معمولاً وقتی میخواهیم درمورد گروه خاصی از مردم حرف بزنیم میگوئیم: «من نژادپرست نیستم اما…» اما بهندرت پیش میآید که توضیح دهیم چرا نژادپرست نیستیم.
اندرش هلسترُم ۱، پژوهشگر علوم سیاسی در دانشگاه مالمو میگوید: «گفتن اینکه نژادپرست نیستیم راحت است. اما اینکه چه چیزی در نژادپرستی هست که ما با آن مخالفیم اغلب توضیح داده نمیشود.» اندرش هلسترُم به نمایندگی از «انجمن تاریخ معاصر» تحقیقی در مورد نژادپرستی – یا بهتر بگوییم، انواع نژادپرستی، چرا که انواع بسیاری موجود است – انجام دادهاست.
او معتقد است مفهوم کلمهی نژادپرستی سرشار از بار منفی است، اما در عین حال درحال تغییر و گیجکننده نیز هست. هیچ کسی اذعان نمیکند که نژادپرست است، اما کسانی که در پی مبارزه با نژادپرستی هستند باید بدانند کدام نوع نژادپرستی را مورد حمله قرار دهند، در غیراینصورت به نتیجهی قابل به عرضی دست نخواهند یافت.
«من؟ نژادپرست؟ خیر!» نام تحقیقی است که اندرش هلسترُم برای «انجمن تاریخ معاصر» انجام دادهاست. او چندی از مقالات و گزارشهای پژوهشی را مورد مطالعه قرار داده و نژادپرستی را به پنج گروه اصلی تقسیم میکند:
- نژادپرستی بیولوژیک
این نوع نژادپرستی ریشه در اشتیاق قرن هجدهم برای دستهبندی طبیعت دارد و نقطهی اوجش در قرن نوزده و تلاش برای توجیه علمی ظلم و ستم به غیراروپائیان است. طبق «بیولوژی نژادی» انسانهایی با مشخصات فیزیکی یکسان ویژگیهای شخصیتی خاص خودشان را دارند.
اندرش هلسترُم میگوید که این نوع نژادپرستی قبل از بهقدرت رسیدن هیتلر در سال ۱۹۳۳ بهعنوان یک نظریهی غیرعلمی رد شده بود و پس از آن هم روزبهروز بیشتر غیرقابل قبول شدهاست. با این وجود هنوز وقتی میگوئیم «من نژادپرست نیستم اما….» منظورمان این نوع نژادپرستی است.
- نژادپرستی نوین
این نوع نژادپرستی را نژادپرستی فرهنگی هم مینامند چرا که بر ویژگیها و تفاوتهای فرهنگی تمرکز دارد. اما همچنان انسانها به گروههای بهتر و بدتر تقسیم میشوند. دو زیرگروه را میتوان در نژادپرستی نوین تشخیص داد:
نژادپرستی افتراقی ادعا میکند که انسانها صفات شخصیتی اساسی خود را از فرهنگ دریافت میکنند و بهتر است که چنین فرهنگهایی با سایر فرهنگها در هم نیامیزند. انتقاد راستیهای نوین از جامعهی چندفرهنگی بر این نوع نژادپرستی استوار است.
نژادپرستی الیت (نخبهگرایی) بر این اساس است که فرد تصویر انسانی خوب، ضدنژادپرستی و روادار از خود ارائه میدهد اما سایر گروهها را به متضاد این صفات متهم میکند.
– برای مثال اگر تصویری غیرروادارانه از مسلمانان ارائه دهیم میتوانیم نظریات مسلمانستیزان را بهعنوان نظریات روادارانه ارائه داده و خود را ضدنژادپرستی بدانیم.
- نژادپرستی پسااستعماری
این نوع نژادپرستی ادامه و باقیماندهی نژادپرستیها و ظلمهای پیشین، مانند بردهداری در ایالات متحدهی آمریکا و مستعمرات اروپایی در آفریقاست. این ساختار قدرت خود را در تمایز بین «سیاه» و «سفید» نمایش میدهد. اما میتواند همچنین در مورد ظلم به گروههایی صدق کند که لزوماً مربوط به وضعیت استعماری نمیشوند.
- نژادپرستی نهادی
اینجا این مسأله مطرح است که جامعه چطور بصورت یک سیستم عمل میکند نه در درجهی اول نظرات و اعمال تک تکِ افراد.
نژادپرستی نهادی بر سیستمی پایهگذاری میشود که در آن اکثریت سفیدپوست از موقعیت خود برای بهرهبرداری و کنترل گروههایی استفاده میکنند که خود «قومی» مینامند. لازم نیست تنها رفتار فرد نژادپرستانه باشد اما این نوع نژادپرستی میتواند رشد کند اگر ما کورکورانه به سیستم اعتماد کنیم، بعنوان مثال استفاده از نتایج امتحان مدارس بهعنوان میزانی برای اندازهگیری یادگیری و کارآمدی دانشآموزان.
- نژادپرستی روزمره
این نژادپرستی معمول است. بر اساس دیدگاهها یا اقدامات افراطی نیست، بلکه روزمره و بدیهی است. مسأله میتواند این باشد که با انکار وجود داشتن نژادپرستی ناخواسته کسانی را که خود را قربانیِ آن میدانند تحقیر کنیم. یا اینکه نخواهیم عدهی خاصی از مردم را استخدام کنیم. یا چشم ببندیم بر روی نابرابریهای ساختاریای که باعث میشوند برخی نتوانند به شغل یا مسکن دست پیدا کنند.
اندرش هلسترُم اعتقاد دارد این واقعیت که انواع زیادی از نژادپرستی وجود دارد مشکلی نیست. برعکس، راه را برای استراتژیهای مختلفِ مبارزه با نژادپرستی میگشاید.
منبع: Helsingborgs Dagblad
- Anders Hellström
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.