یکی دوتا از خفنترین عکاسهای دنیا ایرانیاند، مثل: رضا دقتی و عباس عطار. اولی را با نشنال جغرافی میشناسیم و دومی را با مگنوم. مُراد من از این نوشته – و البته یکی از مُرادهای عکاس ما – عباس است. اصلاً دنیا او را اینگونه میشناسد: عباس. این دومین عباسیست که بسیار بسیار دوست میدارم. دوستانم خوب میدانند آن یکیش کیارستمیست: عباس.
همان سالها که آن مردی که اکنون رفته است نرفته بود و من عکاسی میکردم یکبار رفته بودم پاستور برای عکاسی از سخنرانی مطبوعاتی آن مردی که اکنون رفته است. از آنجایی که در خیلی موارد و زمینهها همیشه جزو دار و دستهی مستضعفین بودهام، یک ۳۵۰ دی کانون داشتم و یک لنز کیت ۲۴-۵۰ یا یک همچنین رِنجی. طوریکه وسط برنامه حجت سپهنوند دلش برایم سوخت و گفت بیا این لنز تلهی مرا بگیر و چندتا عکس بیانداز. گفتم «من با همین لنز راحتم. سوژهای که نذاره من بهش نزدیک بشم اینقدر کوچیک هست که لیاقتش این باشه تو عکس من جای کمی رو اشغال کنه.» حجت ادا اطواری درآورد که معنیش این میشد که کمتر مزخرف بگویم و لنز را بگیرم و عکاسی کنم. خب بزرگتر ما بود و اطاعتش واجب. لنز را بستم به دوربین. دوربینم شده بود شبیه مورچهی کلهگاوی، بدن کوچک و کلهی بزرگ. تا در چشمی دوربین نگاه کردم چیزی جز آن مرد که حالا رفته است نظرم را جلب کرد. یکی از عکاسها به جای اینکه برود جلو و چمباتمه بزند کنار باقی و عکس بگیرد، نشسته بود رو یکی از صندلیهای سالن و از همان رو صندلی عکس میگرفت. با لنز به او نزدیک شدم و دیدم بله خود خودش است: عباس!
یک کانون آخرین مدل حرفهای که مثلاً آن وقتها ۱ دی بود دستش بود و یک لایکای نگاتیو – از آنها که همهی غولها با آن عکس گرفتهاند – از گردنش آویزان بود. رفتار عکاسیاش برایم خیلی جالب بود. از همان رو صندلیای که نشسته بود عکسش را میگرفت. بعد میآمد مینشست کنار باقی و چندتا عکس میگرفت و باز برمیگشت مینشست رو همان صندلی و همهی اینها را آرام و بی هیچ تکاپو و هیجانی انجام میداد. بند و بساط و تجهیزات زیادی هم همراه نداشت و ازش آویزان نبود، همان دوربینها برایش بس بود. وقتی هم آخر برنامه همهی عکاسها هجوم بردند سمت آن مردی که حالا رفته است – برای گرفتن عکسهای آخر – او را دیدم که از جمعیت جا مانده و عقب مانده و به حملهی عکاسها میخندد. این خنده را درست توی صورت من تحویل داد. من هم جوابش را دادم که یعنی: دیدی ما چه عکاسهای وحشیای هستیم؟ اما من تو را دوست میدارم عباس.
این شما و این هم عکسی از انقلاب ۵۷ ایران که چه کسی میتواند عکاسش بوده باشد جز: عباس!
نظرات
خاطره انگیز است این عکسهای ۵۷
سه شنبه, ۲۰ام بهمن, ۱۳۹۴