Eli-Lake

در اولین سالگرد معامله هسته‌ای ایران، برخی از بزرگ‌ترین حامیان آن نگران هستند. رییس جمهور اوباما تمام تلاش خود را برای برای ایجاد رابطه‌ای دوستانه با تهران و پایان دادن به چرخه دشمنی میان دو کشور انجام داده است، اما کسی نمی‌داند که رییس‌جمهور بعدی چه خواهد کرد.

به همین دلیل ۷۵ تن از مقامات بلندپایه سیاست خارجی امریکا از کاخ سفید خواسته‌اند تا کانال‌های دیپلماتیک دائم و محکم‌تری با ایران برقرار کند. در نامه‌ای که توسط “پروژه ایران” (یک موسسه غیرانتفاعی حامی توافق) برنامه‌ریزی شده بود، آنان از اوباما خواستند تا کانال‌هایی رسمی میان خزانه‌داری ایالات متحده و بانک مرکزی ایران، و همچنین یک مسیر ارتباطی میان وزارت خارجه دو کشور برقرار کند.

این نامه می‌گوید: «ما می‌دانیم که برای آزمودن تمایل ایران به همکاری مستقیم با ایالات متحده، فرصت‌های محدودی وجود دارد. زیرا در هر دو کشور برای سال آینده تردیدهایی سیاسی وجود دارد. اما برقراری ارتباط باید هدف درازمدت ایالات متحده باشد.»

این یک کوچک‌نمایی است. همان‌طور که قبلا گزارش دادم، “جیک سالیوان”، مشاور ارشد هیلاری کلینتون در امور امنیت ملی، ماه گذشته در یک سخنرانی اظهار داشت که ایالات متحده باید هزینه‌ی فعالیت‌های بی‌ثبات‌کننده‌ی ایران در خاورمیانه را بالا ببرد. ژنرال بازنشسته “مایکل فلین” که یکی از مشاوران ارشد “دانلد ترامپ” محسوب می‌شود به تازگی کتابی منتشر کرده است که در آن می‌گوید ایران علیه امریکا با تروریست‌ها متحد شده است.

بعد موضوع خود ایران مطرح می‌شود. از زمان پذیرش “برجام” تا کنون، رژیم، یک انتخابات را مهندسی کرده، یک شهروند امریکایی را دستگیر کرده، ملوانان امریکایی را به مدت کوتاهی در بازداشت قرار داده، بار‌ها به آزمایش موشک‌های بالستیک پرداخته، از مسابقه کاریکاتورهای هولوکاست میزبانی کرده، و تلاش‌های غیرقانونی خود برای دستیابی به سلاح هسته‌ای را افزایش داده است. آخرین مورد مذکور در همین ماه آشکار شد؛ زمانی که سازمان معادل اف بی‌آی در آلمان گزارشی از یافته‌های خود را منتشر کرد.

دولت اوباما و حامیانش، بهترین راه برای مقابله با رفتار بد ایران را تلاش بیشتر برای دوستی با آن می‌دانند. این نظریه‌ای متداول در میان علاقه‌مندان به رابطه است: اگر ما با آنان نه مانند یک دولت یاغی که مانند دولتی عادی رفتار کنیم، آن‌ها نیز رفتاری متناسب از خود بروز خواهند داد.

اما وقایع کنونی این فرضیه‌ی خوشایند را رد می‌کند. به عنوان مثال، تلاش ایران را برای تهیه سلاح هسته‌ای که در اسناد اطلاعاتی آلمان ثبت شده در نظر بگیرید. من در برنامه‌ای که روز سه‌شنبه (۱۲ جولای-۲۲ تیر) در مرکز سیاست‌های فراحزبی برگزار شد از “استفان مال” دیپلمات ایالات متحده که مسوول هماهنگی برای اجرای توافق هسته‌ای ایران بود درباره این موضوع سوال کردم، او پاسخ داد که این فعالیت «انحصارا مربوط به اموری می‌شود که در سال ۲۰۱۵ در حال انجام بود، و به عبارت دیگر پیش از اجرایی شدن توافق در ماه ژانویه انجام شده‌اند.»

