جامعه طبقاتی ، همه چیزش طبقاتی است. مدرسه اش، دانشگاه، بیمارستان اش و خلاصه هر چیزی و هر طوری که شما فکر کنید میبینید که همه چیز را حداقل در دو یا سه نمونه برای ارائه دسته بندی کرده اند. برای این که بتوانید بهتر درس بخوانید و از امکانات بهتری برخوردار باشید باید به مدرسه عالی غیرانتفاعی فکر کنید. برای این که بهتر درمان شده و شرایط نقاهت بهتری داشته باشید باید به بیمارستان عالی خصوصی فکر کنید. شما باید برای استفاده از هرگونه امکانات اولیه به جایگاه اجتماعی خودتان نگاه کنید و دسته مورد نظرتان را انتخاب کنید. این انتخاب البته چندان هم معنای انتخاب نمیدهد بل که انتخاب در این مورد از معنا تهی شده است. این دسته بندی را شما ایجاد نکرده اید، بل که تنها در آن قرار گرفته اید و احتمالا آن را حتا نپذیرفته اید. اما موجود است و شما هم به اجبار با قواعد آن زندگی میکنید.
زندگی با قواعدی که شما حتا تعیین شان نکرده اید، به ظاهر سخت میآید، اما واقعیتی از سر عادت است. در جامعه طبقاتی به قول عوام همه چیز برای طبقه پیروز یعنی همان طبقه برتری که محصول کار را در اختیار میگیرد سهل الوصول و ساده به دست آمدنی است. همان قشری که عوام به آن میگویند از ما بهتران.
به وضوح بارها میشنوید که فلانی جزو از ما بهتران است و از این دست تکیه کلامها در سطح جامعه بسیار است. از ما بهتران همانهایی هستند که خانههایی بسیار راحت، بزرگ و با امکانات و شیک دارند، اتومبیلهایشان بسیار شیک تر، همانهایی که نمیتوانند پیکان را سوار شوند چون فرمان پیکان سفت است و صندلی راحتی ندارد. همانهایی که وقتی بودجه دارو برای کشور بر اثر تحریم قطع میشود، پورشه و لامبورگینی وارد میکنند و توی خیابانهای تهران جولان میدهند. مترو برایشان چیز شلوغ مزخرفی است که یک مشت بی فرهنگ از آن استفاده میکنند و تاکسی جز دربست معنی نمیدهد.
از ما بهتران همانهایی هستند که وقتی مریض میشوند فارغ از هزینه سرسام آور بیمارستان خصوصی و بود یا نبود دارو، در بهترین بیمارستانهای ایران یا خارج درمان میشوند. همانهایی که دانشگاههای اروپا و آمریکا را برای فرزندانشان خریده اند و همانهایی که در مدرسههای عالی غیر دولتی و به ضرب آموزگاران خصوصی گران قیمت چهار کلمه حرف حساب توی سرشان میرود برای گرفتن مدرک. در جامعه به اینها میگویند از ما بهتران.
قشرهای پایین جامعه همواره و همان طور که سعی میکنند به مفهوم از ما بهتران بودن نزدیک شوند به سرعت بیش تری از آن دور میشوند. مرزبندی میان این طبقات تا سیستم حامیآن برقرار است مرتبا پررنگ تر شده و این تخاصم به نمونههای عینی تری میرسد. قشرهای پایین همواره و همان قدر که سعی میکنند به قشرهای بالا تبدیل شوند تنفر بیش تری از آنها کسب میکنند و این سویه متقابل نیز میشود. اینها یک عده آدم پ.لدار لاشخور بی درد هستند و انها یک مشت پاپتی ندیدپدید بی فرهنگ.
علیرغم آنچه که فکر میکنید این دسته بندی به همین جا خلاصه نمیشود. جامعه طبقاتی، زندان طبقاتی هم دارد. بله درست شنیدید. زندان طبقاتی . منظور از زندان طبقاتی زندانی شامل چند طبقه نیست . بل که زندانی است که در آن طبقات متخاصم جامعه در آن قرار گرفته اند و این تخاصم موجود در آن جا نیز عینیت مییابد. زندان حکومت دیکتاتوری و البته طبقاتی تنها شامل کارگران معترض نمیشود بل که شامل هر گونه مخالف سیاسی است و از این بابت عرصه روی کرد این تخاصم است.
