اخیرا مرتبا این سوال به ذهن من خطور می کند که واقعا علت و یا علل اصلی فلاکت و بدبختی مسلمانان و آشفتگی روز افزون جوامع آنان چیست؟ چرا کشورهای اسلامی جزو فاسدترین کشورهای دنیا هستند!؟ چرا مسلمانان جزو افسرده ترین مردم دنیا هستند؟! چرا بیش از ۹۰% مهاجران و پناهندگان دنیا مسلمانان و از کشورهای اسلامی هستند که به آمریکا و اروپا (دیار کفار) پناه می برند؟! چرا طبق نظر معاون محترم استاندار تهران بیش از ۹۰% جوانان ایرانی از اسلام روی گردان شده اند؟! و ده ها چرای دیگر….
من به عنوان یک معلم به این نتبجه رسیده ام که چهار عامل ذیل در فلاکت و بدبختی مسلمانان موثر بوده اند:
- سیستم حکومتی و مدیریتی در کشورهای به ظاهر اسلامی
- رژیم تعلیم و تربیت در کشورهای به ظاهر اسلامی
- سیستم گزینشی در کشورهای به ظاهر اسلامی
- بها ندادن به تحقیق، پژوهش و عالمان منتقد و دلسوز در کشورهای به ظاهر اسلامی
سیستم حکومتی و مدیریتی در کشورهای به ظاهر اسلامی
متاسفانه سردمداران کشورهای مسلمان غالبا دیکتاتورهایی هستند که نه بر مبنای آرا و خواست مردم بلکه بر مبنای “جهل و سادگی” و “فقر” و “ترس” مردم به قدرت رسیده اند. بنابراین این حاکمان برای ماندگار کردن جهل و فقر و ترس در جوامع تحت سیطره خود از هیچ تلاشی دریغ نمی کنند. مثلا برای نادان و جاهل بار آوردن مردم به سیستم های آموزشی ای روی می آورند که همانطور که توضیح داده خواهد شد عملا از مردم چیزی جز گوسفند نمی سازند. برای فقیر نگه داشتن مردم هم از هیچ سیاست و اختلاس و دزدی و غارت و خیانتی ابایی ندارند. و برای ایجاد ترس در مردم هم امور مدیریتی و گزینشی را به سپاه شیطانی خود می سپارند تا با تکیه بر شلاق و تفنگ و جو ارعاب و خفقان حکومت خود را حفظ کنند و خود را برای ابد به مردم تحمیل نمایند. طبیعی است که نمی توان در چنین شرایطی رابطه ای بین این حاکمان و جوامع سرزنده و پویا و سالم و خلاق و شاد و متمدن متصور شد. شگفت آور اینکه این حاکمان مستبد همواره سعی دارند تا خود را نه تنها به مردم خود و جهان اسلام بلکه بر کل دنیا تحمیل نمایند چرا که در این توهم هستند که آنان هستند که نمایندگان خداوند بر روی زمین هستند.
متاسفانه همانطور که اخیرا شاهد بوده ایم میلیون ها نفر در لیبی، سوریه، عراق، لبنان، یمن، افغانستان و حتی در اثر جنگ تحمیلی در ایران کشته و مجروح و جانباز و یتیم و بیوه شده اند. این در حالی است که به راحتی می شد از این جنگ ها جلوگیری کرد اما متاسفانه طبیعت و خلق و خوی شاهی حاکمان مسلمان این اجازه را به آنان نداد. طبیعی است که در نتیجه مستقیم این شرایط انواع بزه کاری و قتل و فساد و عقب ماندگی و فلاکت روز به روز در این جوامع بیشتر و بیشتر می شود. متاسفانه همانطور که اشاره شد هرگاه رهبران فرهیخته ای در جوامع مسلمانان ظهور می کنند حاکمان مستبد و سپاه اهریمنی شان آنها را در نطفه خفه کرده و مطرود و منزوی و مخفی می کنند و یا حتی گردن می زنند تا که مبادا آنها باعث و بانی بیداری مردم و در نتیجه رهایی شان از یوغ ستم و استبداد شوند. حیرت آور این است که به مردم عادی هم به واسطه سیستمهای آموزشی و تبلیغاتی تلقین می شود که تمام این موارد اراده و مشیت الهی بوده و باید صبر و سکوت کنند و به رضای خداوند رضا دهند که این رمز خوشبختی و سعادت آنان است! و مردم ظلم و ستم و تبعیض و فساد و ریا و غارت و استبداد را می بینند اما جرات اعتراض و انتقاد ندارند چرا که در این صورت در مقابل خداوند قد علم کرده و طغیان کرده اند!. آنها هم که این جسارت را دارند و در برابر خداوند قد علم می کنند آمونها (نمایندگان خدا) آنها را از هستی و نیستی ساقط کرده و نهایتا به روشهای محسوس و نامحسوس معدوم می کنند.
