ketab

 

نوشته و گردآوری: واحد مشیر – نگاهی تحقیقی ـ تفضیلی به شکل‌گیری فدائیان اسلام و ادامه آن به هیئت های موتلفه و تبدیل آن به حزب کلان بازار

مقدمه

شکل‌گیری جریانی بنام فدائیان اسلام در بستر جامعه‌ و مقطعی رخ میدهد که رویدادهای مهمی از تحولات اجتماعی ایران در ارتباط با اواخر حضور ارتش انگلستان در جنوب و نیز نیروهائی از ارتش اتحاد جماهیر شوروی در شمال ایران به سال ۱۳۲۴ گره خورده و همگون آن است. ایران بدلیل همسایگی نظام نوین تاسیس یافته پس از انقلاب اکتبر در اتحاد جماهیر شوروی، همواره موردی برای امپریالیسم انگلیس و آمریکا بر ممانعت از نزدیکی این کشور با سرزمینی که دوران متمادی زیر سلطه تزاریسم امپریالیسم روسیه حکمرانی داشته و با انقلاب کبیر اکتبر از پای در آمد، بود.

نظام اجتماعی بجا مانده از مناسبات اربابی ـ رعیتی و خانی عشیرتی، یا به عبارتی «مخلوطی از زمین سالاری (فئودالیسم) و پدر سالاری (پاتریارکالیسم)” مناسبات اقتصادی فئودالی را تحکیم می نمود(۱). افزون بر آن بر بستر این نظام (شکل مالکیت بر زمین در جامعه سنتی ایران)، املاک متعلق به شاه و پسر و دیگر افراد خانواده اش که مرغوب ترین آنان محسوب می‌گشت بود که افرادی به حفظ تیولداری آنان منصوب و از مالیات آن حقوقشان تأمین می گشت. این تیولداران خود اجحاف گر و در‌واقع باجگیر توده های دهقان بودند. شکل دیگر مالکیت فئودالی بر زمین، املاک اربابی در ملکیت و اختیار اشراف، ملاکان شهرنشین، روحانیت بزرگ زمین دار و خانهای عشایر و سرانجام موقوفات وابسته به تشکل روحانیت بود. بر این پهنای جامعه سنتی بر کنار از مناسبات تولیدی (نه دستی ساز یعنی منسوجات دست باف ـ مانوفاکتور)، توده شهری و روستائی، یا به بزرگ ملاک (دربار) و فئودالهای محلی وابسته بودند و یا به روحانیون. مابین این رسته ها، پیشه وران و آنان که به نوعی در به اصطلاح تولید صنعتی اقدامی داشتند قرار میگیرند. تولید کشاورزی در روستا و محصول بافت (گلیم، فرش، حصیر و …) در شهر (عمدتا خانه ها) و کارگاههای تاریک و نمور انجام میگرفت. بازارچه و بازارها (حتی سرپوشیده) محل فروش دام و فرآورده روستائی و شهری بود. داد و ستد بازرگانی در محل و نکیه گاهی بنام بازار. قدرت معتبر در این روابط، شاه و دربار و اقتدار روحانیت (فقه شیعه) بود. قشر اخیر خود دستگاه قانونگذاری وسیعی بود که در عرصه های مختلف زندگی توده مردم نفوذ کرده بود {و نه تنها برای دولت قرون وسطائی، بلکه تا امروز «حقوق» بورژوائی نتوانسته است خود را از این«منبع» آماده قانونگذاری بی‌نیاز سازد}(۲). موسساتی نظیر مسجد، امامزاده، تکیه، حسینیه و محضر عقد و ازدواج بخشی از آن محسوب می‌شد و میشود. این زمان مصادف بود با پیروزی بر فاشیسم هیتلری که در ۱۸ اردیبهشت ۱۳۲۴ با تسلیم آلمان قطعیت یافت و نیز «نقطه اوج جنبش مردم کردستان و دستاوردهای درخشان مبارزات دهقانی نهضت ۲۱ آذر جنبش دموکراتیک آذربایجان و اصلاحات ارضی توسط حکومت ملی» (۳)

