unnamed-1

 

جلسه‌ی گرامی‌داشت ۲۵ نوامبر (روز جهانی محو خشونت علیه زنان) با تلاش جمعیت حامیان حق کودک «بامداد»، در سالن آتش‌نشانی رشت با استقبال مردم برگزار شد. در ابتدای جلسه آنونس کوتاهی با محتوای منع خشونت علیه زنان و مصاحبه‌هایی در مورد میزان آگاهی مردم در سطح شهر از تاریخچه این مسئله پخش شد.

اولین سخنران برنامه، لیلی ارشد، مدیر خانه خورشید (مرکزی برای حمایت از زنان آسیب‌دیده و توانمندسازی ایشان) بود که تجربه‌های خود را با حضار به اشتراک گذاشت و پیرامون موضوع راه‌کارهایی برای خروج از چرخه‌ی خشونت سخنرانی کرد.

لیلی ارشد در ابتدا گفت: سازمان ملل در سال ۱۹۹۹، با تعیین ۲۵ نوامبر به‌عنوان روز محو خشونت علیه زنان و دختران، از دولت‌ها و سازمان‌های غیردولتی درخواست کرد که در هم‌چین روزی از ابعاد مسئله‌ی خشونت در مجامع مختلف صحبت کنند تا آدم‌ها بشنوند و باور کنند که می‌توانند شرایط را تغییر دهند چرا که سازمان ملل متحد، خشونت علیه زنان را به‌عنوان عمده‌ترین مشکلاتی که سلامت جامعه را به خطر می‌اندازد، معرفی می‌کند و این رفتار را نقض حقوق بشر می‌داند. لیلی ارشد در ادامه با نام بردن از انواع خشونت‌ها (همچون خشونت جنسی غیر فیزیکی چون نگاه کردن به بدن یک زن تا خشونت‌های جسمی، تجاوز، تن‌فروشی اجباری، بارداری اجباری، ختنه دختران، خریدوفروش زنان و دختران، خشونت‌های سیستماتیک و خشونت‌های ناشی از جنگ) تاکید کرد خشونت فیزیکی رایج‌ترین نوع خشونت است اما نوعی از این رفتار وجود دارد که بسیار مخرب است و تحمل آن دشوارترست اما دیده نمی‌شوند. شناخت و آگاهی از انواع خشونت‌ها با ایجاد حساسیت به ما کمک می‌کند تا بدانیم در چه شرایطی باید چه رفتاری نشان دهیم.

لیلی ارشد، به تجربه‌ی ۱۲ سال فعالیت مستمر خود به‌منظور ایجاد و راه‌اندازی اولین مرکز کاهش آسیب‌های ناشی از اعتیاد (DIC) در ایران و خاورمیانه اشاره کرد و گفت: «در این سال‌ها پذیرای زنان آسیب‌دیده‌ی زیادی بوده‌ام که خشونت‌های خانگی را تجربه کرده و در نهایت درگیر اعتیاد شده‌اند. تلاش کرده‌ام صدای زنانی باشم که صدایی نداشته‌اند. وقتی صحبت از زنان درگیر اعتیادی می‌کردم که شناسنامه ندارند، سیاست‌گذاران و برنامه ریزان اظهار بی‌اطلاعی می‌کردند. آنان باور نداشتند و تصور می‌کردند که از زنان مهاجر صحبت می‌کنم.» وی تاکید کرد هویت نداشتن زنان مصداق بارز خشونت است و زنی که هویت ندارد، فرزندی بی‌هویت و فاقد شناسنامه خواهد داشت، شهروند جامعه محسوب نمی‌شود و از هیچ‌گونه امکان دولتی بهره‌مند نیست. لیلی ارشد در ادامه گفت: «در این سال‌ها سعی کرده‌ام با مطرح کردن مشکلات این زنان و صدا شدن برای بی‌صدایی آنان سیاست‌گذاران را به این باور برسانم که این گروه از زنان حق دارند شرایط بهتری داشته باشند». لیلی ارشد در ادامه‌ی صحبت‌های خود به این موضوع اشاره کرد که افرادِ آسیب‌دیده از چنین شرایطی، کمترین تقصیر را در وضعیت خودشان دارند و ممکن بود هرکدام از ما به‌واسطه‌ی نداشتن حداقل شانس در برخورداری از خانواده‌ای در شرایط حداقلی، در سمت دیگر میز قرار بگیریم و این فقط یک تصادف ست، چرا که تجربه‌ی خشونت‌هایی که آنان تجربه کرده‌اند می‌توانست ما را در وضعیتی مشابه آنان قرار دهد. اکثر این زنان در خانواده‌هایی گسسته و یا درگیر اعتیاد متولد می‌شوند و بسیاری از این زنان در سن ده یا دوازده‌سالگی به‌واسطه‌ی بدهکاری پدران معتاد خود به مردان فروخته شده‌اند. تجربه‌ی فرار برای کودکانی در این سن و سال به‌واسطه‌ی قرار گرفتن در چنین وضعیت‌های مشابهی تجربه‌‌ی خوبی نیست، چرا که برنامه‌ریزی برای ترک خانه وجود ندارد و از وضعیت پشت آن دیوارها آگاهی ندارند و از آن جایی که کودکان ما در هیچ مرجع قضایی پذیرفته نمی‌شوند و حمایت نمی‌شوند؛ به اولین فریب‌های دلسوزانه اعتماد می‌کنند و مورد تعرض و سو استفاده قرار می‌گیرند و در نهایت به زنی آسیب‌دیده و درگیر مسائل پیچیده‌تری مانند اعتیاد، تبدیل می‌شوند.

