انگشت بزرگ دست راست زیر نعلین !! نویسنده احمد خلیلی
کسی که حقیقت را نمی داند ، نادان است . اما کسی که حقیقت را می داند و آن را کتمان می کند ، تبه کار است . ( برتولت برشت )

آقای معتمدی کارمند آموزش و پرورش است . از آن جائی که با حقوق ناچیز کارمندی جواب گوی هزینه های سرسام آور زندگی اش نیست ، بعد از اتمام ساعت کار اداری در سطح شهر مسافر کشی می نماید … پاسی از شب سپری شده است و به منزل برمی گردد . در عین خستگی اما طبق روال شب های گذشته در حین شام خوردن از فرزندش می پرسد ؛ « خب پرویز جان ، نمی خواهی شمه ای از آن چه امروز در مدرسه گذراندی را برایم بگوئی ؟ » پرویز با آمادگی پاسخ می دهد ؛ « امروز خطاب به معلم مان گفتم ؛ شما چرا اصلاً به ما دیکته نمی گوئید ؟ و ایشان فرمودند ؛ تشکر پسرم ! ما آزاد آفریده شده ایم و باید آزادانه فکر و زندگی کنیم . دیکته گفتن امری تحمیلی است . دیکتاتوری در آن گام می نهد . طعم تلخ اجبار می دهد . در روش دیکته گوئی ؛ معلم متکلم وحده ای است که امر می کند و به شما حس محکوم بودن به شیوه ی تنبیهی دست می دهد . پس این جا پادگان نظامی نیست . همچنین در این کلاس تقلید کردن نیز منسوخ است . چون این جا مدرسه ی دینی و کلاس فقه نیست که یک نفر حس بزرگ بینی دارد ، بر بالای منبر بنشیند و از آن بالا دیکته بگوید و بقیه از روی دست همدیگر مطالب کلیشه ای را یادداشت نمایند . همچنین نباید این جا احساس کسالت نمائید که ما شما را اجباراً پارک نموده ایم . زیرا رسالت آموزشی معلم بر مبنای ایجاد فضای اندیشه ی باز و نحوه ی صحیح فلسفیدن می باشد . با این توضیحات ؛ من روش انشاء نوشتن از سوی شما را می پسندم زیرا در این روش است که حاصل تخیل و پژوهش هایتان از ذهن جستجوگر شما تراوش می نماید و شکوفا و پویا می شوید . و قادر خواهید بود با آگاهی عمیق از تار و پود شرایط پیرامون خود و لمس اتمسفر محیطی که در آن زیست می نمائید ، عامل تغییر باشید نه تسلیم کت بسته ی تقدیر !! پس اگر موافق هستید ، با پیش روی داشتن روز معلم ، روز جهانی کارگر بدون آن که موازی کاری نمائید ، گزیده ای از برداشت عمیق و آزاد خود را از اوضاع فعلی جامعه ای که در آن زندگی می کنید را بنویسید . اگر سرعت اینترنت اجازه نداد ، می توانید از والدین و دوستانتان کمک فکری بگیرید ! … »

جلسه ی انشاء خوانی ؛

فرشاد ؛ برداشت خود را در خصوص اتمسفر فضای ایزوله و موهوم جغرافیائی که در آن زندگی می کند در خلال دیالوگ های فیلم ماتریکس بیان می دارد ؛

ترینیتی ؛ پرسشی هست که تو رو دیوونه می کنه . همون پرسشه که تو رو به این جا کشانده . تو هم مثل من پرسش رو می دونی .

