سیری با اندامی دردناک از خواب بر می خیزد شب قبل او حضور جنسی ۱۸ مرد را در کنار خود تحمل کرده است. او پانزده ساله است ولی جوانتر نشان می دهد ( به همین خاطر متقاضیانش افزون ترند ) نگاه او سرد و روحش خاموش است و عملاً از چنین ارتباطاتی هیچ چیز عایدش نمی شود حال آن که صاحب فاحشه خانه ی او را از این رهگذر نصیب و بهره فراوانی است. (تایلند)

small_Pattaya
جلال هفت روز هفته را از صبح سحر تا نیمه شب بی وقفه روزی ۸۰۰ لیتر آب از چاه بیرون می کشد و در شهر پخش می کند. او به هنگام بازگشت تمام درآمد حاصله را به ارباب می دهد و در عوض کمی برنج می گیرد و بسترش تنها زمین گسترده خداست (موریتانی)
پسربچه ای ۴ ساله به همراه عده ای دیگر روزانه ۱۲ ساعت ترقه های آتش بازی لای کاغذ می پیچد و وقتی حوادث و غبار ناشی از شلیک ترقه ها سرانگشتانش را می سوزانند زخمش را با یک تکه زغال افروخته یا یک سیگار روشن درمان می کند و او بالاجبار کار خود را از سر می گیرد. (هند)
رونالدو به همراه همکاران لاغر اندامش مراقب آتشبار کوره است. تا بتوانند در جهنم سوزانی که در حول و حوش آن هیچ گونه سرپناهی نیست زغال درست کند. چرا که جنگلها تماماً ویران شده اند و مأموران مسلح هم پیوسته آنها را زیر نظر دارند. او پولی که در نمی آورد هیچ بلکه در عوض بابت قرض و قوله هایی که هیچ وقت هم سیر نزولی پیدا نمی کنند چیزی هم می پردازد و تازه در صورت بیماری، قرنطینه و سپس اخراج هم می شود. (ماتو گروسو، برزیل)
صبا که اصلاً اهل مالی ست پس از سالها عزلت و گوشه نشینی در خانه ی زیبایی که در آن مستخدمه ی تمام وقت بوده از آنجا می گریزد . در آن جا زن و شوهر صاحب خانه او را با کابل برق کتک می زده اند و روی جراحات خونبار و پوست او را هم فلفل قرمز می مالیده اند. (پاریس، فرانسه)
اما این کابوسهای شبانه و این شکنجه های دور از دست از کدام تاریخ سر برآورده اند؟
و این چنین عفریتگان و جاودان بد سرشت با چنین اعمال وحشیانه ای مربوط به کدام افسانه ی دهشت زای دورانند؟ نه این نه رویاست و نه افسانه، این واقعیت امروزه ی ماست که هر روز هم بدتر از دیروز می شود و مسوول این امر هم تنها واژه زیبای جهانی شدن است با آن معنای تلخ اش. معنایی که به هیچ وجه نمی توان خود را در برابر آن به تغافل زد چرا که عملاً با آن درگیر است.
آری بردگی نه تنها هنوز هم موجود است بلکه به صورت یک تجارت عام هم درآمده. کوین بالز هم مثل بقیه مردم تا همین چند سال پیش چیزی درباره آن نمی دانست یا بدان باور نداشت اما با نشانه هایی مواجه شد که وجدانش او را بر حذر می داشت از این که خود را در برابر آنها به تغافل و بی خبری بزند. او به عنوان یک محقق جامعه شناس شروع کرد به بازرسی هزاران مؤسسه و بیش از همه به بازدید اشخاص مختلف در کشورهای مورد سوءظن پرداخت و در مواردی نادر حتّا مجبور شد تا زندگی خود را به مخاطره بیندازد و کسی چه می داند که تا کنون چند تن از سردمداران قانون القاء بردگی فقط در برزیل جان باخته اند؟
تقریباً همه ما از دوران تحصیل خود در مدرسه یک تاریخ را در حافظه مضبوط داریم که مصادف است با لغو برده داری در آمریکا و پیروزی مدنیت بر توحش. یعنی سال ۱۸۶۵. آری آن گونه بردگی تقریباً در همه جا پایان پذیرفته و بالز در مطلب شجاعانه و مستند خویش بر این نکته صحه می گذارد که بردگی جدید در نتیجه تجارت انسان در اقتصاد جهانی است که حاصل می آید که البته نوعی بردگی مدرن محسوب می شود و احتمالاً بسیار بدتر از آن یک. زیرا در همه جا غیر قانونی بوده، هیچ گونه حق مالکیتی در آن دخالت ندارد و البته منجر به آزار و اذیت انسانها تا مرحله قتل و جنایت نیز می شود.
ولی برده ی امروز مثل برده دیروزین، یک سرمایه نیست که کم خرج و ارزان قیمت باشد. چرا که همواره می باید بهایی گرانتر برای تصاحب آن پرداخت. او امروزه در حکم یک ماده مصرفی است.
مردم از او بهره می جویند و سپس دورش می اندازند. بی آن که کوچکترین نظر لطفی نسبت به او داشته باشند و این واژه ی دور انداختن به معنی آن است که چنین بردگانی رو به انحطاط و اضمحلال می روند.

