قضیه نسرین ستوده جزو معدود مواردی است که اعتصاب غذا با موفقیت به پایان رسید. یعنی یک زندانی به آنچه که میخواست یا حداقل بخشی از آن دست پیدا کرد. قبل از این هم اکبر گنجی با یک اعتصاب غذای خیلی طولانی در حدود هفتاد روز تونسته بود بخشی از خواستههای خودش را تامین کند.البته توجه افکار عمومی و فشار جهانی هم خیلی موثر بود.
موارد دیگر در این سالها زیاد داشتیم که زندانیها چند روز اعتصاب میکردند و بعد با چندتا نامه نگاری یا درخواست از طرف همفکرانشان از بیرون از زندان یا داخل آن، اعتصاب را میشکستند. اعتصابهای چند روزه، یا چند هفتهای. اخباری که مدام تکرار میشد و از فرط تکرار شدن آرام آرام اثر بخشی خودش را از دست میداد. من البته نمیگم یک زندانی باید تا ته اعتصاب غذا بره، اما به هرحال اگر کسی به هر دلیل این کار را شروع میکنه باید بدونه بدون مقاومت تا حد امکان، اصلا امکان نداره به خواسته اش برسه.
اما یه چیزی در مورد نسرین ستوده هست که برام جالبه. نسرین ستوده یک مادر است و این اعتصاب را در درجه اول برای ظلمی که علیه دخترش شد انجام داد. یعنی خواستههای شخصی خودش رو تا حد امکان مطرح نکرد. این برام سئواله که چقدر نقش مادر بودن و فداکاری برای فرزند در این وسط مهم بوده؟ آیا این که اعتصابهای دیگه به سرانجام نرسیدن به خاطر این بوده که یک عشق بزرگی در کار نبوده؟ آیا واقعا این مساله رو میشه به قضیه مادری و فرزندی ارتباط داد؟ یا این که از اساس این مقایسه اشتباه است. این برام یه سئوال است.
قضیه نسرین ستوده و مساله مادر بودن
پنجشنبه, ۱۶ام آذر, ۱۳۹۱
منبع این مطلب آذین
نویسنده مطلب:مطالب منتشر شده در این صفحه نمایانگر سیاست رسمی رادیو زمانه نیستند و توسط کاربران تهیه شده اند. شما نیز میتوانید به راحتی در تریبون زمانه عضو شوید و مطالب خود را منتشر کنید.
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.