نئو ؛ ماتریکس چیه ؟

مورفئوس ؛ چیزی رو که می دونی ، نمی تونی بیان کنی . اما حسش می کنی . این که یه جای کار این دنیا ایراد داره . نمی دونی ایرادش دقیقاً چیه ، ولی مث یه براده توی مغز آدمه که داره دیوونه اش می کنه . همین احساسه که باعث شده بیای پیش من . می دونی دارم از چی حرف می زنم ؟

نئو ؛ ماتریکس ؟

مورفئوس ؛ می خوای بدونی ماتریکس چیه ؟ ماتریکس همه جا هست . دور و بر ما ، حتا توی این اتاق … { ماتریکس } دنیائیه که جلو چشمت کشیده ان تا حقیقت رو نبینی …

محسن ؛ من در این مجال به مبحث تبعیض در سیستم آموزشی کشورم پرداخته ام ! تعداد نفرات دانش آموز و معلم و کارکنان آموزش و پرورش در کشور در سال جاری ، تعداد ۱۲/۸۰۱/۸۳۶ دانش آموز و تعداد ۱/۰۰۰/۸۵۸ معلم و کارکنان آموزش و پرورش شامل می شوند . ( ۱ ) متأسفانه باید بگویم ۳۶ سال که از عمر انقلاب اسلامی می گذرد و با توجه به حوادث سریالی آتش سوزی در مدارس ، فقط دو درصد از مدارس بسیاری از شهرستانهای محروم و روستاهای کشور ، سیستم گرمایشی استاندارد دارند . ( ۲ ) و با وجود منابع و معادن سرشار زیرزمینی و کشور نفت و گاز خیز ، از برپائی کلاس های غیر ایمن کپری آزرده خاطر می گردیم . حال آن که برخورداری از محیط زندگی و کاری ایمن و عاری از آسیب های جسمی و روحی جز منشور حقوق شهروندی محسوب می شود .

مبحث دوم ؛ تبعیض پیدا در اختصاص یافتن درصد بالا و میزان بودجه ی گزاف حوزه ی علمیه در برابر مراکز دانشگاهی است . فی المثل ؛ اعتبارات ۸ نهاد حوزوی رقمی حدود یک هزار و پانصد میلیارد تومان است که در مقایسه با بودجه یک هزار و دویست میلیارد تومانی وزارت علوم رقم بالاتری است . ( ۳ ) همچنین ناتوانی حاکمیت در جذب ۴۰ هزار نفر نیروی انسانی برای تدریس در مدارس و ناتوانی در پرداخت حقوق و نحوه ی مطالبات معوقه ی معلمین نیز جای بحث دارد ، در این زمینه وزیر آموزش و پرورش خبر می دهد ؛ « به منظور کاهش هزینه های آموزش و پرورش بیشتر از ۲۰ درصد پرداخت حق التدریسی کاسته شده است که توانسته ایم از این طریق یک هزار میلیارد تومان در هزینه های خود صرفه جوئی کنیم . » ( ۴ ) و گو این که از همین رقم مد نظر وزیر ، مطالبات فرهنگیان پرداخت می شود . معاونت پشتیبانی وزیر آموزش و پرورش گفت ؛ « ۳۱۰ میلیارد تومان از مطالبات سال ۹۳ فرهنگیان پرداخت می شود . » ( ۵ ) حال آن که قشر دانش آموز و معلم یک پنجم از جمعیت کشور را شامل می شود . و اگر جامعه را به مثابه ی یک دست ببینیم ، جمعیت زیر چتر آموزش و پرورش همان انگشت بزرگ دست راست جامعه محسوب می شود . و باید اذعان نمائیم نقش این انگشت در بین شغل های متفاوت چنین است ؛ اگر یک کشاورز این انگشت را نداشته باشد ، بیل در دست او قفل نمی شود و کارائی ندارد . یا عملکرد این انگشت در پرتاب مشت یک رزمی کار اگر نباشد ، آن ورزشکار نمی تواند پنجه هایش را به هم گره نماید و در ضربه زدن باعث شکستن دیگر انگشتانش می شود و یا نحوه ی گرفتن خودکار در دست یک نویسنده ، یا یک سرباز که باید از مرزهای یک کشور دفاع نماید ، در هنگام شلیک به واسطه ی همین انگشت است که اسلحه را محکم نگه می دارد … بدین منوال آیا تاکنون شنیده اید که حجره ای از حوزه های علمیه آتش گرفته باشد ؟! این جماعت آخوند که با ترویج افکار پوسیده و تزریق افکار زهر آگین ارتجاعی خود به بدنه ی جامعه چنین بودجه هائی را به خود اختصاص می دهند ، به همین دلیل است که این مزرعه دیر زمانی است ملخ زده و این گفته نه گزاف گوئی است و نه از سر رندی !! وقیح تر آن که این ماکیاولان مذهبی که تارهای صوتی این حاکمیت غیر دموکراتیک محسوب می شوند با فریادهای زنده بادا پیشوا ، ما را به یاد سیستم نازیسم و عمدتاً گوبلس – وزیر تبلیغات آلمان نازی – می اندازد که به دروغ پراکنی روی آورده ، و این شگرد هیتلر بوده که از طرف دفتر خدمات استراتژیک ایالات متحده در خصوص شرح حال روحی هیتلر چنین منشر شده بود ؛ « اولین قانون او این است که هیچ وقت نگذارید مردم دل سرد شوند ، هیچ وقت خطا و تقصیری را نپذیرید ،هیچ وقت تصدیق نکنید که دشمن ممکن است صفت خوبی داشته باشد ، هیچ وقت جائی برای جایگزین باقی نگذارید ، در آن واحد روی یک دشمن متمرکز شوید و تقصیر هر اتفاق بدی را بر گردن او بیاندازید . مردم دروغ بزرگ را زودتر از دروغ کوچک باور می کنند و اگر دروغی را مکرراً تکرار کنید ، دیر یا زود آن را باور خواهند کرد . » ( ۶ )

