بگذار تو را چون کوزهای پُر کند
و از دستهای تو
چون دانههای خوشبوی شاهی بردمد.
نوروز خواهد آمد
و تو بر سفرهی هفت سین خواهی نشست
در آینه نگاه خواهی کرد
و همراه با ماهی سرخ
از تَنگیی تُنگ آب خواهی رَست
و از انزوای سنجد،
وقار سنبل،
اضطراب سیر،
مستیی سرکه،
و شادیی سکه خواهی گذشت
و همراه خواجه شیراز
از صدای عشق پُر خواهی شد
و آنگاه، چه غم!
چون سیزده درآید
بر آبِ روان خواهی شد
و از زیبایی لحظههای عشق
با دشت و آسمان سخن خواهی گفت.
بیستوهشتم ژوئیه هزارونهصدونودوپنج
A Watercress Pot
Happy Nowruz! Happy Spring!
A Watercress Pot
by
Majid Naficy
Let it fill you as if you were a sprout pot
And grow like fragrant watercress
Out of your hands.
The New Year will come,*
And you will sit
At the cloth of the “seven s’s”.
You will look in the mirror
And along with the red goldfish
You will be freed
From the confines of the fishbowl.
And you will pass
From the lonely oleaster,
The stately hyacinth,
The anxious garlic,
The drunken vinegar,
And the happy silver coin.
And along with the bard of Shiraz*
You will be filled with the sound of love.
And so, why be sad?
When the Thirteenth Day comes
You’ll go with the flowing water
And speak to the sky and the earth
Of the beautiful moments of love.
July 28, 1995
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.