barde
آری برده ی برزیلی از آن معادن زغال رهایی می یابد (یا به عبارت بهتر دور انداخته می شود) اما وقتی که دیگر ذخایر آن معدن به انتها رسیده باشند و برای معادن تازه تر در جایی دیگر گاتوها ( Gatos ) یا همان مأموران کنه و بی رحم، به جای او کالای انسانی دیگر و تازه تری که در دام سیه روزی گرفتار آمده باشد را با قول و قرارهای دروغین و فریبنده صید می کنند.
سیری هم رها خواهد شد اما وقتی که دیگر ارزش و بهای چندانی نداشته باشد یا آلوده به بیماری ایدز، در دهکده ای که از آن دزدیده شده یا توسط خویشاوندانش فروخته شده، قدم به قدم به سمت مرگ پیش برود.
اما آیا چنین اتفاقات استثمارگرانه ای که در اعماق اجتماع رخ می دهد و از پس انقلاب صنعتی همراه مایند خود، رویدادهایی نادرند و آیا می توانند بهای صنعتی شدن و پیشرفت ما باشند؟ خیر، و کوین بالز، با نفرت هر چه تمامتر، تمامی سنگرهای دفاعی ما در برابر اشتباهاتمان را در هم می شکند و می گوید که اینها هرگز اتفاقاتی نادر نیستند چرا که حداقل ۲۷ میلیون برده زنده را در بر می گیرند و این رقم بسیار بیشتر از تعداد افرادی است که در عرض سالهای ۱۶۵۰ تا ۱۸۵۰ در آفریقا به زنجیر کشیده شدند و این امر، تنها یک سوءاستفاده خشن به حساب نمی آید، او تأکید می کند که درک این موضوع درکی است عمیق، چرا که بردگی امروز که زنده و پویاست از نوعی دیگر بوده و بسیار هم دقیق و حساب شده می باشد.
البته باید دانست که تصاحب یک شخص در حکم دستبرد به زندگی اوست و در مجموع این بهائی است که پرداخته می شود اما هیچ گونه پیشرفتی در بر ندارد چرا که بردگان، برده می مانند و در عوض اختلاف طبقاتی تصاعدی میان فقرا و ثروتمندان با خشونت هر چه تمامتر افزونی می یابد.
آری این یک واقعیت است که جهانی شدن اقتصاد، ثروت را به کشورهای در حال توسعه ارزانی می دارد. اما در عوض اقتصاد این کشورها را به سوی انباشت سرمایه در دست یک عده خاص سوق می دهد.
حال باید پرسید چرا چنین چیزی رخ می دهد؟
بالز سه عامل را در این زمینه بر می شمرد:
۱- انفجار جمعیت در این پنجاه سال اخیر که جمعیت نفوس آدمی را سه برابر قبل کرده.
۲- دگرگونی های سریع اجتماعی و اقتصادی حاصل از جهانی شدن اقتصاد، کارخانجات را به سمتی رانده که سطح دستمزد را پایین تر از حد معمولی یا اصلاً در حد صفر نگاه دارند این امر منجر به ویران کردن طریق معاش افراد یعنی کشاورزی سنتی و نیز هدایت آن به سمت مدرنیزه کردن و متقابلاً باعث متلاشی و از هم گسیختگی خانواده ها، سنت و نیز آداب و رسوم گردیده است.
۳- فساد بی حد و حصر مأموران دولتی در این کشورها که در آنها پلیس همواره در حال تعقیب، دستگیری و تحویل بردگان فراری به اربابان است به جای این که از آنها حمایت کند.
