یکی از مشکلات روبنایی جامعهی ما، این عادت ناپسند اغلب مردمانمان است که در موضوعی بدون داشتن آگاهی و تخصص، دخالت و اظهار نظر کرده و گاهی نیز در آن زمینه فضلفروشی میکنند.
اگر بخواهم تنها رعایت یک نکته اصلی و کلیدی را برای این نوع رفتار مورد توجه قرار دهم، خواهم گفت: بهتر است کمتر حرف بزنیم و کمتر قضاوت کنیم…!
به نظر میرسد بطور میانگین ما ایرانیها تقریبا در مورد همه چیز و همه کس اظهارنظر میکنیم و بعضا نیز با قاطعیت.
مشاهده بکارگیری عباراتی مانند: “من نمیدانم”، ” من اطلاع ندارم”، “من مطمئن نیستم”، ” من باید سوال کنم”، “من شک دارم”، “اجازه دهید من در این رابطه سکوت کنم”، و… مشابه این عبارات در ادبیات عمومی ما بسیار ضعیف است. تصور کنید اگر بسیاری از ما این گونه با هم تعامل میکردیم، چقدر کار قوه قضائیه کم میشد. چقدر زندگی ما اخلاقی تر و از منظر توسعه یافتگی چقدر جامعه تخصصی تر میگردید.
در چنین شرایطی، خبرنگار تلویزیون در مورد برنامه هستهای، “نظر فنی” راننده تاکسی را نمیپرسید. اقتصاد دانی که یک مقاله پزشکی را خوانده است خود درمانی نخواهد کرد و شیمیدانی که همیشه روزنامه صبح را مطالعه میکند در مورد آینده اقتصاد ایران و یا وضعیت سیاسی چین بسادگی اظهار نظر نمیکند. چه سکوت زیبایی برقرار میشد، سکوتی در خور یک جامعه قانونمند و متمدن با باشندگانی مقبول و دانا و به روز شده…! همه به خود و مثبت و منفی بودن برنامههای زندگی خویش میپرداختند و کمتر سراغ سر در آوردن از کارهای دیگران میرفتند؛ بویژه که اگر تخصصی هم در آن نمیداشتند. در آن شرایط غیبت کم میشود و تهمت و توهین و نادانی به حداقل میرسد، جامعه هم با عقل و منطق نسبتا خوب و روابط بهینه شده به پیش میرود.
یکی از دلایل تاریخی و مهم که تولید ناخالص داخلی آلمان بیش از دو برابر جمع تولید ناخالص داخلی ۵۵ کشور کم و بیش مشابه ماست، به خاطر تمرکز مردم به کار و فعالیت و کوششهای فردی و سعی در یادگیری است. ما علاوه بر نداشتن زیر ساختهای لازم و زیر بنایی با محوریت صنعت و اقتصاد که با سیستم هدایت کننده و اهرمهای ضروری و پیشرفته و کارآمد آن در جامعه همراه است، اکثرا برای خودمان نیز کم وقت گذاشته و تواناییهایمان را کشف نمیکنیم؛ و در نتیجه به بیرون از خودمان و توجه دیگران نیازمند میشویم. در پس آن نیز دنباله روی و تکرار کردن مطالب کلیشه ایی و نخ نما شده از فرهنگی که کورکورانه به ارث بردهایم و نیز روی آوردن و تکرار اغلب نقل قولهای سبک و غیر واقعی و پوسیده عهد وزوزک شاه و یا دیگرانی که نمیدانیم واقعا کیستند و آیا این گفتهها از منبع درستی نقل شدهاند یا خیر؟ باید بدانیم که معمولا به همین دلیل نیز در میان ما “نمایش دادن” یا بعبارتی حرفهای “گنده” زدن، بسیار جاری و قدرتمند است. ما اغلب در مورد خود و عمق دانستههایمان نمیتوانیم بشیوه واقعی و مستند صحبت کرده و یا چند صفحه بنویسیم، و همچنین دانایی و توانایی برای کنار گذاشتن یک عادت غلط خود در زندگی را نداریم؛ بر این مبنا و با این احوال طبیعیست که از یک انتقاد منطقی و با اشاره ملایم به نقطه ضعفهای خود هم سخت رنجیده خاطر و خشمگین شده و از دیگران کینه بدل میگیرییم. در طول سالها و زندگی با این خصوصیات و با این روش، بیشتر حساس میشویم تا منطقی زیرا که از لحاظ تفکر ضعیف هستیم. چون اغلب تعمق نکرده و بیشتر تکرار کردهایم، پس کمتر هم میدانیم. بدلیل داشتن تفکرات کم عمق و بی اساس اعتماد بنفس ضعیفی داریم و اگر تغییر نکنیم، ضعیفتر هم میشویم.
عموما ظاهر خود را میآراییم و درب باطن ما بسته میماند. افرادی با تفکر نحیف، جامعهای نحیف را هم به ارمغان میآورند.
باید اذعان کرد که در برابر کم حرف زدن و کم قضاوت کردن، ”فکر و تعمق” قرار میگیرد، البته این مهم برای کسانیست که کنجکاوی و یادگیری را میشناسند و چشم بسته و دنباله رو نیستند. ارزش دانایی و خردورزی هر انسان مساوی با مقدار زمانی است که او برای فکر، کشف خود و خلاقیت و بسط دادن دانستههایش اختصاص میدهد. از منظری دیگر نیز یک سکوت طولانی و با تعمق، بهترین فرآورده واقعی در صحیح قضاوت کردن است. البته در این مسیر، محتاج کتاب خواندن، گفت و گوی علمی و به روز شده و مشاوره و مناظره با اهل فن نیز هستیم. نهایتا و بطور کل، بهتر است ما در این راه بیشتر پرسشگر و خاموش بوده و در تلاش و بدنبال مطالعه و کسب دانایی و واقعیات زندگی بر پایه دادههای علمی باشیم تا اوهامهای بی پایه ذهن خود و تکرار حرفهای بی اساس دیگران. با آگاهی و حرکت در مسیر و بر بستر دانش میتوان انسان واقع گرا و خوبی بود، به ”تشخیص” رسید و با سلامت روان بهتر، خوشبختر زندگی کرد. درست بر همین مبنا نیز، نیازمند آموزش و یادگیری مستمر و غنی کردن خود هستیم.
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.