………………………………………………………………………… م.سحر
نوشته زیر یا دداشتی یا به قول اصطلاح رایج اینترنتی کامنتی ست که جندی پیش ذیل یکی از اظهارات نظرپردازانۀ از یک اسلامیست نوگرا یا به قول خودشان « روشنفکردینی» نسل دومی یعنی نسل « ولایتعهد ها» نوشته ام و امروز که آن را می خواندم حاوی نکاتی یافتم که طرح آن ها برای جوانانی که این سالها ، از بد روزگار در معرض انواع ویروس های مسمومیت آور فکری و نظری رایج در فضا های گوناگون مطبوعاتی رسانه ای و انترنتی و نیز دانشگاهی و به طور کلی فرهنگی جامعه آخوند زدۀ ایران هستند مفید تواند بود.
یادداشت در پاسخ مقاله ای ست که سروش دباغ در باره مسئله زنان و« فمینیسم اسلامی » و اندر ضرورت بازخوانی احادیث نبوی و تفسیر و تأویل متعادل تری از فقه اسلامی باهدف رسیدن به برداشتی نو از اسلام در ارتباط با شرایط زنان در دوران معاصر نوشته بود.
نمی خواهم وارد جزئیات گفته ها ی ایشان بشوم که معمولا چه از نظر فرم (طرز نگارش ) و چه از نظر محتوا (افکار و مضامین) منطبق با همان شیوه و همان سنن مرضیه ای ست که از اسلاف و پیشینیان نسل گذشته او به امثال ایشان انتقال یافته چرا که این گونه نورسیدگان «نواسلامیست و نواندیش دینی» به دلایل سببی و نسبی خود را از « ولایتعهدان اسلامیسم نوگرا » یا میراث خوارگان به قول خودشان « روشنفکران دینی » به شمار می آورند.
با بهره گیری مبسوط از همان روش غلط انداز مبتنی بر نقل قول از چند فرنگی همراه با مصرف چند مفهوم رایج در حوزۀ فلسفه و جامعه شناسی و همه اینها با هدف و انگیزه رنگ آمیزی اندیشه های کهنه و غبار زده برای پوشاندن یا زینت دادن به همان عوالم فکری کهنه اندیشان سنت پرست در جامه ای به ظاهر نو و خوشدوخت و پیداست که نام دیگر چنین متدولوژی نگارش و سخنوری در عرف علوم اجتماعی همان عوام فریبی و مغلطه است و بس ! و البته از آن نوع عوام فریبی ها گه پشت نظریه پردازی های به ظاهر معصومانه ، نو نما ، نُتر ( غیر جانبدار و البته صد درصد جانبدار) و ظاهرا بی ضرر پنهان می شوند تا زیر پوشش رفرم گرایی و نوآوری دینی از منافع فکری و نظری برای حفظ و تداوم یک نظام استبداد دینی که علی الحساب اختاپوس وار بر هست و نیست ایرانیان چنگ افکنده است ، دفاع کنند.
از این رو سخنان آنان سراسر مغلطه و تزویر است زیرا آگاهانه دست به مصادره و تخریب و ملوث کردن مفاهیم مدرن می زنند و هنر بزرگشان ساختن کلاژ های معمولا مضحک و کاریکاتوریستی میان دو عنصر ناهمجنس آرکائیسم نوکرایی برای نوجلوه دادن ارزش های پوسیده و کهنه شده و اسارتباری ست که دیری ست در دوران ما گلوی انسانیت ایرانی را به سختی می فشارد.
به هرحال بهتر است نگذارم مقدمه طولانی تر از متن بشود .
یادداشتی که اینجانب ذیل آن مطلب فمینیسم گرای یک اسلامیست کهنه اندیش اما نوجامه و خوش آب و رنگ برخاسته از نسل ولایتعهد ها نوشته بودم عبارت بود از :
یادداشت :
« این آقا اگر یک جو صداقت داشته باشد سر انجام میان شیفتگی به عنوان روشنفکری و شیفتگی به اسلام و حکومت آخوندی یکی را انتخاب میکند و اینگونه ناشیانه میان افکار و مفاهیم نادرهم جوش و متناقض سرگردان نمیماند و خود را در نزد خلق و خالق رسوا نمیسازد!
