نفت، طلای سیاهی که برای جهان و بخصوص کشورهای صنعتی منبع انرژی و عنصر اصلی در تداوم حرکت اقتصاد سرمایهداری به سمت جلوست و برای کشورهای تولیدکننده معمولاً تنها منبع ارزآوری. ثروت مفت و خدادادی که در کشورهای عقبمانده موجب رخوت و انجماد اقتصادی شده و در عرصه سیاست توأم با انواع آشفتگی و نزاعهای شدید و رقابتهای بیرحمانه است.
نگاهی اجمالی به سیر حوادث و رخدادهای دهههای اخیر در کشورهای عموماً نفتخیز خاورمیانه مبین این حقیقت تلخ بوده که ازین طلای سیاه، استبداد و خشونت برمیخیزد و موجب تسلط اقلیتی (چه اقلیت مذهبی و چه قومی و چه سیاسی) بر اکثریتی از جامعه میشود. با این حال وبدلیل نیاز حیاتی مبرم سرمایهداری جهانی به نفت، شاهد اهمیت خاورمیانه (که اگر عنصر نفت را از این منطقه، البته منهای ایران و ترکیه، نادیده بگیریم با توجه به طبیعت خشک و خشن و جمعیت کم و عدم توسعه اقتصادی، رشد جریانهای مذهبی افراطی که گاها سرمایهداری جهانی جهت پیشبرد اهداف خود از آن بهرهبرداری میکند و سایر دلایل دیگر که به عدم جذابیت آن برمیگردد خاورمیانه از کمترین التفات و توجه برخوردار میشد) در صد سال اخیر بودهایم. که درین راستا رقابتها و دعواهای شدیدی از سمت قدرتهای سرمایه داری نسبت به کنترل وهژمونی منابع نفتی در این منطقه از جهان به راه افتاده بود. این اهمیت تا بدان جا فزونی یافت که سرمایه داری را بر آن داشت تا در منطقه حضور فیزیکی و نظامی داشته باشد. حضوری که نه تنها موجب افزایش ضریب امنیت در منطقه نشد بلکه با دست زدن به اقداماتی مانند جنگ عراق و حمله نظامی به لیبی خود منشأ ناامنی هم شد. از سوی دیگر، تبعات مالی حضور غرب که خود را مکلف میدید که در هر دعوای منطقهای دخالت کند تا بدان حد فزونی یافت تا سرانجام غرب را به فکر تغییر روش خود انداخته است. مثل جنگ عراق که نزدیک به هزار میلیارد دلار هزینه مالی روی دست سرمایهداری گذاشت بدون آنکه نتیجهای در برداشته باشد. و امروز ما در عراق با کشوری تکه و پاره و غرق در انواع افراطیگری و تروریسم مواجه هستیم. با این حال، علاوه بر دلیل ذکر شده، عوامل مهم دیگری در تغییر این دکترین دخیل بودست. استخراج نفت از طریق لایههای رسوبی در امریکا بطوریکه امریکا با وجود مصرف بالای انرژی، در موقعیت صادر کننده نفت قرار داده است همچنین کاهش رشد جهانی اقتصاد سرمایه داری که نیاز به نفت را کاهش داده است همگی باعث افت فاحش قیمت نفت شده بطوریکه نسبت به سه چهار سال پیش بیش از سه چهارم ارزش خود را از دست داده است. گویا که نفت خاورمیانه جایگاه خود را از دست داده است. و این طفل دیگر عزیز دردانه نیست. در چند سال اخیر بارها از مقامات کاخ سفید شنیدهایم که با توجه به قدرت گیری روز افزون چین، دکترین نظامی امریکا در آسیا از منطقه خاورمیانه به منطقه جنوب شرق آسیا تغییر کرده است. زمانی که این تز مطرح شد قیمت نفت در ابتدای روند نزولی خود بود. از طرف دیگر قیامهایی که بعداً به بهار عربی معروف شد ره به جایی نبرد و امروز کشورهایی مانند عراق، یمن، سوریه ولیبی در تب جنگ داخلی میسوزند اوضاع در بحرین و مصر وحتا سعودی شکننده است و سرمایهداری جهانی علارغم تمامی ژستهای انسان دوستانهاش منفعل است. ریشه این انفعال در عدم ویا کاهش وابستگی غرب به نفت را باید جستجو کرد. زمانی سرمایهداری جهت مراقبت و برقراری امنیت ترانزیت نفت به غرب، کوچکترین چالش و تنشی را با مشت آهنین جواب میداد تا مبادا در صادرات این مایع حیات خللی وارد نشود. حمله عراق به کویت و پاسخ قاطع سرمایهداری جهانی از نمونههای این قاطعیت میباشد. اما امروز بازی جدیدی در راه است. همین چندی پیش اقای اشتون کارتر وزیر دفاع امریکا اعلام کرد که کشورهای منطقه (که منظور کشورهای هم پیمان امریکا هستند) دیگر انتظار نداشته باشند که امریکا بر آنها بجنگد بلکه باید با ایجاد ارتشی متحد به فکر دفاع از خود باشند.