لیلی ارشد در ادامه از سختی‌هایی که در راه‌اندازی خانه‌ی خورشید داشت صحبت کرد و گفت: خانه‌های امن باعث می‌شود شرایط مساعدی (ارائه آموزش روابط جنسی سالم، وعده غذای گرم، حمام، آموزش مهارت‌های اجتماعی) برای زنان در طول روز فراهم آید .زنان به‌واسطه تجربه‌های تلخ و ناامن خیابان دوباره به همان چرخه‌ی اعتیاد برمی‌گردند چرا که اعتیاد راهی برای فراموشی تعرض و درد است. اما ایجاد خانه‌های امن و سرپناه نیازمند حمایت‌های جدی قانونی است. تاسیس موسساتی همچون خانه‌ی خورشید یک نگاه حقوق بشری دارند  در اروپا و آمریکا تجربه شد و این نگاه با کمک به زنانی که به دلایل مختلف ممکن است درگیر تن‌فروشی باشند؛ می‌تواند راه‌کار موثری در کاهش انتقال ویروس HIV (چه از طریق تزریق با سرنگ مشترک و چه از طریق روابط جنسی محافظت نشده) باشد.

در نهایت او از مشکلاتی حقوقی که در زمینه حمایت از زنان وجود دارد صحبت کردند و به مسئله‌ی حضانت و سپردن فرزندان به پدر، عدم صدور شناسنامه برای کودک با نام مادر، پایین بودن سن مسئولیت کیفری دختران و نبود هیچ‌گونه محدودیت قانونی برای فرد متعرض و آزارگر و ایجاد حفاظ امنی برای زنان پرداخت. و در پایان اشاره کرد که در سطح فرهنگی نیز باید به دختران و پسران آموزش داد که چه طور می‌توانند با داشتن مهارت‌هایی از رفتار خشونت‌آمیز فاصله بگیرند.

