سخنی و گفتاری برای روز جهانی زن

اگر مدیریت‌ها به عهده زنان گذاشته شود و مردان که هزاران سال است مدیریت‌ها در همه رشته‌ها به ویژه سیاست واقتصاد را برعهده داشته و در بخش سیاست جز جنگ و کینه و نفاق نیافریده‌اند بهتر است این امر را به دست زنان بسپارند و خود اندکی فراغت پیدا کرده بیاسایند.

از آنجا که زنان با سختی توام با مهر و عشق فرزندانشان را می‌پرورند تا ببالند و وارد جامعه شوند تلخی جنگ که از دست دادن فرزند است را می‌دانند بی گمان یورش به کشوری دیگر و به راه انداختن کشتار را برنخواهند تابید و مردم جهان هم نفسی به آسودگی خواهند کشید.

خشونت را در بیشتر زمینه‌ها با اندک ناملایمی مردان می‌آفرینند.زیرا از بردباری و شکیبایی به اندازه کافی برخوردار نیستند و با همین خشونت است که در درازای تاریخ پیوسته خود را فَر نشین آفرینش خوانده، بالاترین جای گوهره هستی را ویژه خود دانسته و با تَرمَنِشی به پیرامون خود نگریسته‌اند.

امپراتوری‌های گوناگونی را پدید آورده وجهان را در چنگ خویش پنداشته و دَمی هم نیندیشیده‌اند که زمان به جلو رانده می‌شود و بسیاری از دستاوردهای خونین به تاریخ سپرده می‌شود؛ تنها داغ دل مادران فرزندان از دست داده است که تا پایان زندگی شان جگرسوز است.

به مردان تاریخ ساز بنگرید به ویژه آنانی که با جنگ بر پهنای سرزمین خویش افزوده‌اند آیا تاریخ را گلگون نمی‌بینید؟

مگر زنان چه گناهی کرده‌اند که شما تاریخ سازان پیوسته جگر گوشه‌هایشان را به تیغ می‌سپارید تا درراه پیروزی خرسندی درون یابید آنهم برای زمانی که گاه کوتاه است و گاه هم بلند؛ اما بلندایش تا کجاست؟ باز هم مرد دیگری پیدا می‌شود سریرتان را می‌رباید وخود برآن می‌نشیند باز هم روز از نو روزی از نو؛ دوباره سازی‌های تاریخ پایان ندارد؛ زیرا خود خواهی و خودکامگی مردان هم مرز نمی‌شناسد تا جایی که در توان دارند توسن بی لگامشان را می‌تازانند؛ آنگاه که خسته و درمانده شدند لگام را مرد دیگری به دست می‌گیرد و باز بر توسن بی لگام می‌نشیند.

روز زن نزدیک است؛ زنان جهان از خشونت و قوانین خشونت زایی که مردان ساخته‌اند و زیرکانه گاه با آسمان پیوند زده‌اند تا واژه سپند (مقدس) را برآن بیافزیند و جاودانه‌اش به پندارند به تنگ آمده‌اند.

سخن در این است که این مردان آسمانی در کجای زندگی تنگناها را برای همیشه پذیرفته‌اند؛ آیا به فراخی زندگی که رسیده‌اند برای امیالشان بندی گذاشته‌اند؟ آیا دست از آستین که درآورده‌اند در همه سو به دست درازی وبیدادگری نپرداخته‌اند؟

مردان چه آنانی که برخی انسانها سپندشان دانسته و به ساحتشان نزدیک شدن را ناروادانسته اند وچه آنان که سپند نبوده ولی با اندیشه‌ای گمراه کننده روزگار زنان را تیره کنار ساخته‌اند کم نبوده‌اند.

آثار فلاسفه را از نخستین سده‌هایی که پیدایش یافته تا سده بیست بخوانید و به بینید چگونه آکنده از نابرابری میان زن و مرد است از افلاتون و ارسطو که از همه پرآوازه‌ترند تا نیچه.

مردان از توانایی‌های زنان پیوسته در شگفت بوده واز روی رشک با قوانین آسمانی و زمینی به بندش کشیده‌اند.

افلاطون همه نمادهای زنانه را به سخره گرفته و دون می‌خواند. ولی نمادهای مردانه را می‌ستاید.

در اروپای متمدن امروز ببینید از سده‌های دور تاسده بیست و یک برزنان چه گذشته وچگونه با انگ جادوگری زنده زنده در آتش سوزانیده شده‌اند.

در هند تا چندی پیش زنان را با شوهران مرده‌شان می‌سوزانیدند.

در درازای تاریخ زنان چون مرغ سرشان هم در سوگ و هم در جشن بریده شده است.

خشونت بر زنان را بس کنید.

بیاییدباورهای ناپسند سرچشمه یافته از آداب و آیین و یا برخی ادیان و مذاهب را دور بریزیم و جهانی از نو بسازیم

بیا تاگل برافشانیم ومی در ساغر اندازیم

فلک را سقف بشکافیم طرحی نو در اندازیم

اگرغم لشگر انگیزد که خون عاشقان ریزد

من و ساقی بهم سازیم و بنیادش براندازیم

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)