آقا یا مسلمان کامل و اسلامیست طبیعی و اصیل باش برو در حوزه و به قول ایرج میرزا دوذرعی مولوی را گُندهتر کن، یا این افکار التقاطی خنده آور را کنار بگذار و با خودت بگو آقا، در اثر مطالعه چند کتاب و برخورد با چند آدم فهمیده و حضور در غرب و شرکت در سمینارهایی که به یمن رانت حکومت اسلامی نصیب ما شده بود ذهن ما دچار تحول شد و عقل ما به ما حکم کرد که نمیشود هم اسلامیست دینداربود هم روشنفکر فمینیست.
از این رو درخلوت خودما با خودمان گفتیم که: آقاجان، قرآن به تو اجازه نداده است که هم روشنفکر باشی و هم اسلام گرا
و اگر زن بودی قرآن ابدا به تو اجازه نداده است که صاحب حق برابر با مرد باشی.
ظاهرا این عناوین دردهای دیگری را نزد این آقایان و خانمهای میراث خوار خمینیسم درمان میکنند.
گویا مصادرۀ عناوین و تیترهای هونوریفیک (افتخار آمیز) خیلی از مشگلات حضرات را حل میکند و احتمالا تصور میرود که برخی کم و کسریها ی هویتی و فکری آنها بدین وسیله در بازار عرضه و تقاضا رفع و رجوع میشود.
بنا بر این عنوان طلبیها و عنوان خواهی و تیتر گراییها نزد آنان بیشتر جنبه روان درمانی دارد تا نظریهپردازی برای حل مسائل و مشکلات عدیدۀ ملتی که گرفتار حکومت دینی و اسیر پنجهء نادانی و جهالت شده است.
روشنفکری دینی، فمینیسم اسلامی، ایران اسلامی، دانشگاه اسلامی، دموکراسی دینی هواپیمای اسلامی، چلو کباب اسلامی.
آقا چیزی باقی مانده است که مصادره نکرده باشید؟
با همین عناوین خوش باشید.
اما ایران اسلامی یک عنوان غلطی ست زیرا ایران دوهزار سال قبل از حمله عرب ایران بوده و کشوری ست که در آن غیر از مسلمانی انواع و اقسام دینهای دیگری وجود دارند که برخی از آنها بیش از دو هزار سال پیش از آمدن مهمانان ناخواندۀ مهاجم و زورگوی عرب در این کشور سابقه داشتهاند (مثل زرتشتی، میترایی ، مانوی ، بودایی، ایزدیها، مغتسله و خیلی دینهای رو به انقراض دیگر در ایران). و اصولا یک کشور تاریخی را نمیتوان به یک دین خاص متعلق دانست آیا ما در جامعه جهانی عناوینی از نوع هند هندویی یا ژاپن شینتویی یا کرهء بودایی داریم؟
آیا ما، چین کنفسیوسی، یونان مسیحی، مکزیک مایایی و امثال اینها داریم؟
آیا غیر از آن است که این مصادرهها ناشی از آز اسلامیستی و تمامیت خواهی اسلام سیاسی و حرص بیرون از حد آخوندی و مریدان و نوکران آنها ـ که در این سالها از شرّ حادثه و بد یمنی روزگار فعال مایشاء و صاحب دبدبه و کبکبه شدهاند ـ در ایران بوده است؟
آخر این فرهنگ غارت و مصادره که ارث و میراث عرب مهاجم بوده و در طول تاریخ از سوی حُکام بیگانه (ترک و مغول و تتر و عرب) و به زعامت و مشروعیت بخشی ملاها و اهل دین، به بعضی از مدعیان پرگو و طمعکار در کشور ما رسیده است کی متوقف خواهد شد؟
روشنفکری هم دینی نمیشود زیرا روشنفکری در غرب در برابر دینداران و در برابر آزمندی و زیاده خواهیهای کلیسا و تقلبها و تزویرها و خرافه گستریها و استبداد ریشه دار اهل دین به وجود آمد و آنچه به ایران رسید هم اصالت خود را از روشنگران عصر روشنگری اروپا میگرفت و پیرو اندیشههای آنان بود و چنین آرمان و هدفی را در ایران پی گیری میکرد. روشنفکری از نجف و کوفه و صنعا و مدینه به ایران نیامده، منورالفکران ایرانی شاگردان اصحاب دائره المعارف و متجددانی بودند که با اهل دین هیچ میانهای نداشتند سهل است با آنان عمیقا درگیر بودند. فمینیسم هم پدیدهای ست مدرن و برخاسته از همان فرهنگی ست که لومیرها چراغدار آن بودند و برابری انسانها (زن و مرد) و حقوق بشر درخشانترین کلام آنها بود.
