلق را
روز روشن در بـرِ دانـا شب یلدا شود
او بر دوشنبه و تو بر آدینه
تو لیل قدر داری و او یلدا
ناصر خسرو
آری آفتاب مجرد به یک شعاع
بیخ کواکب شب یلدا بـرافکـند
همه شبهای غم آبستن روز طرب است
یـوسف روز بـه چـاه شب یـلـدا بیـننـد
خافانی
ایزد دادار، مهر و کین تـو گویی
از شب قدر آفرید و از شب یلدا
زان که به مهرت بود تقرب مؤمن
زان کـه به کینت بود تفاخر ترسا
معزّی
روز رویش چو برانداخت نقاب از سر زلف
گویی از روز قیامت، شب یلـدا بـرخاست
نظر بـه روی تـو، هر بـامداد، نوروزی ست
شب فراق تو هرگه که هست، یلدایی ست
بـرآی ای صبح مشتاقان اگـر هنگام روز آمـد
که بگرفت این شب یلدا، هلال از ماه و پروینم
سعدی
صحبت حکام، ظلمت شب یلدا ست
نـور ز خورشید خواه، بـو کـه برآید
حافظ
شسته است به روز سیه، دلم از هجر
شبان من همه یلدا، ز دیده بیخواب
طلعت
یلدا
روشنایی پگاه، از پسِ ظلمتِ شبِ یلدا،
نشان پیروزی ست.
تو را توان آن نیست که واژهی آزادی را
به زیر رنگ سیاه باورت بپوشانی.
به نور سپیدهی بامدادِ روز پسین سوگند،
رقص لوند شعلههای آتش سده،
پاسدار آزادی ست،
و انجماد هیچ سخیفپنداری را،
یارای برابری با فرارسیدن بهار نیست.
جواد پارسای، وین ۲۰۰۷
- زُروان یا زَرَوان، در دوران اوستایی یک خدای کمبها بود. برای او دو ویژگی ساخته شده است: یکی، اَکَرَنَ یعنی بیکرانه، و دیگری، زمان درنگ خدای. آهورا و اهریمن هردو پسران توأم زروان هستند. ولی این دو گوهر، قدیم و خودآفریده هستند.
- جُدی ، ستاره قطبی یا جَدی، برج دهم از برج های دوازده گانه سال خورشیدی ، برابر با ماه دی است . به آن “بزغاله نر” نیز می گویند .
- قوس یا کمان ، ماه نهم از برج های دوازده گانه سال خورشیدی ، برابر با آذرماه است .
- برج ، بنای بلندی را گویند که در دو سوی دروازه های شهر ، یا در جای دیگری ، برای دیده بانی و پدافند می ساختند . این واژه فارسی ، در ایران به گونه “بورگ” نوشته می شد . عرب ، این وامواژه را به “ برج ” بدل کرده است . معنای دیگر این واژه ، هریک از دوازده بخش منطقه ماه ها در گاهشماری کهن ایرانی می باشد .
- یلدا که شب نخست دی ماه است ، در گاهشماری ترسایی- اروپایی برابر با ۲۱ دسامبر می باشد . این چشن میترایی- ایرانی ، پس ازحکومتی شدن دین عیسای مسیح در روم ، توسط امپراتور کنستانتین – مشهور به پدر کلیسا- در سال ۳۱۳ ترسایی ، ستیزه جویی مسیحیان با آیین میترایی روم و اروپای جنوبی شدت گرفت و در همه جا تنش برای میترازدایی رو به فرونی گذاشت به گونه ای که ، مهرابه ها (خورآبه ها) و هرآنچه اثر میترایی بود ، یا به کلیسا و آثار ترسایی بدل شدند و یا از میان برداشته شدند. ولی بسیاری از آیین ها و جشن ها را که در میان مردم ریشه دوانیده بودند و از میان برداشتن آن ها عملی نشد ، به نام ها و نشان های تازه همچنان در مسیحیت پذیرا شدند . یکی از آن سنت ها که هیچزمان از سوی مردم زیر فشار ترسایان ، ترک نشد ، بزرگداشت زاد شب مهر بود . دین مسیحیت نیز مانند هر مدهب نورسیده دیگر، بسیاری از مراسم و جشن ها را کلیسایی کرده ، – از سرودخوانی تا خوردن شراب ربانی و ردا و کلاه پریستاران– کردند. یکی دیگر از این وامگیری ها نیز ، شب زایش میترا در آغاز فصل شتا بود که به شب زایش عیسا – پس از چهار سد سالی که از آن می گذشت ، بدل گشت که در سالشمار ترسایی برابر با ۲۰ یا ۲۱ دسامبر می شد . در آغازسده پنجم میلادی- ترسایی ، با تغییر گاهشماری ، بر اثر اشتباهی که در محاسبه سال های کبیسه رخ داد ، این تاریخ از ۲۱ دسامبر به ۲۵ دسامبر تغییر کرد و در پی آن ،- در میانه سال های ۳۲۰ تا۳۵۳ م. – از سوی کلیسای کاتولیک روم ، روز ۲۵ دسامبر، (به جای ۲۱ دسامبر) زاد روز عیسا قرار داده شد و آغاز سال مسیحی را نیز از پس آن قراردادند ، در حالیکه ، کلیسای خورآیی (شرقی) ، زادروز عیسا را روز ششم ژانویه جشن میگرفت.
- مهر در زبان های فارسی باستان ، سنسکریت اوستایی ، پهلوی اشکانی و پهلوی ساسانی به سه صورت میسه ، میتره و میترا و در سغدی به صورت مشه و در لهجه مازندرانی (تبری) به صورت مییر آمده است . این واژه ، از ریشه آریایی میسی به معنای : بستن ، پیوستگی ، بستگی و پیمان آمده است .
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.