پرویز ؛ این روزها واژه ی پر طمطراق دموکراسی را زیاد می شنویم . اما باید با ارائه ی تعریف ساده از آن و تطابق شرایط موجود با ادعای دولتمردان کشورمان ، ببینیم حاکمیت ولایت فقیه یک رژیم دموکراسی محور است؟

دموکراسی یعنی حاکمیت قانون و اجتناب از استبداد و بر آمده از رأی شفاف و مستقیم اکثریت مردم و مشارکت گروه های قدرت و نخبگان جامعه می باشد ، که رعایت وجوه آزادی بیان و عقیده ، حق انتقاد از حکام برای مردم بدون ترس از محاکمه و تهدید ، آزادی مطبوعات ، آزادی حریم شخصی ، انتخاب تمام ارکان حکومتی اعم از نظامی و غیر نظامی از طریق رأی مستقیم مردم ، تشکیل مجلس برخواسته از اراده ی مردم و نظارت قوی و مستمر آن بر تمام ارکان قدرت ، وجود قوه ی قضائیه و دادگستری مستقل را شامل می شود . اما با بیدادگری افراطی دستگاه قضائیه ی وابسته در ایران ، هرگز نمی توان گفت دموکراسی در این سرزمین حاکم است . و باید اذعان نمایم ، حکومت قانون بدون نهادهای قضاوت مردم دموکراسی نیست . به طور مثال ؛ با وجود آن که هیتلر با رأی دموکراتیک اکثریت به قدرت رسید ، اما لحظه ای که مهمترین نهاد قضاوت مردم در آلمان ، یعنی رایشتاگ را بست ، به دموکراسی آلمان پایان داد .

حال که صحبت از بدنامی دولت نازیان به میان آمد ، رفتار دو حاکمیت نازی و آخوند تازی را در دو کفه ی ترازو می گذارم و با نگریستن به شاهین ترازوی عدالت ، روی حاکمیت نازی را سفید می بینم و در می یابم ؛ خطر حاکمیت آخوندی از خطر ده ها بمب هسته ای از ضامن خارج شده بیشتر است . لذا در عین خوش خیالی و مثبت اندیشی ، مانده ام قسم حضرت عباس را قبول کنم یا دم خروس را ! مانده ام ادعای جزم اندیشان عمامه به سر که خود جانشینان راستین پیامبران بر روی زمین می نامند را قبول کنم یا شرایط اسفناکی که بر این سرزمین کهن حاکم است را نبینم ! این روزها چشمانم پا در هوا به مرز جنون رسیده اند . نمی دانم درب چشمانم را تخته نمایم یا قرقره ی آن را کماکان بالا نگه دارم ! برای گوش هایم ، پنبه ای با الیاف مرغوب نیاز دارم که هیچ جا نیافتم ! ذهن درگیرم آرزوی آلزایمر گرفتن را دارد اما پیرامونم آن قدر درد ریشه دوانیده است که آلزایمر داشتن هم جواب نمی دهد .