به معنی این حرف فکر کنید. زمانی که مذاکره‌کنندگان ایران مشغول چکش‌کاری جزییات توافق سال گذشته در وین بودند -همان توافقی که مجموعه‌ای از مقررات را برای خرید تکنولوژی هسته‌ای توسط ایران تعیین می‌کرد- جاسوسان این کشور در تلاش بودند تا آنچه را که می‌خواهند در بازار سیاه به دست بیاورند. از نگاهی دیگر، یعنی زمانی که ایالات متحده مشغول برقراری ارتباط دیپلماتیک بی‌سابقه‌ای با ایران بود، این کشور کماکان مانند یک یاغی رفتار می‌کرد.

این اما اتفاقی است که بر خلاف واکنش خوش‌خیالانه‌ی “مال” باید دولت اوباما را نگران کند. اگرچه کاخ سفید درست می‌گوید که ایران دوسوم سانتریفیوژهای خود را از کار انداخته و ذخیره اورانیوم غنای پایین خود را کاهش داده، اما این عقب‌نشینی‌ها مقطعی هستند. اگر معامله جدیدی در طی این دوران انجام نگیرد، ایران در سال ۲۰۳۰ به آستانه اتمی خود خواهد رسید. اگر حکومت ایران در حالی که هنوز مشغول مذاکره است حاضر به زیر پا گذاشتن مرام مذاکره می‌شود، زمانی که محدودیتی برای تعداد سانتریفیوژهای فعالش وجود نداشته باشد چه خواهد کرد؟

به همین دلیل، برای “پروژه ایران” اقتضا می‌کند که اکنون پس از رسیدن به توافق مورد نظرشان، مورد تمرکز خود را تغییر دهد. اکنون پنجره‌ای ۱۴ساله برای انسان‌های باوجدان به وجود آمده است تا به پشتیبانی از آن تحرکات دموکراسی‌خواهانه‌ای بپردازند که پس از تقلب انتخاباتی در سال ۲۰۰۹، نزدیک بود رژیم را سرنگون کند. این کار آسانی نخواهد بود. همان‌طور که “ری تکیه” عضو شورای روابط خارجه این هفته در برنامه‌ای در مرکز سیاست‌های فراحزبی اظهار داشت، در حال حاضر، تحت ریاست جمهوری حسن روحانی -که قرار بود اصلاح‌طلب باشد-  وضعیت حقوق بشر در ایران از دوران محمود احمدی‌نژاد، رییس جمهور پیشین که انتخابات ۲۰۰۹ را دزدید، بد‌تر است. به علاوه، هرگونه تلاش برای حمایت از تغییرات دموکراتیک در ایران که از سوی دولت ایالات متحده انجام شود، افرادی را که می‌خواهد پشتیبانی کند به خطر خواهد انداخت.

به همین دلیل، گروه‌های غیردولتی که آرزوی بهبود ارتباط میان ایران و ایالات متحده را دارند باید آن مسیر کمک حیاتی را که لایق جنبش دموکراسی‌خواهی ایران است فراهم کنند. به جای درخواست از اوباما برای همکاری بیشتر با تهران علیه داعش، “پروژه ایران” باید شرکت‌ها را تحت فشار بگذارد که تا زمان آزادی رهبران جنبش سبز از سرمایه‌گذاری در ایران خودداری کنند. به جای درخواست ارتباط دیپلماتیک بیشتر، “پروژه ایران” می‌تواند یک جنبش بایکوت، عدم سرمایه‌گذاری، و تحریم علیه ایران به راه بیاندازد تا زمانی که آنان اجازه یک انتخابات واقعی را بدهند.

به جای توجیهِ رفتارهای رهبران ایران، “پروژه ایران” می‌تواند با قربانیان آن‌ها همبستگی نشان دهد. برای آن‌ها، مخاطرات از همیشه بیشتر است و زمان از دست می‌رود.


* “ایلای لیک”، ستون‌نویس و روزنامه‌نگار در حوزه‌ی سیاست خارجی و امنیت ملی با سابقه‌ی کار در واشنگتن‌پست، نیویورک‌تایمز، و دیلی‌بیست است. نسخه‌ی انگلیسی این یادداشت روز ۱۲ جولای ۲۰۱۶ در وب‌سایت شبکه‌ی خبری “بلومبرگ” منتشر شده است.

مترجم: سیاوش صفوی/ مرکز مطالعات لیبرالیسم

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com