این مرد شاهکار است. مثل هیچکس نیست. اگر صدای خردشدن استخوانهایت زیر بار فشار زندگی، همه حجم سرت را پر کرده است؛ اگر از وحشت زوزه بیکار شدن، خواب به چشمهایت راه پیدا نمیکند؛ اگر از آخرین پله «دهک طبقاتیات» آویزان شدهای و مثل بلبل درخت نارگیل تاب میخوری؛ اگر بغض از جفای زمانه راه نفست را بسته است؛ اگر از فرط کوتاهی قامتت دربرابر قامت رشید شاخص بهای کالا و خدمات احساس ناقصالخلقگی داری؛ اگر روزی صدبار از خجالت اهل و عیال آب میشوی و با پیاله جمعآوری و بازیافتت میکنند! و خلاصه اگر فکر میکنی خاک بر سرتر از تو در این عالم پیدا نمیشود فقط کافی است برای لحظاتی فکرت را از همه این آلایندههای روح و روان پاک کنی و مقابل جعبه جادو بنشینی و به حرفهای او گوش دهی. وقتی با آن طمأنینه و آرامش از فائق آمدن بر مشکلات سخن میگوید، وقتی با لبخند دلنشینش از «تخلیه بار تورمی» میگوید و از اینکه تولید نهادینه شده است، وقتی از آن همه تلاش و درایت شبانهروزی حرف میزند، حسی غریب وجودت را در بر میگیرد، بلاهتی شگرف احاطهات میکند.
کمی میگذرد، آرامآرام احساس میکنی باری از شانههایت برداشته شده، سبک شدهای، راحت شدهای. آخر از پس آن اعجاز واژگان، قدرت بیان، منطق بیپایان، آن همه دلیل و برهان، مگر میتوانی احساسی جز این داشته باشی؟! از اینکه اسیر آن همه اوهام و «خبرهای دروغ» شدهای میخواهی خودت را حلقآویز کنی! اما نه! این کار را نمیکنی زیرا او چنان نشاط و امید به آینده را بر هیکلت پمپاژ کرده، چنان اعتمادبهنفسی به وجودت دوخته که مگر میتوانی به چنین فعل قبیحی، ثانیهای اجازه جولان دهی؟! تو خوشبختی! بفهم! حالا؛ شادمان میشوی! شعفی آمیخته با شرمساری! شرمندهای از اینکه چرا شاد نبودی. از اینکه بهره هوشیات به حدی نبود که بفهمی چقدر خوشبختی از اینکه اسیر خبرسازیهای دروغ بودهای، از اینکه چرا اینقدر ناسپاسی از این که…! این مرد شاهکار است! مثل هیچکس نیست!
کسی که مثل هیچکس نیست
چهارشنبه, ۶ام دی, ۱۳۹۱
منبع این مطلب بهار
نویسنده مطلب:مطالب منتشر شده در این صفحه نمایانگر سیاست رسمی رادیو زمانه نیستند و توسط کاربران تهیه شده اند. شما نیز میتوانید به راحتی در تریبون زمانه عضو شوید و مطالب خود را منتشر کنید.
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.