مانده ام چگونه بین صفرهای کش دار ارقام اختلاس های سریالی و تازیانه هائی که بر بدن کارگران زحمتکش معدن چادر ملو فرود خواهد آمد ، کدام یک را نبینم ؟! نمی دانم چگونه بین ویراژ دادن پورشه های متعدد امثال نوه ی آیت الله ربانی ها در خیابان ها و خشکیده شدن رگ های حیاتی سفره ی بینوای فرزندان یونس عساکره ها و علی چراغی ها کدام یک را نبینم ؟! نمی دانم آلزایمر چگونه قادر است از بین خبر بورسیه های غیر قانونی آقازاده ها و حوادث پی در پی آتش سوزی مدارس غیر ایمن کدام یک را به سطل زباله ی فراموشی بسپارد ؟! نمی دانم چشمانم چگونه قادر است از بین سیبل شدن تن رنجور کولبران جویای یک لقمه نان در برابر گلوله های گرم و اکتساب آسان میلیاردها دلار پول از جانب برادران قاچاقچی ، کدام یک را نبیند ؟! نمی دانم با کدامین ترفند چشم پزشکی ، از بین پلاکاردهای حق کار و حق دگر اندیشانی چونان دکتر اکسیری فرد ها و نسرین ستوده ها و چند شغله بودن مدیران ارشد و متمول نظام الهی ، کدام یک را ننگرم ؟! نمی دانم چگونه از بین احکام قضائی که ناعادلانه یقه ی فاران حسامی ها را سخت چسبیده و برای در آغوش کشیدن فرزند خردسالش که در سلول اسارت ثانیه به ثانیه ی ساعت کم رمق شنی زمان را چوب خط می زند یا بین حکم قضایی سعید مرتضوی ، کدام را نبینم ؟! مانده ام چگونه بین جوانی به یغما رفته ی خالد حردانی که هوای ملول سلول ، این جوان سرو قامت را چونان پیچکی در خود به زنجیر کشیده است و با نگاه قضائی به محمد رضا رحیمی ، کدام یک را بنگرم ؟! نمی دانم گوش هایم چگونه قادر خواهند بود که نشنوند ناله های شبانه ی مادر سعید زینالی ها و مادر ستار بهشتی ها و جوانان پیل تنی که به ناحق بر بالای چوبه های دار رفتند را … »

هنوز پرویز انشائش را به اتمام نرسانیده است ، اما در فضای ماتریکسی ته کلاس ، دقایقی محمد حسین با گوشی اش پیامک بازی می کند و کسی به او توجهی نشان نمی دهد . در همین حین در کلاس با شدت باز می شود و نیروهای امنیتی ، معلم را دست بند می زنند . و با ایجاد ارعاب در بین دانش آموزان ، آقای معتمدی از خواب می پرد . در حالی که قطرات عرق بر پیشانی اش روئیده است ، نفس زنان به نقطه ای تاریک خیره می شود و پس از دقایقی به نزدیک پنجره می رود و پرده را کنار زده ، چشمانش را به آسمان می دوزد ، ستاره ها چشمک می زنند و در می یابد به صبح چیزی نمانده است و با خود زمزمه می نماید ؛

چراغی به دستم ، چراغی در برابرم : / من به جنگ سیاهی می روم . ( ۷ )

……………..

پی نویس های متن ؛

۱ ) مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی . شماره خبر ؛ ۹۱۷۸۷۹

۲ ) http://www.tabnak.ir/fa/news/456203

۳ ) http://sharghdaily.ir/News/51462/

۴ ) http://www.jamejamonline.ir/newspreview/1915632542062332941

۵ ) http://shjbaran.6ma.ir/page-94764.html

۶ ) ویکی پدیا . شگرد دروغ بزرگ

۷) احمد شاملو

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com