اگر وابستگی بورژوازی به نفت خاورمیانه مانند گذشته بود اگر قیمت نفت بالای صد دلار بود، بحران سوریه با آن همه تبعات ویرانگرش، این چنین تداوم مییافت؟ و یا جنگ یمن با بی عملی غرب می مواجه میشد؟ به نظر من جواب همه اینها یک خیر بزرگ است.. چند ماه پیش حادثه دیگری اتفاق افتاد که بازهم نشان از افت جایگاه سابق نفت میدهد و گرنه در اجلاسهای گذشته از کیوتو گرفته تا کنفرانسهای بعدی همگی به شکست انجامیده بود. در اواخر سال ۲۰۱۵، در اجلاس مربوط به تغییرات آبوهوا در پاریس، چه در سطح مدیای سرمایه داری وچه در سطح افکار عمومی، شاهد هجمههای سراسری نسبت به زیانهای سوختهای فسیلی بر محیط زیست بودیم بطوریکه برای اولین بار در مورد کاهش سطح گازهای گلخانهایای (یعنی عدم اتکا به نفت وزغال سنگ) توافقی حاصل شد تا با جایگزینی انرژی پاک بر سوختهای فسیلی از میزان این گازها کم شود. این مسئله که با همراهی افکار عمومی روبروست و گروهای طرفدار محیط زیست هم از آن حمایت میکنند، دست غرب را در تغییر دکترین باز میگذارد. حالا درین رابطه چند شرکت نفتی زیان ببیند، چندان اهمیتی ندارد. اما در کنار دلایل ذکر شده بعضی از کشورهای تولیده کننده نفت مانند ایران روسیه و حتا ونزوئلا معتقدند که در کنار دلایل ذکر شده، نقش عربستان بهعنوان بزرگترین تولید کننده نفت درین افت قیمت بیتأثیر نیست. اینها معتقدند به دلیل رقابتهای منطقهای با ایران در منطقه خاورمیانه از سوریه و عراق گرفته تا یمن و بحرین، عربستان با حفظ و حتا گسترش تولید خود در بازار نفت با توجه به کاهش تقاضای جهانی، عملاً با تحمیل شرایط دشوار اقتصادی بر خود (آنهم در کشوری که فقط یک کالا برای عرضه دارد) موجبات صدمات ویرانگر اقتصادی بر رقیب را فراهم کرده است. طبق این نگرش سرمایه داری جهانی هم درین بازی نقش اساسی را دارد تا با این کاهش، دولت روسیهای را که بعد از فروپاشی شوروی رفته رفته از پیله خود بیرون آمده است و در اوکراین و سوریه با غرب سرشاخ شده را تضعیف سازد. اما با این حال، کسانی که تقصیر این افت قیمت را به سعودی نسبت میدهند جدا از بعضی از جنبههای حقیقی آن به دنبال همان جنگ رسانهای و اعمال فشار بر رقیب خود هستند. سعودی هم درین باره ساکت است چرا که هم میخواهد نقش خود را در دنیای انرژی بر جسته ببیند و هم به غلوی که از قدرتش میشود را به رخ دوستان ودشمنانش بکشاند. این در حالیست که وابستگی اقتصادی کشورهای ایران و روسیه به عنصر نفت خیلی کمتر از کشور سعودی میباشد. همین حالا هم در به وجه سال ۲۰۱۵ با بیش از صد میلیارد دلار کسری مواجه است. درست است که منابع نفتی در خاورمیانه