از بند رها نشدهام چرا که در بند بند انگشتانم خطوطی مییابم که انگار از زخم، چشم باز کردهاند… باز هم به روی پشت بام آمدهام؛ چشمهای انگشتانم رو به رو را نشان میدهند و پشت سر را در ذهن نشخوار میکنند…و جدا میگشتم از یاران دبستانی بی نام خود در زندان اوین؛ مریم نقاش زرگران، آفرین چیتساز، مریم اکبری منفرد، فهیمه اعرفی، ریحانه حاج ابراهیم دباغ، زهرا زهتابچی، زیبا پورحبیب و صدیقه مرادی
***
بر میگردم به پشت سر نگاه میکنم؛ دیگر خانهای نیست! چرا که غولی عظیم سالیانی است در این مکان با ساختمانهایی کوتاهتر از قامت خود، از خوف خانههای رو به رو دهان گشوده است….
سر به آسمان میگیرم، پرستوها میچرخند، میرقصند و کلاغها به دروغ میخندند…! در اینجا دود کشها هم امانی نیست از صدای کلاغها، صدای قار قارشان میپیچد.. در روح و روان خانهها میپیچد.. میپیچد…. میپیچد.
به صفحهی سپید کاغذ طراحی مینگرم؛ خطوط بار دیگر معجزه میکند، چرا که ذهن دوستانی را به یاد می آورد که در بی نامی ماندگار خویش بی قاب حبس شدهاند… نه نامی داشتند و نه خصم و رقابتی و نه رنگ و نیرنگی برای به قاب نشستنها!، «خویشتن» را به چالش میکشیدند برای محصور شدن تنها در یک بند؛ در بند واژهی «انسان».
چشمانم را میبندم؛ صورتشان در ذهن مجسم میشود، انگشتانم قلمی زخم خورده را اینبار محکمتر از قبل در آغوش میکشد و روی کاغذ میرقصد…
صدایشان در گوشم میپیچد؛ آرام در آخرین لحظهی خداحافظی با امید میخواندند… صداها کوبنده بود… صدای سرود یار دبستانی من… و تنها میبوسیدمشان و جدا میگشتم از یاران دبستانی بی نام خود در زندان اوین؛ مریم نقاش زرگران، آفرین چیتساز، مریم اکبری منفرد، فهیمه اعرفی، ریحانه حاج ابراهیم دباغ، زهرا زهتابچی، زیبا پورحبیب و صدیقه مرادی.
آتنا فرقدانی ـ سحام نیوز
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.