unnamed-2

سخنرانی بعد را شهلا هویدا یکی از فعالان زن و آسیب‌دیده از خشونت خانگی با محوریت تجربه‌ی شخصی خود ارائه داد. این فعال حوزه زنان پیش از روایت تجربه‌ی شخصی خود، بر این جریان که خشونت متعلق به طبقه و قشری خاصی از جامعه نیست، تاکید کرد و گفت اقشار فرودست خیلی راحت‌تر مسائلشان را طرح می‌کنند این در حالی است که کسانی که متعلق به طبقه‌ی متوسط یا بالاتر هستند، داشته‌هایی دارند که برای حفظشان ممکن است تحمل کنند و در این شرایط بمانند و در همین راستا به موقعیت اجتماعی خود و همسرشان اشاره کردند و گفتند که معلم بودند و در سن ۲۴ سالگی با همسرشان که دبیر زبانشان نیز بوده است، ازدواج کردند. شهلا هویدا با اشاره به این‌که طرح این رنج‌ها و بیرون کشیدن و تکرار آن‌ها کار آسانی نیست، داستان خود را روایت کرد. در روایت خود به اتفاقات و باورهای غلطی که اطرافیان فکر می‌کردند پایان دهنده‌ی چرخه‌ی خشونت است اشاره کردند (مانند تولد اولین فرزند یا تولد فرزند دختر). در ادامه از تجربه‌ی بارداری ناخواسته و شرایط سختی که با استفاده نکردن از دارو به دلایل جسمی و نبود امکان تصمیم‌گیری درباره بدن خود و سرنوشت فرزندشان پیش آمده بود گفتند. شهلا هویدا مسئله‌ی آبرو و صحبت‌ها و نگاه اجتماع به زن مطلقه و فرزندان طلاق را مهم‌ترین دلایل باقی ماندن در این چرخه و دلیل شکایت نکردن خود را بی‌اعتمادی به کلانتری‌ها و فضاهای دادرسی و این تلقی غلط که این فضاها صرفا متعلق به افراد درگیر جرم و جنایت است می‌دانستند و در نهایت قانون را پشتیبان خود احساس نمی‌کردند.

unnamed

او در ادامه تاکید کرد به خاطر مجموع این دلایل با وجود این‌که چندین بار دادخواست طلاق داده بودند، دوباره به این چرخه بر می‌گشتند. در نهایت پس از سختی‌های بسیار و خارج شدن از این وضعیت امروز اعتقاد دارند: «۲۰ سال زندگی پر از تنشی که نتونستم ازش بیرون بیام دیگه نمی‌تونه از من یک قربانی بسازه، من از زخم‌هام استفاده می‌کنم و می‌گم که باید گفت، باید به قانون حتی اگر حداقلی باشه اشراف داشت، باید باورهای غلط رو کنار گذاشت، نباید فکر کنیم که خشونت فقط فیزیکی ست…من هزاران بار این را تکرار می‌کنم که باید گفت… تا زمانی که فکر کنیم خشونت یک مسئله خصوصی و خانوادگی ست، این قصه‌ی من تکرار می‌شود. در درون خانه‌ها و در سکوت کامل زن ها کتک می‌خورند و بچه‌ها شاهد هستند و هیچ صدایی از آن خانه‌ها بیرون نمی‌آید…»

در پایان شهلا هویدا تاکید کردند که باید این باورهای غلط را برای همیشه فراموش کرد و باید این سکوت دردآور را شکست و از قانون خواست تا کسی را که مرتکب خشونت می‌شود مجرم معرفی کند، باید خانه‌هایی باشد تا زنان خشونت دیده در آن‌ها احساس امنیت کنند، باید در کلانتری‌ها مشاوران زن حضور داشته باشند؛ و این اتفاق نمی‌افتد مگر آن‌که ما این سکوت دردآور را بشکنیم.

 