فدائیان اسلام

مناسبات رژیم با کشورهای محدود اروپائی، نشانه هائی در فرایند تجارت و اقتصاد اقشاری را بهمراه داشت که بواقع راهگشای بازاریابی و حضور لایه ای از سرمایه داری سنتی در عرصه بازار شد. این قشر با توجه به مناسبات آنروز بازار و شهرت در مجموعه تیمچه، حجره های کوچک، تکایا، هیئت های مذهبی برای راه اندازی عزاداری در مساجد و تعزیه در خانه‌های خود و نیز نذری و خرجی دادن در محل و بازار و نگاه به زورخانه ها به نوعی قدرتی در حوزه خود کسب کرد و صد البته که این میدان عمل‌کرد در ارتباط تنگانگ با مدرسه‌ها و حوزه های مذهبی بویژه قم و تهران توأم بود. زنجیره میدانداری این‌گونه بازار، طیف های سنتی جامعه را در بر می گرفت و آنان را بدور آن جمع می کرد. این طیف بتدریج از محافل و جمع دانشگاهی و روشنفکران حتی مذهبی جدا و به مجموعه بازار و دستگاه روحانیت و نیز به عواملی از قدرت دولت متکی شد. شکل‌گیری جریانی که ابتدای عملیات خود را بر پایه ترور و از بین بردن مخالفان فکری خود قرار داد، ناشی از قدرتی بود که روحانیون قم و مشهد در مقابل دولت از خود نشان میدادند. این جریان پیوسته با هم فضای جامعه را با حضور نیروی مدافع زحمتکشان جامعه (حزب توده ایران) و ملیون در ارتباط می‌دید و به آن نظری خصومت آمیز داشت، بویژه که سیاست امپریالیسم انگیس در مقطع حاضر، جریان نفت و در مقابل آن، کارزار علیه سیاستهائی بود که از جانب حزب توده ایران و از طریق اعتراضات مردمی صورت میگرفت. تشکیلات حوزوی روحانیت (که بیشتر از طبقات متوسط سنتی بودند) برای پیاده نمودن منویات و اهداف خود، نیروی تحریک خود را بر طلبه ها (از اقشار پائینی جامعه) که عمدتا از روستاها و شهرهای کوچک بودند، قرار میداد به این دلیل که جو جامعه بعد از انقلاب مشروطه علیه جامعه مذهبی (بخوان روحانیت) گسترده‌تر گردید (آنان نشانه‌های آزار و کشته شدن شیخ مشروعه خواه مشروطه، فضل الله نوری و مدرس را مورد خطاب قرار میدادند). با انتشار کتاب «شیعه گری» احمد کسروی، معتقد گردیدند که ارزش‌های شیعه از جانب عناصر غیر اسلامی و «منحرف» به چالش کشیده شد. این زمان در تهران نشستی از حاج سراج انصاری و همکاری شیخ قاسم اسلامی و مهدی شریعتمداری گرد آمد که بعدها بنام جمعیت مبارزه با بی دینی(۴) عنوان گردید. نواب صفوی (با نام واقعی سید مجتبی میر لوحی، طلبه ترک تحصیل کرده حوزه) از گروه طلبه هائی بود که حامل انتقال افکار روحانیون سنتی در جمع حاضر گردید که مبارزه با بی دینان را صرفاً از نگاه «قلم و زبان» کافی نمیدانست بلکه مشی مسلحانه را بر آن افزود و تشکیلاتی ایدئولوژیک و فدائی را خواستار شد. در آغاز سال ۱۳۲۴، نخستین اعلامیه آنرا به عنوان «دین و انتقام» منتشر و موجودیت فدائیان اسلام (از نخستین گروه‌های بنیادگرای واقعی در جهان اسلام) (۵) را اعلام نمود. اسناد بجا مانده از رژیم شاه (قبل از انقلاب) فهرست بیش از صد نفر از جمعیت فوق آمده که ترکیبی از جمعیت فدائیان اسلام، جمعیت مسلمانان مجاهد مذهب جعفری و جمعیت (کمیته) انتقام نامیده می شدند. ترکیب اصلی اعضای فدائیان اسلام را سید حسین امامی، سید عبدالحسین واحدی، خلیل طهماسبی، سید محمود واحدی و سید علی محمد امامی به رهبری نواب صفوی تشکیل می‌داد (۶). شناسائی آنان با پرچم سه رنگ و سه هلال ماه با نوشته «لا اله الا الله، محمد رسول الله، علی ولی الله» (۷) بود. نواب صفوی اصولی را برای حکومت (اسلامی) مورد نظرش در کتاب «رهنمای حق ـ تألیف در آبان ماه ۱۳۲۴» (۸) تدوین نمود که بمنزله قانون اساسی آنها قلمداد می شد و: روی آوردن به حکومت قرآن و اسلام بعنوان راه نجات، نابودی مفاسد اجتماعی مانند برهنگی زنان، ممنوعیت مشروبات الکلی، توتون، تریاک، سینِما و قمار، بریدن دست مجرمان و اعدام خلافکاران اصلاح ناپذیر، ممنوعیت هرنوع پوشاک بیگانه، مجازات رشوه گیر و رشوه دهنده، حذف دروس غیر اسلامی چون موسیقی از برنامه درسی مدرسه‌ها حجاب زنان به منظور بازگشت به وظیفه سنتی و مقدس خودشان در خانه (۹) و اتحاد اسلام بدون قومیت را مطرح میکرد. اعضای این گروه بواسطه دو ویژگی بارز خود از دیگران متمایز می شدند. نخست اینکه هم در زندگی خصوصی و هم در زندگی عمومی جامعه خواستار اجرای کامل شریعت (فقه اسلامی) بودند؛ و از آنجا که از مسائل ناشی از جرایم و جنایات، الکل و زن ناراحت بودند، اسلام را بعنوان «راه حل» همه مسائل ایران معرفی میکردند. اصرار داشتند که «مجرمین» را نباید در «تنبل خانه ها» نوازش کرد، بلکه باید دستان آنها را قطع کرد و اگر در تکرار گناهان خود پافشاری کردند باید آنها را اعدام کرد. دوم اینکه آنان میخواستند هر کسی را که به نظرشان غیر اسلامی یا ضد اسلامی بود، ترور کنند.(۱۰)

