آخرین آمارها میگوید که ۲۰ در صد ازدواجها در ایران به طلاق ختم میشود و روزانه ۴۳۴ طلاق در کشور اتفاق میافتد. ۴۳۴ زندگی که یک روز با هلهله و شادی آغاز شده و بعد به یک مسیر ناخوشایند و دلآزار افتاده است.
اوایل شهریورماه سال پیش بود که خبر اقدام به خودکشی زن جوانی در ایستگاه متروی ولیعصر در تهران منتشر شد. زنی که خودش را جلوی قطار پرت کرده بود تا به زندگیاش خاتمه بدهد. یکی از شاهدان عینی که در چند قدمی زن ایستاده بود، مکالمه تلفنی زن را شنیده بود: «از صحبتهایش میتوان گفت که از دادگاه خانواده بازگشته بود.»
خبر اقدام به خودکشی این زن را در صفحهی فیسبوکم به اشتراک گذاشتم و نوشتم «چه کسی میداند بر این زن چه گذشته…» در میان نظرات مختلف، دوستی نوشت: «یاد روزهای وحشتناکی افتادم که کارم رفتن به دادگاه بود، تلخ ترین لحظههای عمرم، کاش کسی باشه که این زن رو حمایت کنه.» همین چند کلمه بهانه خوبی شد تا پای حرفهای هاله بنشینم، زنی که حالا ۶ سال میشود آن روزهای تلخ دادگاه خانواده را پشت سر گذشته؛ ۳۸ سال دارد و این روزها در آستانه ورود به یک زندگی مشترک جدید است. زندگیایی که به گفته خودش این بار با شناخت پا به آن میگذارد.
یک سال و نیم جنگ برای طلاق
«من برای طلاق فقط با همسر سابقم نجنگیدم، با خانوادهام هم جنگیدم» هاله حرفهایش را با این جملات شروع میکند و ادامه میدهد: «خانواده با جدایی من مشکل داشتند. یک سال و نیم طول کشید تا توانستم طلاق بگیرم، حرفشان این بود که زن باید تحت هر شرایطی بالای سر بچهاش باشد.»
هاله تعریف میکند که چهطور چند بار مجبور شده به خاطر پافشاری خانواده، باز هم مدتی را با همسر سابقاش زندگی کند و سختی بیشتری را متحمل شود: «در این مدت بدترین حالات روحی را داشتم، روانی شده بودم، تعادل نداشتم، به دختر کوچکم توجه نمیکردم حتی نمیتواستم نوازشش کنم، افسرده و بیرمق بودم.»
او شرط ضمن عقد تعیین نکرده بود اما یک بار وقتی قهر میکند، شرط آشتی و بازگشتن به خانهی مشترک را گرفتن حق طلاق و حق حضانت بچه به صورت محضری اعلام میکند. تصمیمی که بدون اطلاع خانوادهاش گرفت و در زمان جدایی بزرگترین فرشته نجاتش شده است: «بعد از گرفتن این حقوق به خانواده خبر دادم؛ چون اگر میدانستند نمیگذاشتند. بعد که فهمیدند، مسخره کردند که این کارها به چه درد میخورد؟ شوهرت عاقل شده، برو زندگی کن.»
زندگی او و همسر سابقش ۵ سال طول کشیده است، پنج سالی که هاله میگوید در آن به خاطر علایق، باورها و دیگاهش تحقیر شده و حتی کتک خورده است: «به کتابها و وسایل من همیشه میگفت آت و آشغال. میگفت تو اگر سر کار بروی من را تحویل نمیگیری. عزت نفس نداشت و چون خودش را پایین تر میدید سعی میکرد من را هم پایین بکشد و موفق هم شد. بعد از مدتی من هم شبیه او شده بودم، عصبی بددهن و بدخلق.»
هاله میگوید در آن پنج سال، تنها مدت کوتاهی مشغول به کار بوده: «هر روز اشک میریختم، هر روز با گریه میرفتم و با گریه میآمدم. هر کاری میکرد تا کار من را زیاد کند، شلوارهای اتو شدهاش را میپوشید، مچاله میکرد و پرت میکرد گوشه اتاق؛ با پا لگد میزد به ظرف میوه، بدون دمپایی دستشویی میرفت و هر کاری دوست نداشتم انجام میداد تا من را عذاب بدهد.»
اعتیاد، خشونت فیزیکی و بیتوجهی جنسی
مشکلات هاله اما به بحث و جدل ختم نمیشد، پس از مدتی از اعتیاد شوهرش به تریاک باخبر شد. با همه مشکلات سعی کرد تا برای ترک کردن به او کمک کند، چند باری هم موقتا موفق شد اما خیلی زودگذر بود و همسرش خیلی سریع دوباره به سراغ مواد مخدر میرفت. تهدید به جدایی هم کارساز نبود و یک بار به یکی از دوستان مشترک گفته بود: «کاری میکنم هاله تا آخرین ریال پولش را خرج کند و پس اندازی نداشته باشد تا مجبور شود با من زندگی کند.»