با ذکر این مقدمه بر میگردیم به زندان در زمان دیکتاتوری شاه. مارکسیستها، نیروهای مجاهدین، ملی ، لیبرالها و اسلامیون همه قشرهایی بودند که در زمان دیکتاتوری پهلوی به زندان افتادند. چیزی نگذشت که تخاصم موجود طبقاتی بین این قشرها که خود نماینده طبقات مختلف اجتماع بودند به یک ستم عجیب و مضاعف بدل گشت. اسلامیون و حامیان سنتی جامعه طبقاتی ، مارکسیستها را با انتشار فتوایی درون زندان به نجس بودن محکوم کرده و پس از آن تمام امور خود را از آنها جدا کرده و اقداماتی علیه آنها انجام دادند.
شاه معلوم و مشخص بود که سرنگون میشود اما آن چه به جای دیکتاتوری شاه قرار بود قرار بگیرد افقی تار و مبهم داشت. با پیروزی انقلابیون و سرنگونی شاه و رژیمش کشمکش نیروهای موجود، خواست و همدستی مشخص امپریالیسم برای روی کار آمدن ارتجاع، تحولات را بالاخره با پیروزی اسلامیون سنتی رقم زد. طبقه پیروز جدید همه چیز را در اختیار گرفت و روند بازی کاملا مشخص تر شد.
دهه شصت نیز که تاریک ترین دهه تاریخ معاصر ایران است از این کشمکشها و عرصه این تخاصم طبقاتی در زندان هیچ کم نداشت. بحث در رابطه با وضعیت زندان در دهه شصت که به قلع و قمع و کشتار وسیعی نیز انجامید از حوصله و توان این نوشتار و این قلم خارج است و از همین بابت از روی آن گذشته و به اهل فن اش واگذار میشود.
این روزها اما بیانیه ای مبنی بر وجود نابرابری و فشار مضاعف بر بخشی از زندانیان فعلی، از سوی بخشی از آنها خطاب به بیرون منتشر شده و روی سایتها قرار گرفته است. تحلیلهای متفاوتی نیز نسبت به آن صورت گرفته است. هر کسی از منظر خود به آن نگریسته است. وظیفه نیروی چپ نیز حکم میکند که تحلیل مشخص خود را از این فضا ارائه دهد. فروکاست این مساله به بازیهای سیاسی و در گیریهای جناحی کار نیروی سیاسی چپ نیست و طبعا باید به شکل خودش ارائه شود.
اخبار روز دوشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۱ مطلبی را در این باره منتشر کرده و ضمن خودداری از انتشار این نامه به شرح بخشی از آن به شکل زیر پرداخته است. – این گروه از زندانیان، به عنوان نمونههای رفتار فرقهگرایانه و انحصارطلبانه عده ای از زندانیان عمدتا وابسته به طیف اصلاحطلب، به مواردی چون انتشار دو نامه مختلف درباره مرگ ستار بهشتی با دو گروه امضای متفاوت، عدم استقبال از اعطای جایزه به عبدالفتاح سلطانی، و همچنین عدم حمایت جدی از اعتراض مصطفی تاجزاده به محدودیتهای مضاعفی که در دوران زندان بر او اعمال میشود و نیز عدم همراهی با اعتصاب غذای نسرین ستوده اشاره میکنند.
به گفته این زندانیان چپ و مستقل، فشار شدید و بایکوت یک گروه از زندانیان، از همان آغاز حضور زندانیان اصلاحطلب در اوین، در مورد کسانی که به اتهام ارتباط با سازمان مجاهدین خلق زندانی بودهاند اعمال میشده است. هیچ نامهای حتی در مورد اعتراضات صنفی داخل زندان با مجاهدین در میان گذاشته نمیشود و در هیچ موردی از ایشان نظر خواسته نمیشود. به گفته زندانیان چپ و مستقلی که نامههایشان به اخبار روز رسیده است، با بایکوت اصلاحطلبان، عملاْ مجاهدین در زندانی مضاعف به سر میبرند.
این در حالی است که زندانیان مجاهد کنونی بند ۳۵۰ در جریان اعتراضات پس از ۱۳۸۸ دستگیر شدهاند و دلیل دستگیری برخی از ایشان، از جمله زندانی جان باخته دگمهچی، اساساْ تدارک کمکهای مالی برای خانواده زندانیان پس از ۱۳۸۸ بوده است.بنا به اطلاع رسیده دامنه گروهبندی و اعمال فشار تا آنجا است که در برخی موارد علیه زندانیان چپ برای زندانبانان خبرچینی شده و تلاش بر این است تا مشارکت آنان در فعالیتهای عمومیبند محدود شود.
در یک نمونه از این رفتارهای انحصارطلبانه، مطالبی که برای هفتهنامه دیواری زندان نوشته شده بوده، توسط جریان غالب بر بند سانسور شده است. این مطالب به بهانه ۲۱ آذر و سالگرد تاسیس فرقه دموکرات آذربایجان نوشته شده بودند، که با برچسب تجزیهطلبی سانسور شده و از انتشار آنها در هفته نامه ی دیواری داخل بند جلوگیری شد.