 

چالش گروه فوق با‌ پژوهشگر و تاریخدان برجسته ای مانند احمد کسروی، نه بواسطه گفتگو و مناظره، بلکه آنگونه که در مرامنامه آنان آمده، نابودی جسمی بود. بهمین منظور گروه مزبور اولین مرحله اقدام کشتار خود علیه کسروی را در اردیبهشت ۱۳۲۴ (با فتوای ارتداد علامه امینی از نجف) (۱۱) به اجرا در آورد که موفقیتی نداشت و در اسفند ماه همان سال توسط سید حسین امامی با گلوله و ۲۷ ضربه چاقو، ترور را کامل کرد (۱۲). کسروی از دیدگاه فدائیان اسلام مبشر اصول جدائی دین از سیاست بود. ناگفته نماند کسروی در حوزه‌های مختلفی هم‌چون تاریخ، زبان‌شناسی، ادبیات، علوم دینی (طلبه گی)، روزنامه‌نگاری (انتشار نشریه «آئین» که در آن کسروی پاکدینی ـ دین مثبت و بسیج گر که ریشه اندیشه‌ها و اسلوب های کرخت و فلج کننده قرون وسطائی مانند باور به قضا و قدر، احتراز از نبرد و بکار انداختن نیروی فعال خود و احتراز از تعقل و «خوار داشتن خرد» (۱۳) خود را بیان می داشت، وکالت و قضاوت (از نیمه دوم حکومت رضا شاه تنها در مقام وکیل در دادگستری به خدمت مشغول بود)، فعالیت داشت. با «شهری گری» یا تمدن نوع اروپائی مخالفت کرده و سخت به انتقاد از صوفیگری و خراباتی و جبری گری در ادبیات کلاسیک ایران دست زد. بازگرداندن اسلام به پاکی نخستین را پنداری باطل می دانست، و چون به مقتضیات زمانی باور داشت، اسلام را برای جهان امروز کهنه شده می‌دید» (۱۴). خواستار مبارزه با «واپس‌ماندگی فکری و علمی» و روشن‌گری در تمامی وجوه زندگانی بود و به «اوضاع زندگی، خرافه‌گرایی و آداب اجتماعی» مردم ایران انتقاد داشت که صد البته با تفکر حوزه نشینان همراه نبود. نکته قابل توجه اینکه ضارب (امامی) با گروه خود در دادگاه (در نتیجه میانجی گری و دخالت سیاستمداران محافظه کار) تبرئه هم شدند چرا که از یک سو رهبران مذهبی قم و تهران و مشهد به پشتیبانی از آنان در آمدند و از جانب دیگر، آزاد کردن عوامل ترور کسروی از جانب حکومت، بهره برداری رژیم و عوامل تأثیر گذار خارجی از آنان در برابر حزب توده ایران بود.