او تعریف میکند که همسر سابقش یکی از دوستان خانوادگیشان بوده که چندین و چند سال پیش از ازدواج رفت و آمد داشتهاند: «اصلا مشخص نبود که همچین آدمی باشد. خیلی خوب به نظر میرسید؛ برادر و همسر خواهرم خیلی خوب میشناختندش اما هیچ کدام متوجه نشده بودند. در حقیقت زیر سقف زندگی، خودش را نشان داد.»
هاله از لحاظ تامین محبت و رابطه و نیاز جنسی هم با همسر سابقاش مشکلات فراوانی داشته: «بارها میشد که ۶ ماه سمت من نمیآمد، برای یک نوازش ساده باید التماساش را میکردم، بعد همین مرد وقتی من میخواستم صبح زود بیدار شوم، تا صبح فیلم پورنو با صدای بلند نگاه میکرد و شکنجهام میداد.»
خشونت فیزیکی یکی دیگر از ثمرات این ازدواج بود: «بارها میشد که به خاطر کبودیهای روی صورت و گردنم تا مدتها خانه خانوادهام نمیرفتم، کتک زدناش بارها و بارها و تکرار شد. همه اینها از من یک موجود منزوی و افسرده ساخته بود، نه با هیچ کدام از دوستانم رابطه داشتم و نه حتی خانوادهام را زیاد میدیدم؛ زندگی خلاصه شده بود در خانه و من هر روز بدتر میشدم.»
او روایت میکند که همسر سابقاش او را به داشتن دوستپسر متهم میکرده و میگفته در دادگاه میگویم تو دوستپسر داری؛ هم الان، هم قبل از ازدواج و در زمان دانشجویی: «یک مدت کلاس خودشناسی میرفتم، می گفت دوستپسرت در همین کلاسهاست، به مادرم هم گفته بود دخترت رابطه نامشروع دارد!»
مادرم به خانه راهم نداد
هاله حالا بینگرانی درباره گذشتهاش حرف میزند. حتی گاهی در میان حرفها به رفتار همسر سابقاش میخندند و از اینکه توانسته خودش را نجات بدهد ابراز خوشحالی میکند. او اما هنوز هم از بعضی رفتارهای خانوادهاش دلگیر است و میگوید همسرش وقتی میدیده او از طرف خانواده حمایت نمیشود آزار و اذیتاش را بیشتر میکرده است: «یک بار ۴۵ روز قهر کردم و به خانه مادرم رفتم. با خانوادهاش آمدند و من باز به اصرار مادرم برگشتم. دفعهی بعد مادرم راهم نداد، مجبور شدم خانه برادر و خواهرم بمانم.»
شاید این بیپناهی و عدم حمایت خانواده، هرکس دیگری را از گرفتن تصمیم طلاق منصرف میکرد اما همه این سختیها نتوانست هاله را از تصمیم طلاق منصرف کند: «به جایی رسیده بودم که نه از تنهایی میترسیدم، نه از بی پولی، نه از هیچ چیز دیگر. فقط میخواستم رها بشوم. دیگر التماسها و گریههای همسر سابقم که میدانستم اشک تمساح است افاقه نکرد و طلاقم را با همان حقی که روزی از او گرفته بودم تا به خانهاش برگردم، گرفتم.»
روزی ۴۳۴ طلاق در ایران
قوه قضاییه به یک “تحقیق ملی” استناد میکند و بر اساس آن، پنج عامل اصلی طلاق را از بین ۳۶ دلیل استخراج شده از پروندههای مختومه، به این ترتیب معرفی کرده است: اعتیاد به مواد مخدر، دخالت اطرافیان، ضرب و شتم، تنفر و بیعلاقگی و سوء ظن به همسر.
عواملی که در زندگیهای مشترک بسیاری رایج و جاری است و نشان میدهد که طلاق لزوما تصمیمی نیست که به دنبال یک وضعیت ویژه و استثنائی گرفته شود. به تدریج زنان بیشتری مثل هاله، بر سر حقوق اساسی خود در زندگی مشترک کوتاه نیامده و با وجود نگاه همچنان سرزنشگر اطرافیان و یا عدم حمایت خانواده، به سراغ راه حل طلاق میروند.
آخرین آمارها میگوید که ۲۰ در صد ازدواجها در ایران به طلاق ختم میشود و روزانه ۴۳۴ طلاق در کشور اتفاق میافتد. ۴۳۴ زندگی که یک روز با هلهله و شادی آغاز شده و بعد به یک مسیر ناخوشایند و دلآزار افتاده است. شاید سرگذشت و دلیل تک تک این زنان با هم متفاوت باشد اما غالباً زنانی هستند که مثل هاله شانس داشتهاند تا از یک زندگی بیمار جان سالم به در ببرند و از رابطهای مضر و ناخوشایند خارج بشوند. با این حال نمیدانیم چند زن دیگر مثل همان زنی که چندی پیش اقدام به خودکشی کرد و خودش را جلوی قطار مترو پرت کرد و یکی از پاهایش را از دست داد، آنقدر درمانده شدهاند که راهی جز مرگ یا ادامه زندگی مشترک در ذهن ندارند.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.