رژیم تعلیم و تربیت در کشورهای به ظاهر اسلامی
همانطور که اشاره شد سیستم آموزشی فعلی ما نهتنها به رشد و شکوفایی قوای فکری از قبیل تفکر انتقادی و خلاقیت فراگیران نمیانجامد بلکه مانع رشد آنها هم میشود. این رژیم آموزشی بهتدریج قدرت تفکر و خلاقیت فراگیران را تقلیل میدهد و در عمل – هرچند در درازمدت – از آنها گوسفند میسازد. همانطور که میدانیم یکی از ویژگیهای گوسفندان این است که آنها وجود دارند اما قادر به زندگی کردن به معنای واقعی نیستند چراکه قدرت تفکر و تحلیل و پردازشگری و انتخاب ندارند.
علل اصلی ناکامی سیستم آموزشی ایران در مدارس و در دانشگاهها در چهار مورد اصلی ذیل می باشد:
- «اهداف آموزشی»: اهداف آموزشی فعلی سیاستگذاران فوقالعاده تردیشنال بوده و بههیچعنوان واقعیتها و الزامات زندگی در دنیای امروز را در نظر نگرفتهاند – چه رسد به واقعیتهای دنیای پیچیده فردا. بهعنوان نمونه هدف از آموزش زبان در مدارس و دانشگاههای ایران «خواندن و درک مطلب» میباشد! که هرگز مناسب برای زندگی و تعامل موفق در دنیای امروز نیست. هدف ما باید آماده کردن نسل فردا برای زندگی در دنیای پیچیده فردا باشد. بنابراین برای مثال تمرکز من به عنوان معلم زبان باید نهتنها بر «ارتقای مهارتهای محاورهای» و قادر ساختن فراگیران به «کاربرد زبان در محیطهای واقعی» باشد بلکه باید سعی کنم که آنان «متفکر»، «استدلال گرا»، «علت و معلول یاب»، «منتقد»، «خلاق»، «مشارکتجو» و همزمان «اهل رقابت» و «آگاه به مسائل اجتماعی» و به ویژه «آگاه به مسائل سیاسی» بار آیند.
- «مواد آموزشی»: غالب مواد آموزشی فعلی برای ۵۰ تا ۱۰۰ سال پیش مناسب هستند چراکه نقش تکنولوژی و واقعیتهای دهکده جهانی و نیز سلایق، علاقهها و خواستههای فراگیران امروزی در آنها نادیده گرفتهشده است.
- «منابع انسانی»: متأسفانه از افراد متخصص، منتقد و خلاق و دلسوز جامعه آنطور که باید به همان دلایل که در این مقاله به آنها اشاره شده است استفاده نمیشود. بهویژه در سالیان اخیر بیشتر تأکید بر بهکارگیری افراد متملق، چاپلوس، ریاکار و بلهقربانگو در محیطهای آکادمیک و مدیریتی بوده است. علت این سیاست را هم در ادامه توضیح خواهم داد.
- «روشهای تدریس»: همانطور که در دهمین کتابم که در منابع هم آمده است توضیح داده ام روشهای تدریس معلم محور و دیکتاتور مابانه فعلی هم از نسل فردا چیزی جز «گوسفند» نمیسازند.
واقعیت این است که رژیم آموزشی ما حداکثر به چیزی جز موفقیت علمی فراگیران نمیاندیشد که البته در رسیدن به همین هدف هم موفق نبوده است. خروجی های سیستم آموزشی ما غالبا افراد سبک مغز و سطحی نگری هستند که یاد گرفته اند که مثل طوطی تکرار کنند، مثل میمون تقلید کنند و مثل گوسفند زندگی کنند. این در حالی است که همانطور که اشاره شد اینجانب معتقد هستم که ما در کلاسهایمان علاوه بر پرداختن به مطالب علمی در رشته خود و آموزش استراتژیهای یادگیری مربوط به آن باید به آموزش مهارتهای اجتماعی و مهمتر از آن به ارتقای آگاهیهای اجتماعی و بهویژه آگاهیهای سیاسی نسل فردا نیز بپردازیم. بر مبنای همین ایدهها بود که اینجانب به ارائه تئوری آموزشی سیاسی خودم پرداختم که بر مبنای آن روش تدریس منحصربهفرد خود را ارائه دادم .در این روش تدریس من معتقد هستم که
*** اگر میخواهیم در شکلگیری و توسعه جوامع انسانی، شاد، مترقی و دموکراتیک و متمدن و در نهایت صلح جهانی سهیم باشیم باید ترتیبی دهیم تا آیندهسازان این مرزوبوم علاوه بر کسب مهارتهای علمی، نورمها و قواعد و اصول و اسلوب و مهارت های دموکراتیک را نیز در کلاسهایشان کسب نموده و در خود نهادینه کنند. به عبارت دیگر کلاسهای ما – که میتوانند بهصورت دموکراتیک اداره شوند – باید به ارتقای مهارتهای اجتماعی، سبکهای تفکر، نگرش و منش و شخصیت نسل فردا بینجامند. همینطور شهروندان باید در طول زندگی آکادمیک خود متفکر، استدلال گرا، علت و معلول یاب، منتقد، خلاق، مشارکتجو و همزمان اهل رقابت و سیاسی نیز بار آیند تا قادر باشند با موفقیت با واقعیات دنیای پیچیده کنونی مواجه شوند و نقش بسیار مؤثرتری در سرنوشت خود و ما ایفا نمایند.