بر عکس غرب که تحت کنترل سرمایه داریست (منظور بخش خصوصی است) در کنترل سفت وسخت دولتهاست. دولتهایی که آنچنان تحت استیلای مسائل مذهبی و ایدئولوژیک هستند که گاها حاضرند به خاطر این اصول، ضرر وزیان را بر خود تحمیل سازند تا حریف را ناک اوت کنند بطوریکه در اجلاس قبلی اوپک، که با وجود افت دامنه دار قیمت نفت حاضر نشدند ظرفیت تولید خود را اندکی تقلیل دهند، با این حال کسانیکه افت قیمت نفت را در درون اوپک جستجو میکنند یا با فرافکنی قصد تخریب حریف را دارند ویا میخواهند صورت مسئله را ساده کنند. واقعیت این است که عربستان از تولید خود نمیکاهد چرا که از این بیم ناک است که بازار خود را از دست بدهد و کمپانیهای امریکایی که با استخراج نفت از طریق چاهای افقی که در زمینه استخراج انقلابی بر پا کرده است جای او را بگیرند. هر چه کشورهای اوپک از میزان نفت خود بکاهند به همان اندازه از طریق این کمپانیها جایگزین میشود. می به صراحت گفت که کشورهای تولید کننده نفت در موقعیت آچمس قرار گرفتهاند. اما در این میان آینده صنعت گاز روشن است. سوختی که علاوه بر تبعات خیلی اندک بر اکوسیستم هرروزه از جذابیت بیشتری برخوردار میشود. ایران از بزرگترین ذخایر گازی جهان برخوردار است. آینده نشان میدهد که ازین ثروت به چه شکلی استفاده میشود. ولی نگارنده ازین بیمناک است که با توجه به اقبال جهانی به گاز و طمع سرمایهداری، سرنوشت گاز هم بهمان سمت برود که بر سر کشورهای نفتخیز (ظلم و تبعیض و جنگ در منطقه) رفت.
سرمایهداری همیشه به منافع و سود خود میاندیشد و هرجا که این منافع محقق نگردد، حاضر نیست علارغم تمامی ژستها برای تحقق شعارهای انسانی و حقوق بشریاش قدمی بردارد. شعارهایی که معمولاً برای اعمال فشار بر روی حریف صورت میگیرد و اگرنه همپیمانان غرب در منطقه خاورمیانه از ناقض هولناک حقوق بشر هستند. در مناسبات سرمایهداری عالم سیاست در خدمت منافع گردش میکند دوستان و منافع دیروز، لزوماً دوستان و منافع امروز نیستند. درین مناسبات نه دشمن ثابتی وجود دارد ونه دوست همیشگی، بلکه این منفعت و سود است که سرمایه داری را ترغیب میکند که به کدام سمت غش کند. دیروز جنگ نفت بود. شاید فردا جنگ گاز باشد. توام با دوستان جدید و البته دشمنانی جدیدتر. البته درین میان نباید از مبارزات طبقه کارگر در جهان بهعنوان عاملی در جهت وحدت و رفاقت طبقاتی در سطح دنیا غافل شد. عاملی که میتواند تمامی نقشههای بورژوازی را نقش بر آب کند.
با آرزوی دنیای توأم با مهربانی، رفاقت و اصول انسانی و عدم سودمحوری در روابط انسانی
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.