ترور عبدالحسین هژیر نخست وزیر و بعدها وزیر دربار محمد رضا پهلوی <یکی از مقامات بلندپایه اداری که هم با قوام و هم با شاه مناسبات خوبی داشت. بدان جهت که علناً مدافع ارتباط نزدیکتر با آمریکا بود> (15) از جانب گروه نواب صفوی و کاشانی در زمانی رخ داد که طرح قرار داد الحاقی نفت موسوم به «گس ـ گلشائیان» (نماینده طرح انگلستان برای حفظ و تحکیم موقعیت نفتی آن کشور در مناطق جنوب و غرب کشور و وزیر دارائی وقت ایران) در مجلس شورا به تصویب نرسید. از زمان انتصاب هژیر به نخست وزیری، بازار به همراه بخش هائی از روحانیت از جمله ابوالقاسم کاشانی و گرو جامعه مجاهدین اسلام او <خاندان کاشانی، سه تاجر ثروتمند بازار و واعظی بنام شمس الدین قنات آبادی>(16) با او از در مخالفت بر آمدند و حتی با وجودی که هژیر به موجب مصوبه مجلس، فروش مشروبات الکلی در شهرهای مذهبی (قم و شهر ری و مشهد) را ممنوع کرد، خواستار براندازی او بودند. در نزد افکار عمومی ایران هژیر بمنزله عنصری که با بعضی از اعضای سفارت انگلستان و موازی با آن رابطه نزدیک با اشرف خواهر شاه داشت به نوکر انگلیس و شاه معروف بود. دلیل عمده مخالفت بازار و کاشانی با او، نه بر پایه سمت گیری دولت بر مخالفت یا موافقت آنان یا وابستگی هژیر به سیاست انگلیس، بلکه در مرحله اول به نشر سلسله مقالات دوران جوانی (بیست سالگی) هژیر در روزنامه‌ «پیکار» به صاحب امتیازی پدرش (محمد هژیر از مجاهدان مسلح انقلاب مشروطه (۱۷) علیهسید ضیاءالدین طباطبائی (عامل انگلیس) و نیز «مرتد(در نهان بهائی) شمردن» او بود. برخی از روحانیون ارشد مانند بهبهانی آن‌ها را افزار سودمندی علیه چپ (حزب توده ایران) بشمار می آوردند، دیگران و برجسته‌تر از همه بروجردی فدائیان را مزاحم و مایه ناراحتی می دانستند.

از در مخالف در آمدن کاشانی و گروه او با شخص هژیر (نام بردن از او بعنوان عامل انگلیس) و نه شاه و سیستم، دستگاه را آماده نمود تا برای مدتی او را به لبنان بعنوان تبعید روانه نماید. مسئله عمده در این معادله، انتخابات دور شانزدهم مجلس شورا و مهمتر از آن تصویب قراردادهائی بود که انگلیس در انتظار آن لحظه شماری میکرد و گروه کاشانی نیز برای گرفتن کرسی مجلس تلاش داشت. تبعید کاشانی زمینه نزدیکی و وحدت مظفر بقائی و حسین مکی با او را تسهیل کرد (شاهد ارگان نشریاتی گروه بقائی در جهت این ائتلاف بواقع ناشر بخشی از دیدگاههای کاشانی بود.(۱۸). با برگزاری و اتمام انتخابات دوره شانزدهم، گروه کاشانی (جمعیت مجاهدان اسلام) ـ فدائیان اسلام به مجلس راه نیافتند. این امر فدانیان مزبور را توسط سید حسین امامی (قاتل کسروی) در آبان ۱۳۲۸ (با نظر کاشانی) در مسجد سپهسالار تهران آماده کرد تا بر پایه شریعت: دفاع در برابر هجوم به جان و دین و ناموس در زمان غیبت امام غایب بر مسلمانان واجب است و هژیر را که آلت این هجوم و عامل اصلی تقلب در انتخابات دوره شانزدهم مجلس و ارتباط با اسرائیل (۱۹) بود را ترور نماید. حسین امامی در این رابطه دستگیر و چندی بعد اعدام گردید.