علت دیگر البته در نامرئی بودن بردگی نو است که همواره خویش را مدیون جهانی شدن بازار اقتصاد دانسته چرا که امروزه، فرآورده های تولید شده می باید در مسیرهای طولانی بچرخند تا بتوانند تمیز و پاکیزه به دست ما برسند.
با این وجود آیا ما یقین داریم که زغال منقل هایمان آغشته به خون بردگان برزیلی نیست؟ و آیا همین زغال نیست که در مکزیک فولاد را به قطعات اتومبیل تبدیل می کند تا این قطعات در ایالات متحده سر هم شوند و سرانجام همچون اتومبیلهای روشن در کانادا به فروش برسند؟
پس چگونه می توان ردی از این جنایات را بازیافت؟
بالز می گوید غیر ممکن نیست ولی بسیار دشوار است. او شرح می دهد که بسیج رسانه های گروهی و نیز فشارهای اقتصادی دو بازوی مرئی و مفید در زمینه ی چنین اتفاقاتی هستند و ما آن را در ایتالیا به عینه دیده ایم.
خصوصاً در تقابل عظیم میان زمینهای فوتبال با توپهایی که آلوده به اشک و عرق کودکان دور افتاده اند. کمی روی سرچشمه های مشترک سرمایه گذاری ها تحقیق کنید خود عمق فاجعه را درخواهید یافت.
فراخوان بالز در این خصوص بدین صورت است:
از بطن این قضایا می توان دریافت که شاید قرارداد مناقصه های گوناگون جاری در کشور بر پایه واگذاری فاحشه خانه های تایلندی بنا نهاده شده باشند. واضح و مبرهن است که ویرانی جنگلهای باران زا نیازمند انبوه بردگانی است که بتوانند درختان آنها را فرو بیندازند.
کوین بالز سخن خود را چنین پی می گیرد که می باید مبارزاتی علیه برده داری تحت نامی واحد صورت داد بدون این که با دیگر مفاهیم آمیخته شوند. آری مبارزه هر چند هم که خونبار و دهشتناک باشد صادقانه باید پذیرا و معترف این واقعیت باشیم که بردگان قیمتهای ما را پایین نگاه می دارند و نیز سود خالص سرمایه گذاری هایمان را افزایش می هند. بنابراین ما نیازمند به خلق سازمانی قوی، در حد سازمان عفو بین الملل و صلح سبز می باشیم و می باید سازمان تجارت جهانی ( wto ) و صندوق بین المللی پول ( IMF ) را تحت فشار بگذاریم تا دست از حمایت برده داری بردارند.
جرقه آغازین این مجادله در مسایلی زده شده است. البته هر چند این نزاع در خطوط مقدم اعتراضات به چشم می آید اما هنوز واژه ای منفور بردگی وقاحت خود را از دست نداده و به قوت خود باقی مانده است.
(برگرفته از کتاب بردگان جدید نوشته کوین بالز).


این مقاله برای بار نخست با تغییراتی جزیی در روزنامه همبستگی، ص۶، شماره ۱۱۹۲، پنجشنبه ۱۷ دی ۱۳۸۳ چاپ و منتشر شد. مترجم.

Road, London Sw99 TL (England)
House, The Stableyard, Broomgrove
Thomas Clarkson
برگرفته از روزنامه:
Corriere della sera
Sabato BMaggio 2000
Pagina 33

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com