یادداشتی بر سریال شهرزاد / پرتو نوریعلا
شبکه نمایش خانگی، در ایران، که متعلق به بخش خصوصی است، نمایش سریال جدیدی به نام “شهرزاد” را آغاز کرده است. این سریال را در یوتیوب و سایتهائی که فیلمها و سریالهای ترکی، هندی، کُرهای و…. پخش میکنند نیز، می توان دید.
من ۸ بخش از سریال “شهرزاد” را دیدهام. (گویا کل سریال ۲۸ بخش است).چون تأکید من در این یادداشت بر زمان آغازین این سریال است، کاری به چگونگیِ پایان گرفتن آن ندارم. اما با دستکاریها و پنهان کاریهائی که در حوادث سیاسی و تاریخیِ همین آغاز سریال، اِعمال شده، میتوانم حدس بزنم در ادامه، به انقلاب، و سپس “حکومت اسلامی”ای که آیت الله کاشانی، سالها پیش از انقلاب ۱۳۵۷، وعدهاش را داده بود، و در دوره ما به دست خمینی، انجام شد، خواهد رسید.
سریال “شهرزاد” از نظر کشش داستانی، آفرینش شخصیتها، بویژه نقش زن، بازیهای درخشان هنرپیشگان، فیلمبرداری حرفهای و زیبا، و به لحاظ صحنه آرائی، بازسازی تهران قدیم، موسیقی و ترانه های زیبا، و دهها نکات دیگر، که با دقت به آنها پرداخته شده، در ردیف بهترین سریالهای ایرانی است. بویژه به علت امکان نشان دادن سلطهگریِ حکومت پهلوی، این سریال موفق شده تا نابودیِ عشقی زیبا را به خوبی نشان دهد. البته از نظر من مثل همه سریالها و فیلمهای ایرانی، ادیت فیلم، کُند و گاه ملالآور است.
من از شرح داستان این سریال میگذرم و تنها به حوادث تاریخی و سیاسیِ مُثله شدۀ آغاز سریال، میپردازم. گرچه شهرزاد سریالی تاریخی نیست، اما تهیه کنندگان آن، برای جلب تماشاچی (لابد) و گرفتن مجوز (حتماً)، کوشیدهاند تا از بخشی از تاریخ معاصر، یعنی کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲علیه دکتر مصدق را، آن هم کژ و مژ، و فقط در حدِ ملاطی جذاب برای سرِهم کردن داستان، استفاده کنند، و بعد هم دنبالۀ کار خویش گیرند.
آنان میکوشند به تماشاچی القاء کنند دولت دکتر مصدق، فقط توسط شاه و دربار به سرکردگیِ آمریکا و مشتی اوباش، چون شعبان بیمخ و نوچههایش، سرنگون شد. آنان همانند کبکی سر فرو برده در برف، عواملِ دیگرِ رخداد کودتا، یعنی خصومت آیتالله کاشانی نسبت به مصدق و سرسپردگی او به دربار، حمایت از شاه و کودتا را نمیبینند.
کاشانی، با ذهنیتی ارتجاعی، خواهان ادغام مذهب در دولت و استقرار حکومت اسلامی، بود. چیزی که مصدق بشدت با آن مخالف بود و مانع کاشانی می شد. همان چیزی که خمینی، سالها، پنهانی، در سر داشت، و توانست از نارضایتی مردم نسبت به شاه و صداقت و باور آنان به انقلاب و رسیدن به آزادی و دمکراسی، سوء استفاده کرده، نقشه خود را عملی سازد.
کاشانی از بنیاد با دمکراسی و مدرنیسمی که مصدق در پی استقرارش در ایران بود مخالفت میورزید و حتی برای جلوگیری از قدرت گرفتن مصدق و اجرای برنامههای دمکراتیکاش، به تدریج، در ارتباطی که با زاهدی، و سپس با دربار و آمریکا پیدا کرد، در زمرۀ مخالفان دکتر مصدق درآمد، و در روز کودتا، از شاه و سلطنت، حمایت کرد.
رژیم اسلامی، پس از قدرت گرفتن، به شدت کوشید تا این قسمت از زندگی کاشانی، از تاریخ معاصر پنهان بماند.
جالب توجه است که حتی خمینی، در ابتدای استقرار حکومت اسلامیاش، بشدت مخالف دکتر مصدق و آزادیهائی بود که از جمله او برای زنان قائل شده بود، و رسماً مدرنیسم مصدق را “کفر” و خود او را لائیک یا “کافر” میخواند.
اما بعد از مدتی، از آنجا که محبوبیت دکتر مصدق، در میان تودههای مردم انکار ناپذیر بود، همچنین دولت او توسط شاه ساقط شده بود، به نفع خمینی بود که برای کوبیدن شاه، و توجیه روی کار آمدن رژیم اسلامی، نوشتن و گفتن در بارۀ مصدق را بلامانع بگذارد، و به دستور شخص او “کافر” بودن مصدق فراموش شد، و نویسندگان و هنرمندان آزاد گشتند از مصدق بگویند و بنویسند یا مثل سریال “شهرزاد”، به بازسازی کودتا و سقوط دولت او (هرچند تحریف شده) بنشینند.
اما دیدن “شهرزاد”، آشکارا نشان میدهد سازندگان این سریال، تنها برای جلب تماشاچی بیشتر، با اطلاع از نقش مهم تاریخیِ دکتر مصدق و محبوبیت او در میان مردم، به نفع خود سود برده، و با دستکاری در مستندات سیاسی و تاریخی، نه تنها نقش کاشانی، فدائیان اسلام، و حتی حزب توده را در سقوط دولت دکتر مصدق پنهان و حذف کردهاند، که برای موجه نشان دادن استقرار “حکومت اسلامی”، توسط خمینی، تنها شاه و دربار را مقصر کودتا علیه دولت دکتر مصدق، معرفی کردهاند.
بخوبی میدانم هنرمندی که میخواهد در رژیم اسلامی ایران اثری خلق کند، نمیتواند حقایقی که علیه رژیم است را در کار خود فاش نماید. اما قبول این واقعیت، به ما، به عنوان هنرمند، اجازه نمیدهد، تنها برای پیشبرد کار خود، به جعل و تحریف تاریخ، تاریخی که همعصر ماست و به همت محققین و نویسندگان، صدها سند مکتوب در باره آن، منتشر شده است، دست بزنیمو مانند خمینی و عُمالش، با “خدعه” و فریب، تاریخ جعلی برای فرزندان و آیندگانمان بسازیم.
اگر هنرمندی برای خلق اثر خود، میل به استفاده از حوادث تاریخی دارد، اما بخاطر شرایط سیاسی نمیتواند حقایق را بگوید، بهتر است از تخیل خود در آفرینش سود جوید. در سریال شهرزاد، همان طور که شخصیتها، و حوادث زندگی آنها، حتی اگر زمینههای واقعی داشته باشند، اما همه تخیلی و فرضیاند، میتوان تاریخ و شخصیتهای فرضی نیز ساخت. اما ظاهراً “حذف”، سادهترین راه است.
متأسفانه هنرِ آلوده به تحریف و تجارت، و فروگذاشتن حقایق، هنر نیست، بلکه زنگولههای پُر صدائی است بر گردنِ رَمههائی که افسارشان را قدرتمندان به دست گرفتهاند.
لس آنجلس / دسامبر ۲۰۱۵
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
نظرات
مقاله بسیار بلند وتحلیل عالی
دست تان درد نکند گرامیون
چهارشنبه, ۲ام دی, ۱۳۹۴