گروه فدائیان پس از آن سه ترور نا موفق را هم در کارنامه خود ثبت نمودند: ترورهای نافرجام سپهبد حاجیعلی رزم آرا (ترسی که شاه از او داشت و او را «ماری که باید سر آن کوبیده شود» توصیف می‌نمود (۲۰) در شانزدهم اسفند ۱۳۲۹ توسط خلیل طهماسبی، حسین فاطمی به تاریخ ۲۶ بهمن ۱۳۳۰ بدست عبد خدائی و ترور ناموفق (۲۵ آبان ۱۳۳۴) حسین علاء (نخست وزیر وقت عضویت ایران در پیمان سنتو) بمناسبت مجلس ختم پسر کاشانی در مسجد شاه تهران توسط مظفر علی ذوالقدر. در پی آن گروه ذوالقدر بر اثر نافرجام شدن سوء قصد، در حین فرار به عراق دستگیر و یکی از اعضای آن (عبدالحسین واحدی) کشته می‌شود و سرانجام موجب دستگیری و محاکمه و اعدام برخی از سران و افراد گروه از جمله نواب صفوی (میرلوحی)، محمد واحدی، خلیل طهماسبی و مظفر ذوالقدر گردید. هادی میرلوحی (از منسوبین نواب)، اصغر عمری، احمد تهرانی (برادر همسر عبدالحسین واحدی) و علی بهاری به چندین سال حبس محکوم گردیدند. محمد عبد خدائی ضارب حسین فاطمی از این ماجرا دور نگه داشته شد. اتمام ترور آنان که با موفقیت همراه بود، قتل حسنعلی منصور می‌باشد که در آغاز بهمن ماه ۱۳۴۳ هنگام پیاده شدن و رفتن به مجلس انجام گردید که بعد از چند روزی به مرگ او منجر گردید. ضاربین که فتوای قتل مزبور را از آیت الله میلانی داشتند: محمد بخارائی، رضا صفار هرندی و مرتضی نیک نژاد بودند. هر سه آنان تیرباران شدند.

لازم به یادآوری است که جامعه مجاهدین اسلام (گروه کاشانی و نزدیکانش) عمدتا از سوی بازار، بخصوص روسای اصناف، طلاب و کاسب‌های خرده پا پشتیبانی می‌شد و گرچه سخت مذهبی بود، بنیادگرائی جزمی نداشت.خواستار اجرای احکام شرع، الغای قوانین غیر مذهبی رضا شاه، برقراری مجدد حجاب، حمایت از صنایع ملی و اتحاد مسلمانان در برابر غرب بود. سازمان مسلح کوچک تحت نام فدائیان اسلام با داشتن ارگان مطبوعاتی تحت نام «نبرد ملت» از اعضای معدودی تشکیل می‌شدند که اغلب جوانان شاغل در رده های پائین بازار تهران بودند (ایران بین دو انقلاب). گروه اخیر تنها تشکلی بود که با اخوان المسلمین مصر ارتباط برقرار نمود (رابط آنان با اخوان المسلمین چه جریان و قدرت و دستگاهی بوده، بر کسی معلوم نیست!).

