کنون
راه، تو باش
خیابان، تو
جَعد، تو باش
و صدا، تو

گلوله‌ای که جان از تو ربود
کِشیده‌ی باد بود
بر صورتِ ستاره

و زال‌ای که در موهای تو خوابیده
دستانِ پریساست…
برادرم حامد…

کنون
راه، تو باش
کنون
ری‌را، تو باش…

 

حامد اسماعیلیون‎‎

از همین شاعر و نویسنده:

داستان کوتاه «مدرک رودکی، قلابی نبود» نوشته بهرام روحانی‎ به همراه نقدی از کیوان سلحشوری‌مهر

زندان هومونکولوس‌ها – کتابی تازه از بهرام روحانی

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)