دین شما به شما اجازه نمیدهد که برای زن و مرد حقوق برابر بخواهید.
دست از ریا کاری و مصادره مفاهیمی که به شما مربوط نیستند بردارید.
مگر داروسازی چه عیبی دارد که اینگونه با اصرار قصد ارشاد مردم را دارید؟
***
در اینجا هموطنی ضمت ابراز محبت به اینجانب ، هرچند دوستانه اما از جایگاه اندرز گویانه سخنانی گفته بود که فحوای گفته های ایشان از پاسخی که برای وی نوشتم و همینجا می خوانید بر شما روشن خواهد شد.
***
پاسخ من به آن هموطن :
دوست عزیز با تشکر از ابراز لطف شما
……………….
«به کوتاهی عرض کنم. که ۱ـ موضوع شخصی نیست زیرا شخص و اشخاصی که مخاطب این سخنان من بودهاند خود را نمایندگان یک جریان اجتماعی و روشنفکری میدانند و در این زمینه اصرار هم دارند و حتی در برخی نوشتههاشان برای جامعه ایران تعیین میکنند که کیها روشنفکراند و کیها روشنفکر نیستند بنا بر این مسئله شخصی نیست.
دوم آنکه ما هم مثل شما مخلص گالیله و دکارت و نیوتن و ماری کوری و انشتین هستیم و خوشحالیم که این افراد دانشمند ظهور کردهاند و آنچه باید برای بشریت بیاورند آوردهاند و از این بابت بشریت نیاز به آقایانی که شما به آنها اشاره دارید ندارد زیرا سرّی و رازی در زمینه علم باقی نمانده که مدعیان روشنفکری دینی در ایران بخواهند به بشریت عرضه کنند.
آنچه میباید روشن میشد تا بر مردم جهان معلوم شود که زمین میگردد معلوم شده است و هفت شهر علم را آنها که باید بگردند گشتهاند و چیزی باقی نمانده تا کسانی که هنوز اندر خم کوچه شیعهگری در دهلیزهای تنگ و تاریک دنیای جهان سومی ما ایرانیها گرفتار هستند آنرا گشف کرده و به انسانیت هدیه کنند.
۳ ّ آنها که مقلد فقهای شیعه و گرفتار سد یأجوج و مآجوع و شهر جابلقا و جابلسا و اسیر عوالم هور قلیایی هستند و در عین حال کراوات میزنند و لنین و سارتر هم میخوانند این روزها به وبر و پوپر و هایدگر و امثال اینها هم دخیل میبندند، نمیتوانند اصلاحات دینی کنند.
اصلاح دینی را در غرب هم خود مراجع بزرگ دینی یعنی کاردینالها و کشیشها میکردهاند.
در دنیای ما دین متولی و صاحب دارد. متولیان دین یعنی روحانیت شیعه به مکلاهای چند کلاس خوانده علوم جدید اجازه نمیدهند تا نوآوری دینی بکنند و نوآوری آنها هم مطلقا مورد قبول نهاد دین و مردم دیندار قرار نمیگیرد زیرا خودشان مقلدند.
زیرا دین متکی به سنت و اصالت است و اینها نه اصالت دارند و نه در اندیشههای جدیدی که مدعی آنند ریشهای دواندهاند و نه درک و فهم درستی از آنها دارند.
