فرهاد کشوری، نویسندهی پویا و پرکار جنوب: بازآفرین تاریخ عاطفی بختیاری و نفت
اگر بالزاک رمان را «تاریخ عاطفی» یک ملت دانسته، وسه لوسکی آن را آینهای میداند رو به چشمان جهانی که دگرگون میشود. در راستای این پرسشها که تاریخ را چه کسانی، ایستاده بر کدام سکوی قدرت و در راستای چه رویکرد قدرت مدارانه مینویسند، به این دریافت جامعه شناختی میرسیم که رمان تاریخی، با توجه به بداهت ادبی آن، فارغ از منافع حاکمان و برخوردار از حضور مردم/ خواننده است. از این رو میتوان ادعا کرد که هر چه گزارشها و روایتهای تاریخنگاران سفارشی و سوگیرانه گردد، رمان اصیل، بی سرسپردگی، سرشار از دستاوردهای زیبایی شناختی و دغدغههای انسانی است.
از بیش از ۹ سال پیش که در صفحهی ادبی روزنامه اعتماد (شماره ۱۳۰۴ به تاریخ ۲۰/۱۰/۸۵، صفحه ۱۱)، زندگینامهی کوتاه و کارنامهی ادبی فرهاد کشوری را کاویدم و رمان او «کی ما را داد به باخت» (انتشارات نیلوفر، چاپ اول، زمستان ۸۴، ۹۵صفحه، ۱۱۰۰تومان) را مورد بررسی قرار دادم، تا اکنون که رمانهای دیگر او (مردگان جزیرهی موریس، دست نوشتهها، سرود مردگان؛ و صدای سروش) را در دست دارم، به شناخت تحسین برانگیزی از او رسیدهام: پشتکار خلاقانه و کوشش در باروری سبک ادبی خود. سرود-مردگان-کتاب-۱
در آن نقد «اعتماد» خود، با عنوان «ما کی به هم باختیم؟» امیدوار ماندم که… بی شک، قلم توانای او در «گذر از رنج ها»، کارنامه عبرت آموزی از رفتار و کردار سه نسل اخیر را بازخواهد گشود. و اینک او با ذهن و زبانی تازه و گویاتر به میدان آمده است: روایت جنوب نفت زده، برش به لایههای ناپیدای باورمندی ایلیاتی، سوک سندیکا، نفوذ دسیسهی استعمار و هم چنان طنز تلخ او.
در ارزشیابی هر داستان، بنا به بارم بندی خاص خود، سه مشخصه را امتیازدهی میکنم: میزان ادبیت (۷)، تلذذ زیبایی شناختی (۸) و رسالت انسانی اثر (۵) =۲۰. کارنامهی فرهاد کشوری در این دو اثر بسیار خوب است: میزان ادبیت (۵)، تلذذ زیبایی شناختی (۶) و رسالت انسانی (۵) = ۱۶
باید اعتراف کنم که هنگام خواندن «سرود مردگان» (نشر زاوش، ۱۳۹۲) و «صدای سروش» (انتشارات روزنه، ۱۳۹۴) بارها گریستم و خندیدم. آری، هم چنان که داستانسرایی کشوری خوش پیش میرود، خواننده در رویدادگاه (setting) آن، در تاریخ و جغرافیای بختیاری نفس میکشد.
طنز ناتورالیستی و گزندهی «کشوری» در «سرود مردگان»، آن جا که «ماندنی» جسد بوکردهی بی کفن «غلامشاه» را کوه به کوه و دشت به دشت میکشاند و کلمات انگلیسی رد و بدل میکند (صص. ۳۸ و ۳۹) و یا مسئلهی ممنوعیت استفاده از لامپ ۶۰ به جای لامپ ۴۰ در محلهی کارگری ظبیست فوتیها ی مسجدسلیمان (صص. ۶۰ و ۱۳۱) بر زمینهای از تقابل شخصیتها، مانند «حیات» خبرچین در برابر «ماندنی» و دیگر همسایهها و هم چنین کتک خوردن او و زاری همسرش بر سرش، فضاهایی زنده و پویا به وجود میآورد. نامها و واژههای بختیاری خوش میدرخشند، اما برای خوانندهی غیر بختیاری معنا نمیشوند. در این گستره، نامها هم حس و بو دارند و نمایندهی قشرهای متفاوتیاند: رینولدز انگلیسی، سید قربان و کیسهی مارش، ملا سیفور و دعا نویسیاش، شلوار دبیت، بوی بد و سرگیجه آور نفت، سندیکالیستهای مسجدسلیمانی: بهارآقا اورک، صفر و آندارانیک… بلک لیست یا کشته شدن آنها… جهان بخش روشنفکر که به واگویههای ماندنی گوش میکند… اسکندر، مرید، الماس، نقره، غریب و شخصیتهای منفی و لمپن: طهماسب، حیات، موسا، برات پاباریک و اسد لات…
اگر در «سرود مردگان»، شکست کودتا، خشونت و مرگ، پیلهی اندوه نفتگر فقر زده، ماندنی و فتنه آفرینیهای جیکاک را میبینیم، نبض امید و عشق هم میزند.
«ماندنی»ها که از همان آغاز اکتشاف، همراه با اکیپ بریتانیاییها، برای فوران طلای سیاه، نفت از جان مایه گذاشتند، اما فرجام کارشان، فقر و فلاکت، زندان و در به دری گردید…
جیکاک این دانای هفت عالم استعمار از هزارتوی ترفند بیرون کشیده میشود تا در «صدای سروش» خود راوی مأموریتی واپس افکنانه برای ایل در انتظار گودو گذاشته شده باشد.
هر چند فرهاد کشوری در مردگان «جزیرهی موریس» (زاوش، ۱۳۹۱) انبوه شگفت آوری از فاکتهای تاریخی را باز مینمایاند، با این حال، گفتگوها حرکت شخصیتها را کند میکنند و از همان آغاز، شاه تبعیدی، بافت و پیکرهای ملموس ندارد. اما در دو کتاب «سرود مردگان» و «صدای سروش» دینامسیم نیرومندی وجود دارد که رویدادها، قهرمانان و خواننده را به پیش میبرد.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
نظرات
اولین کتاب ایشون بچه آهوی شجاع رو سر کلاس برامون خوند. سال ۱۳۵۴ اگه دقیق یادم باشه
دوشنبه, ۹ام فروردین, ۱۳۹۵