در مدل های زیست-پزشکیِ سنتی، تمرکز اصلی بر بیولوژی و پاتوفیزیولوژی بود؛ بعبارت بهتر تاکید اصلی بر عامل بیماریزا، مکانیسم بیماریزایی، ویژگی های ژنتیکی میزبان، چرخهٔ بیماری و خلاصه رابطهٔ پاتوژن با میزبان نهاده می شد.

در سال ۱۹۷۷ مدل جدیدی توسط جورج ال. اِنجل (George L. Engel) معرفی گردید که به مدل «زیست شناختی-روانشناختی-اجتماعی» (The biopsychosocial model – B.P.S) معروف شد. در این مدل، سلامت و بیماری، بمثابهٔ محصولِ عملکرد متقابلِ متغیرهای بیولوژیکی، روانشناختی و اجتماعی-فرهنگی تعریف شدند.

این مدل اگرچه در حوزه بهداشت و درمانِ روان (سایکولوژی و سایکیاتری( مورد حمایت اکثر مراکز علمیِ پیشرفتهٔ جهان قرار گرفت ولی با مقاومت و مخالفت متخصصان طب بالینی روبرو گردید! آنها تلاش کرده اند تا مباحثاتِ مربوط به سلامتی و بیماری را همچون گذشته صرفاً در حوزهٔ بیولوژی نگه دارند؛ و متاسفانه، گرایشات رادیکال اجتماعی در مواردی مثل مورد «کووید−۱۹»  نیز سراغ همین دسته از متخصصان می روند و عملا نقش عوامل و متغیرهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و بخصوص طبقاتی مسئله را نادیده می گذارند.

این نوشتار سعی می کند از دریچهٔ انتقادی و از زوایای دیگر به پاندمی «کووید−۱۹» بپردازد…

فایل PDF مقاله را از طریق این لینک دریافت کنید.


در همین زمینه

ویروس کرونا، اپیدمی ترس و تقلیل امر سیاسی به امر «بهداشتی»

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)