علیرغم این باور مسیولان که “هر گونه ارایه مسائل سیاسی در محیط های آکادمیک برای نظام سم است”!! اینجانب تأکیددارم که شاگردان ما باید «آگاه به مسائل سیاسی» بار آیند چراکه بر این باور هستم که خطرناکترین نوع بیسوادی، بیسوادی سیاسی است. یک بیسواد سیاسی که درک سیاسی ندارد درواقع کور و کر است چراکه به این سطح از درک و فهم نرسیده است که تمام مشکلات و بدبختیهای بشر نتیجه تصمیمگیریها و انتخابهای او در حوزه سیاست میباشند. بنابراین این نوع انسانهای بیسواد انسانهای سبکمغزی هستند که نمیفهمد که بیتوجهی به سیاست و مسائل سیاسی است که به جوامع سرشار از ظلم، ستم، فساد، قتــل، غــارت، ریا و استبداد میانجامد و روزبهروز بر فساد صاحبان قدرت و بستهتر شدن جوامع تحت سیطره آنها میافزاید. مهمتر اینکه دانشآموزان و دانشجویان ما حق رأی دادن دارند و حاکمانی که آنها و خانواده هایشان انتخاب میکنند نهتنها سرنوشت خودشان بلکه سرنوشت «ما» و ملت را هم رقم خواهند زد. تنها با «آگاه» کردن نسل فردا نسبت به مسائل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و «سیاسی» است که ما قادر به توانمند کردن آنها خواهیم بود – توانمند کردن ضعفا و ستم دیدگان.
سیستم گزینشی در کشورهای به ظاهر اسلامی
به نظر می رسد که شعار مسیولان گزینش افراد در جمهوری اسلامی این است که “هر کاری بجز نقد حاکمیت مجاز است”. من خودم بعد از اینکه در سال ۱۳۸۷ دکترا گرفتم حتی شاهد بودم که افراد شراب خوار و … هم هیئتعلمیشدند. مثلا آقایی که شراب را به جای آب می خورد هیئتعلمی دانشگاه دولتی … و بعد معاون آن دانشگاه شد و هم اکنون (۱۳۹۴) رئیس “دانشگاه دخترانه …” … است!؟ و همسرش که فوق لیسانسش ارزش علمی ندارد و حتی مورد تایید آموزشوپرورش هم نیست! و در هند با بلوز شلوار لی می گشت هیئتعلمی دانشگاه … شد! حیرت آور اینکه خانمی که با یک آقای عرب (یمنی) در هند هم اتاق بود هیئتعلمی دانشگاه امام … (ع)!؟ در مشهد شد و یا دکتر…. که می گفت در دوره دانشجویی در مقطع کارشناسی ارشدش با یکی از اساتیدش که خانم بوده رابطه جنسی داشته! الان رئیس و هیئت امنای! دانشگاه … مشهد است و یا آقایی از … که با یک دختر هندی تقریباهم اتاق بود و جالب اینکه سه بار به خاطر ضعفش در زبان انگلیسی توسط دانشگاه میسور (هند) رد شد و با گریه و زاری از آن دانشگاه پذیرش گرفت الان هیئتعلمی دانشگاه دولتی … است و یا دکتر… که با دادن نمره “بیست” به یک دخترخانم زیبای کم هوش و تنبل که همیشه غایب بود…. هیئتعلمی دانشگاه … تهران است و….). و یا دختر معاون وزیر علوم احمدینژاد (ملا باشی) با مدرک فوق لیسانس هیئتعلمی دانشگاه علم و صنعت در تهران شد و یا احمدینژاد که هستی و نیستی ایرانیان را باهمکاری قبیلهاش غارت کرد الان عضو “مجمع تشخیص مصلحت نظام” است!؟!!!
