عوامل نابودی حیوانات کمیاب جهان و ویرانی پارکهای طبیعی و مناظر دیدنی در جهان هرچه باشد، در افغانستان اما پیوند عمیقی با سیاست دارد. از این رو، در کنار بحثهای زیستشناختی و بررسی تغییرات آب و هوایی و به تبع آن سنجیدن تمهیدات علمی در این باب، در افغانستان عوامل سیاسی و به تبع آن تمهیدات بازدارنده در این بخش نیز میباید سنجیده شود.
زیان اصلی آشفتگیهای سیاسی در این کشور، خلای مدیریتی و در نتیجه بیتوجهی به محیط زیست و حیات وحش کشور است. در نبود نهادهای که کارشان حفاظت از محیط زیست و حیات وحش است، این دو، به راحتی تخریب شدند. دو مشکل عمده در چنین وضعیتی، محیط زیست و حیات وحش افغانستان را تقریبا نابود کرد: یکی، قطع بی رویۀ جنگلات دو دیگر، شکار حیوانات کمیاب و قیمتی. صدور چوب چهارتراش کشور به پاکستان و قطع جنگلات نورستان و ولایات شرقی کشور، به یک تجارت پرسود بدل شده است. به همین ترتیب، در سه دهۀ اخیر کشور خشکسالیهای زیادی را از سر گذراندهاست. نبود دولت با ثبات و نبود میکانیزمهای دفاعی در برابر آن، سبب شد بخش عمدۀ جنگلات و تالابهای کشور به زمینهای خشکی بدل شوند. دشت ناور که مأمن قیمتیترین پرندهها از باز تا قاز حسینی بود، اکنون به بیابان خشکی میماند که هیچ پرندهای به جز چند لاشخور، در آن تواند زندگی کند.
شکار حیوانات اما گذشته و اکنون غمانگیزتری دارد. در گذشته، مناطقی در بدخشان، بامیان و ولایات شرقی کشور، شکارگاههای رسمی شاهی و در نتیجه مناطق حفاظتشده بودند. تفاوت عمدۀ مناطق حفاظت شده از مناطق غیر حفاظتشده در این بود که در مناطق اولی، صرفا حاکمان وقت و شاه و خدم و حشمش اجازۀ شکار داشتند. چنین اقدامی هرگز به معنای حفاظت از محیط زیست و حیات وحش نبود، بلکه صرفا انحصار بخشهای کمیاب آن به حاکمان بود تا آنها تخریبش کنند. سیاسیسازی تخریب حیات وحش و انحصار میحط زیست، اما طولی نکشید و با آشفته شدن این کشور، هرکسی خودش را آزاد یافت تا به رسم شاهان، جلال و عظمتش را در کشتن و پوستکندن حیواناتی نشان دهند که نسل شان در حال نابودی است. پلنگ برفی، آهوی مارکوپولو، گوسفند مارکوپولو، آهو، ببر، روبا و حتا شیر از چشمان پر حرص و آز شکارچیان بیرون نماند. در سالهای اخیر شکار پرندگان از جمله باز و نوعی چلپاسۀ کمیابی که تا ۵۰هزار دالر نیز به فروش میرود، در افغانستان به کار و تجارت پرسودی بدل شده است و حتا ثروتمندان معروف پاکستانی و اطراف خلیج در پشت آن قرار دارند.
هرچند فعلا دولتی داریم که در ساختارش ادارۀ ملی محیط زیست نیز هست، اما به دلیل این که همواره سیاست در این کشور با محیط زیست در جنگ بوده و به دلیل بیکفایتی و بینظمیای که وجود دارد، روند تخریب محیط زیست و شکار آخرین بقایای حیواناتی که آخرین روزهای شان را در این جهان میگذرانند، ادامه دارد. اوج سهلانگاری و بیمبالاتی مقامات مربوط به این بخش را میتوان در باغ وحش کابل دید: با وصف علم به این که از نسل برخی حیوانات به جز تعداد انگشت شمار باقی نمانده، اما هیچ تلاشی تاکنون برای جمعآوری نمونههای از آن و ساخت فضای مناسبی برای زیست آنها در باغ وحش کابل صورت نگرفته است. برای همین، بر سر باغی که سر آهوی مارکوپولو نصب شده، نه گوسفندش وجود دارد، نه آهویش و نه حتا شیر. آهوهای عادی را نیز از کشوری دیگر تحفه گرفتهاند.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.