بوده … نبوده ؟! … نه که نیست هنوز خدایی
نا-بلوغ است؟ مریض، مرده؟! پس،آیا،حَواسَش…؟ چُرت می زند کنارِ اینهمه جنایت؟! نرسیده به خط؟ کم و بیش که زیرِ پایِ مُلّا خوابیده … -به همین سادگی ِ دنیایِ ماجرا و جریانِ لا کِردارانِ لا وُجود …
در سکوتِی پَشمالود ِ نمازهایِ وارونه ی مُلّا و نوکرِ مُلّا
-پـَـس، باز، اگر بوده و نَمُرده … چیزی بگوید بِزودی… مجبور است
یک من آشکار بگوید، بی کسِ ترین بی ترسِ دنیایِ تنها
به لَجن زار بفرستد نمازِهایِ وارونه ی این دزدی هایِ ایستاده را
همصدا با دنیایِ در بند، جنگ، فقر، مَرَض، تو در تویِ طبیعتِی پاکِ
همراهِ حرف هایِ بی صدایِ فقر شود همراهِ آسمانِ زمین و ماه
که خانه ی شیطان است این سرزمین این خانه ی تمرینِ امروزِآینده
با تمامِ صَف هایَ فقر و درد و بیماری و زندانَ صَف هایِ تنهایی اش
تا جارویِ حتمیِ سپیده دمِی تاریخی، تا سَرنگونیِ گـُنبد و مِنبـَرِ مرگ ها
-که رَحم جایِز نیست به ستم، وقتی با چشم هایِ بازِ عشق زیسته ام
همه تاریک – روشنِ این خانه ی بلوریِ ستم را.
Theatrical lighting
From the stairs of hospitals
To the simple stairs of all asylums
They pass so natural, with the help of silent days and nights
In the presence of all the inexpressive pains of the years
To overthrow the human on Earth in anger enough
Under the bombs from sky
People are worn out with eyes and cameras in the war line
Children are forgetting the smile of the life
And the worlds just are watching cannot arrest this story
Ukraine is alone
Between enough being and enough nonbeing
Is helpless is far is alone near all the eyes
Near my eyes near my weak hands near my hollow legs
I look at the faces alive dead the waves of prisoners
I look at worthless world laugh at the cameras
Human is alone
.
Amir Sarem
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.