—- من نمی خواهم به این موارد خرده بگیرم! بلکه می خواهم بگویم که این موارد برهان قابل قبول برای پذیرفتن این واقعیت است که حاکمان کشورهای اسلامی سعی می کنند مدیران و مسولین جوامع مسلمان را از میان این نوع افراد هم انتخا کنند تا راحت تر به حکومت کردن بپردازند– البته این افراد تنها به شرط اینکه اهل ریا و تملق نیز باشند به خدمت گرفته می شوند. همانطور که اشاره شد آنان به سایر ویژگی های کسانی که به خدمت می گیرند کاری ندارند. بخشی از دزدی و فساد و اختلاس و ریا و غارت هم نتیجه چنین نگرشی در سیستم گزینشی جمهوری اسلامی می باشد.
بها ندادن به تحقیق، پژوهش و عالمان منتقد و دلسوز در کشورهای اسلامی
امروزه هیچکس نمیتواند نقش بیبدیل تحقیق و پژوهش را در تکامل و سعادت بشر کتمان کند. این واقعیت با نگاهی اجمالی به دنیای پیرامون ما قابل تائید است: رابطه معناداری بین توجه حاکمان و سیاستمداران به مقوله تحقیق و پژوهش و سعادت و یا فلاکت مردمان تحت سیطره آنها وجود دارد. معمولاً جوامعی که از نقش و اهمیت تحقیق و پژوهش غفلت کردهاند سرشار از ظلم، ستم، فساد، بزهکاری، غارت، ریا و استبداد و فلاکت و عقبماندگی هستند درحالیکه جوامعی که به اهمیت تحقیق و پژوهش پی بردهاند و در این زمینه سرمایهگذاری کردهاند سرشار از صلح، صفا، صمیمیت و رشد و بالندگی و توسعه میباشند. بنابراین تمرکز و سرمایهگذاری در مقوله تحقیق و پژوهش وجه تمایزدهنده جوامع متمدن از جوامع غیر متمدن میباشد. حتی اینجانب بر این باور هستم که حکومتهای تمامیتخواه و دیکتاتوری عمدا به تحقیق و پژوهش و علم و علما اهمیت نمیدهند چراکه نتیجه تحقیق و پژوهش و علماندوزی مردمانی متمدنتر، خلاقتر، متفکرتر و منتقدتر میباشند. و همه میدانیم که حکومت کردن بر چنین مردمانی توسط حاکمان نالایق بسیار دشوار و چالش آور است.
نظر یک اندیشمند اسراییلی راجع به فلاکت مسلمانان
یک اندیشمند اسراییلی در مقاله اش که در یک ژورنال بین المللی چاپ شده است بر این باور است که تمام بدبختی های مسلمانان به واسطه سیستم آموزشی آنان است که برگرفته از تعالیم قران ی است! البته من خودم در مقاله ای جداگانه که در یک ژورنال بین المللی چاپ شد جواب این اسراییلی را دادم. این مقالات که به زبان انگلیسی هستند در وبلگ من قابل دسترسی می باشد: beyondelt.blogfa.com
نتیجه
متاسفانه در شرایط و دنیای کنونی هم منازعات بین سران تمامیت خواه کشورهای اسلامی ادامه دارد و طرفین منازعه با تمسک به آیات قرآن، احادیث، تفاسیر و دستخط های بزرگان اسلام، سعی در ثابت کردن حقانیت خود در این منازعات دارند. این قبیل مجادلات تقریبا از زمان ظهور اسلام تاکنون ادامه داشته، و امروز نیز از طریق سخنرانی ها، مقاله ها، جراید، مجلات و رسانه های الکترونیکی، اینترنت و جنگهای نیابتی تداوم یافته است.
آنچه به نظر من به عنوان یک معلم می رسد این است که «آموزش» ناقص و تردیشنال و نتیجه آن جوامع علیل، نارس و بحرانزده ما نتیجه مسئولیت دادن به افراد «کوچک و سبکمغز»، «غیرمتخصص و بیکفایت»، «تنگنظر»، «ریاکار و چاپلوس و بلهقربانگو» و «شیفته جاه و مقام و ریاست» در طول دهه های گذشته بوده و جز با طرد این افراد و رهبرانشان و پذیرش افراد متخصص دلسوز طردشده توسط این گروهک تمامیتخواه راه بهجایی نخواهیم برد.
منابع
S.M.H.Hosseini (2015). ‘Competitive Team-Based Learning: My Didactic Weapon’, Germany: Scholars’ Press.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.