اعتراض زندانیان چپ و قومیبه این رفتار استبدادی به خبرچینی علیه آنان و پس از آن شکایت چند نفر از زندانیان طیف مذکور از آنان منجر شده است و در نهایت فریبرز رئیس دانا، سعید جلالی، سعید متینپور، فریدون صیدی راد و سروش ثابت با انتقال به طبقه پایین بند، که شرایط دشوارتری دارد، تنبیه شده اند.فعالان مستقل، رادیکال، چپ و فعالان قومیزندانی در بند ۳۵۰ زندان اوین خواستهاند که رواج این رفتارهای انحصارطلبانه توسط گروههایی که مدعی آزادی و عدالتند، به اطلاع عموم برسد. –
اصلاح طلبان به عنوان بخشی از بدنه حکومت جمهوری اسلامیو اعضای طبقه پیروز در زمان قیام بهمن ۱۳۵۷ خود را ذاتا و ماهیتا پیروز طبقاتی در این میدان تخاصم دانسته و به شکل ماهوی رفتار میکنند و از همین بابت فکر میکنند که انتقال قدرت اگر به اصلاح طلبان صورت بگیرد دیگر چرخش به هیچ سمتی هیچ فرقی نخواهد داشت و بقیه کارها به صورت خود به خودی درست خواهد شد . این تنها واقعیتی است که زندگی اصلاح طلبان حکومتی و رفتارشان طی این سالها تاریخا نشان میدهد.
اما اصلاح طلبان و کلا بدنه حکومت تا پیش از تحولات اخیر جامعه ایران دچار یک توهم مشخص بودند.خیال میکردند که اگر تلاش مشخص و همدستی روشن کشورهای امپریالیستی برای پیروزی آنها در قیام ۵۷ و تثبیت نیرو و نظام شان و قلع و قمعی که پس از آن کرده اند دیگر این تخاصم را به پایان برده است. اما روشن شدن صفوف مبارزه علیه رژیم در سالهای اخیر این توهم شان را بر باد داده است.
حضور زندانیان چپ و مجاهد و ملی برای آگاهان غیر متوهم چیزی جز این معنی را ندارد که این جدال و تخاصم طبقاتی به هیچ وجه به پایان نرسیده است و تنها با به پایان رسیدن رسالت و وظیفه ناتمام قیام ۵۷ بالاخره به بار خواهد نشست وگرنه هم چنان در صحنه موجود اجتماعی عرض اندام خواهد کرد.عرصه این نبرد طبقاتی امروز در زندان نیز به روشنی گراییده است و برای اثبات این موضوع میتوان به نامه اشاره شده در بالا و همین طور بیانیه مشترک رضا شهابی و فریبرز رییس دانا به مناسبت روز جهانی اشاره کرد.
همین توهم و در دست داشتن منابع ثروت و حمایت و همدستی امپریالیسم جهانی و نهادهای سرمایه داری بین الملل قدرت انحصاری از اصلاح طلبان ساخته است تا از سر همین توهم و البته واقعیت طبقاتی شان ، از ما بهتران زندان باشند. از ما بهتران زندان رکورد بابی ساندز در اعتراض غذا را میشکنند و فرد اعتصاب کننده فردای اعتصاب غذا سرحال تر از همیشه به کوه نوردی میرود و عکسهایش منتشر میشود. از ما بهتران در زندان گنگ دارند و گروهی عمل کرده و مخالفین شان را شبیه بیرون سرکوب میکنند. سرکوب ذاتا در آنها نهادینه است.
از ما بهتران به هر دلیلی که بازداشت میشوند اخبار بازداشت شان از رادیو فردا، صدای امریکا، بی بی سی و رسانههای بزرگ مرتبا پخش میشود و در سطح وسیعی گسترش مییابد. اما عمالشان اخبار دستگیری دیگر گروهها را بایکوت میکنند. دیگران از موهبت ملوکانه شان محروم و سرکوب میکنندو ژستهای پوشالی دموکراتیک و حقوق بشری میگیرند. برای خودشان چهره میسارند. شرف اهل قلم میسازند. جایزههای جهانی را تصاحب میکنند و اگر لابی شان کارگر نشد جایزه تاسیس میکنند.
حرف آنها و حرف حامیان شان در نهادهای جهانی تنها یک چیز است : قدرت را به اصلاح طلبان بسپارید ، همه چیز خودش درست میشود. سالی که نکوست از بهارش پیداست!
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.