مکلاها با ایدههای وارداتی و استقراضی و عاریهای خودشان خیلی که هنر بکنند شمشیر زنگ زده سنت را صیقل می زنند و به دست اهل سنت میدهند تا دمار از روزگار انسانیت مدرن در آورد.
این کار را در دوران ما امثال بازرگان علی شریعتی و جلال آل احمد کردهاند و کشور ما در آتشی که این گونه به اصطلاح نو آوران دینی افروختهاند هنوز میسوزد و معلوم نیست تا کی خواهد سوخت.
جا نشینان و میراث خواران آنها هم هنر دیگری ندارند الا آآنکه وضع موجود را به نفع قشر روحانیت زیاده خواه و واپس گرا تثبیت کنند و نظمی را که خود در تحمیل آن به ملت ایران نقش داشتهاند تداوم ببخشند یا فساد و جنایت و بیداد حاکمان دینی را توجیه کنند.
۴ و نکته آخر اینکه نو آوری و تحول ممکن در شیعهگری دردو مورد رادیکال و ملایمش در تار یخ ۱۵۰ ساله اخیر انجام شده بود.
مورد رادیکالش نهضت باب بود که سرکوب کردند و مورد ملایم و رفرمیستیاش آثار و نظرات کسانی چون نائینی بود (در تنبیه الامه و تنزیه المله) که زمینه ساز پذیرش قانون اساسی مشروطیت در ایران شد و البته همه دستاوردهای او را خمینیستها با بازگرداندن شیخ فضل الله نوری به قدرت و گستردن بساط ولایت فقیه که بازگشت به عصر امیر محمد مبارز مظفری بود نابود کردند.
شما هم چشم امیدی به نو آوریهای دینی این حضرات کت و شلواری نداشته باشید. آنها نه تواناییاش را دارند و نه جایگاهش را و نه مشروعیتش را.
دین در ایران از زمان اسطورهای جمشید تا امروز صاحب دارد و صاحبان دین اجازه اصلاح و رفرم دینی به کسانی نمیدهد که بیرون از نهاد دین از دین دکان سیاسی و شبه روشنفکری یا هدف جاه طلبی و کسب امتیازات اجتماعی یا سیاسی درست میکنند و بوالهوسیهای ذهنی و ایدئولوژیک و توهمات انقلابی گری متأثر از افکار و ایدئولوژیهای دوران مدرن (آنهم نوع مبتذل شدهاش و کژ فهمیدهاش) را به دین میبندند و دین را وسیلهای در راه ارضاء شهوت قدرت طلبیهای سیاسی خود میکنند.
هیچ یک از مکلاهای صد سال اخیر که به بهانه دین و به وسیله دین به سیاست پرداختند، درد دین نداشتند، جاه طلبانی بودند که دین را دارای کاربردی معجزه آسا برای فریب عوام و کسب قدرت میدانستند و ازین طریق تیشه به ریشهء ملت ایران زدهاند و جالب این است که از مردم و از تاریخ ادعای طلب وصول نشدۀ خود را هم دارند.
حتی پیش می آید که خودشان را جزء اولیاء الله به شمار میآورند و دوست دارند که جمال مبارک خود را با عناوینی زینت بدهند که لا اقل ۱۴۰۰ سال قمری و ۱۵ قرن خورشیدی میلادی از آنها دور است.
آنها به دنبال مصادره پرستیژ فکری و علمی هستند. اصرار آنها به روشنفکر نامیدن خود از این جهت است.
اما این مثال معروف تر از آن است که ندانند و نشنیده باشند :
تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف!
روشنفکری میراث لومیر ها یعنی میراث عصر روشنایی پس از رتسانس است و در ایران پایه گذاران روشنفکری اندیشمندان عصر مشروطیت اند و بس و البته شاگردان اندک آنها!
این بود دو قطعه از یادداشت های من ذیل مقاله سروش دباغ که عین مطلب ایشان را در گویا و در لینک زیر می توانید بخوانید
http://news.gooya.com/politics/archives/2015/03/193993.php…
م.سحر
پاریس ۲۱/۷/۲۰۱۵
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.