اوّلاً که …
چون تیرِ رَها گشتـه ز چلّـه شده ایم
مهمان شمــا در شب چلّـه شده ایم
از برکت ایـن سفــره ی اَلــوان شما
تا خرخره خورده،چاق و چلّـه شده ایم
و اینکه …
شب یلدا شب بزم و سرور است
شبی طولانی و غمها بدور است
شباهنگام تا وقت سحرگاه
بساط خنده و شادی چه جوراست
خانم باجی میگفت :
ازین شَربت یکی پِیمونه بردار
اَناری آتشین دُردونه بردار
درین یلدا تو شیرین کُن لبانَت
بیا قاچی ازین هندونِه بردار
زمستان است و دورانِ سختِ غُربت نشینی و سپس …
رفتم شب یلدا به سراغ حافظ
تا حال مرا کند برایم محرز
گفتم که شود بهتر از این احوالم ؟
دیوان به زبان آمد و گفتا هرگز
و توای هم میهنِ گرامی،فراموش نکن که …
شب یلدا ز راه آمـــــــــــد دوبـــــــــاره
بگیر ای دوست! از غمهـــــــا کناره
شب شادی وشـــور و مهربانی است
زمـــــــان همدلی و همزبانی است
خوب تو میدانی که یلدا، مَجالى است براى تکرار هر آنچه روزگارى، سَرمشقِ خوبى هایمان بوده اند و امروز بر روى طاقچهٔ عادت هایمان غُبار مى گیرند.
و در آخر این که یلداستْ ، بگذاریم هر چه تاریکی هست،
هرچه سرما و خستگی هست تا سحر از وجودمان رخت بربندد،
امشب بیداری را پاس داریم تا فردایی روشن راهی دراز باقیست . . .
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.