photo_2016-11-28_21-42-24

در بخش سوم حسام حسین زاده پژوهش‌گر در حوزه‌ی جامعه‌شناسی با موضوع آموزش جنسی سخنرانی خود را ارائه کرد. حسام حسین زاده صحبت‌های خود را به این شکل آغاز کرد که هیچ مقاومتی در مقابل آموزش جنسی رسمی نمی‌تواند اتفاق بیفتد و در عین حال هر دفاعی از عدم آموزش جنسی جامع به این معنی‌ست که دفاع از پورنوگرافی را به‌عنوان یک منبع آموزشی بپذیریم. چرا که آمارها و پژوهش‌های انجام‌شده نشان می‌دهد که اگر به بچه‌ها درباره‌ی مسائل جنسی آموزش داده نشود، پورنوگرافی‌ها را به‌عنوان الگوی آموزشی خودشان انتخاب خواهند کرد. بحث دوم شیوع امر جنسی در جامعه ماست که پژوهش‌های کمی در این باره صورت پذیرفته اما پژوهش‌های موجود بسیار روشنگر است و نشان می‌دهد که نیمی از دبیرستانی‌های تهران تجربه‌ی رابطه سکشوال داشته‌اند. در ادامه با نگاهی نقادانه با ارائه آمارهایی به مسئله‌ی خشونت جنسی علیه کودکان و رواج آن در ایران و رواج پورنوگرافی‌ها (رمان‌های جنسی، گفت‌وگوهای جنسی در فضای مجازی، جمع‌آوری عکس و…) اشاره کرده و تاکید کرد که همه این آمارها ما را به این سمت می‌برد که باید از ضرورت آموزش و تربیت جنسی صحبت کنیم و نیروهای اجتماعی باید آموزش بهداشت جنسی و پیشگیری از کودک‌آزاری جنسی را جز ضروری‌ترین مطالبات خود قرار دهند چرا که هیچ استدلالی برای مقابله با آن وجود ندارد.

حسام حسین زاده همچنین با وجود آمارهای موجود، آموزش روابط جنسی به نوجوانان را نیز ضروری خواند اما اظهار داشت که این حوزه نیازمند مقدمه‌چینی، فرهنگ‌سازی و فراهم آوردن شرایط است.

در نهایت حسام حسین زاده تاکید کرد نقش مردم و پویش‌های اجتماعی را در رسیدن به این مسائل نباید فراموش کرد و در عین حال در چنین شرایط نباید به راه‌کارها و درمان‌های موقتی تن داد چرا که پاسخگو نیستند. در ادامه بر مسئله تشکل یابی و سامان‌دهی نیروها توسط سمن‌ها تاکید کرد و گفت باید نیروهای اجتماعی را به کار گرفت و در این زمینه نقد زیادی به عملکرد سمن‌ها وجود دارد. حسام حسین زاده در توضیح وظایف جنبش اجتماعی گفت این جنبش‌ها نباید به دنبال عمل کردن به وظایف دولت باشند بلکه باید مسائل را حاد کنند و شکاف‌ها را افشا گردانند. حسام حسین زاده NGO ها را در رسیدن به این هدف ناکارآمد دانست چرا که شاید بتوان یک کودک یا ده کودک را نجات داد ولی بی‌شک نمی‌شود همه‌ی کودکان را نجات داد و در ادامه NGO ها را محکوم به رمانتیک سازی فضا کرد و گفت در شرایط امروز جامعه باید از جدیت و حاد بودن مسئله صحبت کرد و درمان موقتی پاسخ‌گو نیست و شکاف‌ها روزبه‌روز بیش‌تر می‌شود.

در بخش انتهایی مراسم گروهی از هنرمندان، نمایشنامه ی «تراخم» را با محتوای منع خشونت علیه زنان به نمایش گذاشتند. این نمایش به نویسندگی و کارگردانی رضا خباز و اجرای سعیده فاضلی و فرید نظری ارائه شد. رضا خباز، درباره‌‌ی نمایش گفت: «متن تراخم سومین بار است که خوانده می‌شود، نقطه تولدش همین روز ۲۵ نوامبر بوده و حالا بعد از طی فراز و نشیب‌های بسیار دوباره به روز تولدش رسیده است. تراخم، روایت پاره‌هایی از زندگی است، جاهایی که شاید کژی‌هایش عریان نباشد. یک دعوت برای دیدن همین ناراستی‌ها، دعوتی از میان خاطره‌ها، دردها، صدمات و رنج‌ها، دعوت به جور دیگر دیدن آن چیزهایی که به آن می‌گوییم زندگی روزمره و به پرسش گرفتن هر آن چیزی که روند عادی خوانده می‌شود.»

در پایان پس از پرسش و پاسخ، مراسم با آرزوی محو خشونت از جامعه پایان یافت.

برچسب‌ها:خشونت خانوادگی, سکسوالیته

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com