مبارزه برای ملی شدن صنعت نفت فدائیان اسلام را بواسطه کاشانی به جبهه ملی آشنا کرد. زمانیکه کاشانی در لبنان بود، طی نامه‌ای به نواب صفوی حمایت او را از جبهه ملی در مجلس شانزدهم تأکید نمود. نواب در پاسخ به آن اصل انتخابات را به دلیل اعتقاد به کاشانی پذیرفت ولی طی نامه‌ای به او یادآوری نمود: «ما با هم قرار گذاشتیم که در چارچوب اسلام کار کنیم و اگر خواستیم وکلایی انتخاب کنیم افرادی باشند که جنبه ی مذهبی آنان بر جنبه ی سیاسی شان رجحان داشته باشد». کاشانی در پاسخ او را به تأمل واداشت: «ما الان رجال دینی که در فن سیاست ورزیده باشند نداریم، چه بهتر این کار را ما مرحله‌ای بکنیم و بتوانیم از رجال سیاسی که در فن سیاست ورزیده هستند و نسبتاً هم جنبه ی ملی دارند، استفاده بکنیم تا در طی این دوران بتوانیم افرادی متدین که سمت مذهبی دارند برای انتخابات تربیت کنیم» (قابل یادآوری و توجه به نظر سفارت انگلیس در مورد شخص کاشانی که: „او و فرزندانش پولکی و رشوه خوارند، هر رقیبی که حاضر باشد پول کافی به آنها پرداخت کند، میتواند آنها را به آسانی از مصدق جدا کند. در عین حال از جمله افرادی بود که در سالهای ۲۴ ـ ۱۳۲۳ بخاطر داشتن روابطی با آلمان ها، بوسیله انگلیسی‌ها بازداشت شده بود “. (۲۱) (در مورد کاشانی و رابطه او با آلمانی ها (بویژه جاسوس آنها، فرانتس مایر) به صفحه ۸۱ کتاب «گذشته چراغ راه آینده است مراجعه» شود) تقلب در انتخابات، عامل دانستن انگلیسی هژیر توسط کاشانی و مخالفت های مجلس با هژیر، اجرای ترور او توسط گروه مسلح اسلامی، تجدید انتخابات، کاشانی را با توجه به تبعیدش، بعنوان نماینده که مصونیت پارلمانی دارد، روانه مجلس نمود.

ترور حسنعلی منصور در‌واقع آغاز حلقه اتصال گروه مسلح فدائیان اسلام به هیئت های سه گانه مذهبی بازار بود. از ۲۷ دی ماه ۱۳۳۴ (اعدام نواب صفوی و …) و منحل شدن فدائیان اسلام تا تاسیس هیئت های مزبور بازار (بهار ۱۳۴۲)، زمانی به اندازه هفت سال طی گردید. در میان موسسان هیئت، فردی بنام حاج مهدی عراقی از گروه (جمعیت) فدائیان اسلام عضویت داشت و تعدادی دیگر نیز دوره ای از زندگی خویش را با علاقه مندی به نواب صفوی و کاشانی گذرانده بودند (۲۲).

ادامه دارد

منابع:

۱) احسان طبری، فروپاشی نظام سنتی زایش سرمایه داری در ایران

۳) همان منبع

۳) اسناد و دیدگاههای. حزب توده ایران از آغاز پیدائی تا انقلاب بهمن ۱۳۵۷

۴) کودتا. سیا و ریشه‌های روابط ایران و ایالات متحده در عصر جدید. ترجمه ناصر زرافشان

۵) همان منبع

۶) سایت فرهنگ علوم انسانی اسلامی پژوهه و مصاحبه با سعید امانی همدانی

۷) ایران بین دو انقلاب، نوشته یرواند آبراهامیان

۸) فرهنگ علوم انسانی ….

۹) همان منبع

۱۰) کتاب کودتا. سیا و …..

۱۱) مصاحبه با سعید امانی همدانی

۱۲) سایت فرهنگ علوم انسانی اسلامی پژوهه

۱۳) فروپاشی نظام سنتی …… احسان طبری

۱۴) همان منبع

۱۵) ایران بین دو انقلاب، یرواند آبراهامیان

۱۶) منبع بالا

۱۷) همان منبع

۱۸) سایت فرهنگ علوم …….

۱۹) منبع فوق

۲۰) کودتا، آبراهامیان

۲۱) منبع بالا

۲۲) سایت پایگاه بصیرت

واحد مشیر

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com