در این واپسین لحظه، بگذاریم تمامی بشریت که تاکنون امید، افسوس، عشق، یأس و کینه را احساس کرده است، با چنین نیرویی که چیزی از پیاش باقی نمیماند، نابود شود. آیا چنین لحظهای پیروزی فنا و واپسین عروج به نیستی نخواهد بود؟” این بخشی از یادداشت امیل چیوران با عنوان آخرالزمان است که ترجمه و متن انگلیسی آن را در ادامه گذاشتهام. اگر زمان و مشغلههای جدی و غیر جدی اجازه دهد و اگر مثل همیشه کار را نیمه تمام رها نکنم، بنا دارم کتاب “بر بلندای یأس” سیوران، که این یادداشت را از آن انتخاب کردهام، ترجمه کنم؛ تا آنجا که من اطلاع دارم تا کنون در ایران تنها یک کتاب از این متفکر رومانی تبار با عنوان “قطعات تفکر” منتشر شده است.
دلم میخواهد یک روز مردم را ببینم، پیر و جوان، خوشحال یا غمگین، زن و مرد، متأهل یا مجرد، جدی یا سبکسر، [روزی که مردم] خانهها و کارهایشان را رها کنند، از وظایف و مسئولیتهایشان چشمپوشند، در خیابانها جمع شوند و دیگر از انجام هر کاری سر باز زنند. آن وقت بگذاریم اسیرانِ کارهای پوچ که زیر لوای وهمِ شومِ محض رضای بشیریت حضور داشتهاند و برای نسلهای بعدی رنج کشیدهاند، انتقام خود را از میانمایگی پوچ و عقیم زندگی، و از زوائد عظیمی که هرگز جواز تغییر شکل معنوی را ندادهاند، بگیرند. آن وقت، زمانی که تمامی ایمان و تسلیم از دست میرود، بگذاریم زرق و برق زندگی میانمایه یک بار و برای همیشه فروپاشد. بگذاریم آنهایی که بیصدا رنج میبرند، و حتی به شکایت نالهای نمیکنند، با تمام توانشان فریاد برکشند، غریوی ناآشنا و رعبانگیز و بدآهنگ برسازند تا خاک را برآشوبد.
بگذاریم آبها سریعتر جاری شوند و کوهها هراسانگیزتر بجنبند، درختان ریشههایشان را همچون یک رسوایی ابدی و وقیح، عریان سازند، مرغان همچون کلاغان قار قار سردهند و جانوارن از ترس و خستگی متفرق شوند. بگذاریم آرمانها بیاعتبار، باورها کمبهاء، هنر ناراست و فلسفه یک شوخی اعلام شود. بگذاریم همهچیزی در اوج و قهقرا باشد. بگذاریم کلوخهای خاک به هوا پرتاب شوند و در باد فروپاشند. بگذاریم گیاهان در آسمان، اسلیمیهای غیرمتعارف و هراسانگیز و بد ترکیب برسازند. بگذاریم لهیب آتش به سرعت بپراکند و همهمهای هراسانگیز همه چیز را دربر گیرد تا حتی کوچکترین حیوان نیز دریابد که پایان نزدیک است. بگذاریم هر ترکیبی، بیشکل شود و آشوب، بنیاد جهان را در گردابی عظیم فرو بلعد. بگذاریم دهشت و تخریب و همهمه و هیاهویی مهیب باشد و بعد بگذاریم سکوتی ابدی و فراموشی مطلق باشد. و در این واپسین لحظه، بگذاریم تمامی بشریت که تاکنون امید، افسوس، عشق، یأس و کینه را احساس کرده است، با چنین نیرویی که چیزی از پیاش باقی نمیماند، نابود شود. آیا چنین لحظهای پیروزی فنا و واپسین عروج به نیستی نخواهد بود؟
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.