تعریف نقدنویسی در گذر زمان برای شما تغییر کرده؟ نقد به اندازهی سالهای گذشته برایتان اعتبار دارد یا از اهمیتش کاسته شده است؟
تعریفش تغییر کرده امّا از اهمیتش کاسته نشده است. من زمانی (در طول دهه ۱۳۷۰ ، دورهای که بیشتر در مجلهگزارش فیلم مینوشتم) در یک جور تقابل و مبارزه با نقد محتواگر یا اجتماعیگرایی که در آن، منتقد نقد نوشتن درباره یک فیلم را بهانهای میکرد برای بیان (یا تبلیغِ) دیدگاههای سیاسی و ایدئولوژیکش، چه در نوشتن نقدهای خودم و چه در بحثهایی که با همکاران درباره نقد و نقدنویسی میکردیم، تاکید زیادی میکردم رویِ ملاک زیباییشناختی. آن نقدهای اجتماعیگرا که ارزش فیلم را به موافقت یا مخالفت خود با دیدگاه فیلمساز تقلیل میدادند، رابطه سینما و اجتماع را که واقعی و بسیار مهم است به نحو سادهانگارانهای تلقی میکردند. در آن نوع نگاه، نقد رابطه خود را با متن اثر یعنی خود فیلم از دست میداد. از آنجا بود تاکید من بر مستند کردن هر اظهار نظری درباره یک فیلم با نمونههایی از خود فیلم و ارجاع به متنِ فیلم. در یک کلام پرهیز از کلّیگویی و توجه به جزئیات. این همان چیزی است که در نقد ادبی مشهور به close reading (خوانش دقیق) هم زمانی بسیار باب شد.
هنوز هم به این رویکرد اعتقاد دارید؟
این چیزی است که هنوز به آن اعتقاد دارم. نقدِ فیلم نقدِ یک فیلم خاص است. نباید به صحرای کربلا زد. باید درباره فیلم مورد بحث صحبت کرد و به آن استناد کرد. این اصلی است که میکوشم در نوشتههایم به آن پابند باشم. امّا در آن دوره به یک نوع زیباییشناسیگرایی متمایل شده بودم که فیلم را صرفاً با ملاکهای کمال و استادی فیلمساز در به کارگیری فرمهای موزون برای بیان احساس و اندیشهاش داوری میکردم. این کار البته بخشی از کار منتقد هست. امّا تنها بخشی از کار او. یافتن ارتباط بین سبک بصری و روایی فیلم با ایدئولوژیها، فرهنگها و گفتمانهای غالب زمانه، امری که غالباً در نگاه نخست دیده نمیشود، یکی از جالبترین کارهایی است که منتقد باید بکند. هیچ فیلمی تنها به سبب کمال صوری خود باقی نمیماند. فیلمهای ماندگار همه به نوعی به مسائل مبرم زمانه خود ارتباط دارند. آشکار کردن معنای ایدئولوژیک شگردهای روایی و بصری فیلمها یکی از کارهایی است که به آن علاقه دارم و این شاید همان چیزی است که در زیباییشناسی ناب از آن غفلت میشود. این بازگشت به اجتماعیگرایی سادهانگارانه دهه چهل و پنجاه نیست. بلکه آگاهی به این است که فیلم به عنوان یک متن جزئی است از یک فرهنگ و چیز معصومی نیست بلکه حاوی ایدئولوژی است و این امر میتوان علیرغم میل فیلمساز میتواند باشد. نقدی که درباره یک حبه قند در مجله ۲۴ نوشتم و نقد دیگری که درباره مفهوم شگردهای فیلمنامهنویسی جدایی نادر از سیمین در فضای مجازی منتشر کردم، نمونههایی هستند از آنچه امروز من از نقد میفهمم. اگر مایل باشید این طوری هم میتوانیم خلاصه کنم. آنچه امروز به آن رسیدهام یک جور سنتز دیالکتیکیِ تزِ نقد اجتماعیگرا (یا محتواگرای) سادهانگار و آنتیتزِ زیباییشناسیگرایی ناب (استتیسیزم) است. دیالکیتیک چیز بدی نیست و هنوز هم روش بسیار نیرومندی برای فهم تحول اندیشههای و چیزهاست.
امّا چیزهایی هم هستند که از ابتدا تا امروز به آن اعتقاد داشتهام. یکی نگاه انتقادی عمومی است. شکاک بودن. جوّگیر نشدن. باور به استقلال منتقد و نترسیدن از خلاف جریان آب شنا کردن. امّا نه بهای جنجالسازی بلکه با لحنی متین و با رعایت نزاکت. به تجربه دیدهام که پایبندی به این اصول در درازمدّت برای نویسنده اعتبار بیشتری میآورد تا جنجالآفرینی.
دوم این باور که نقد فیلم جزئی است از نهاد سینماست. اجزای دیگر این نهاد اجتماعی سیستم تولید، سیستم نمایش و غیره هستند. نقد فیلم نقش مهمی در ماندن یا فراموش شدن یک فیلم دارد. وقتی از فیلمهای پانزده سال پیش از شما میپرسند مسلماً آن فیلمهایی را نام میبرید که مورد توجه منتقدان قرار گرفتهاند. آن کارگردانهایی نامشان میماند که از نظر منتقدان مهم باشند. در نتیجه منتقدان (در مجموع خود) نقش مهمی در شکلگیری فضای فرهنگی جامعه که فیلمهای ماندگار نیز جزئی از آن هستند بازی میکنند.
چقدر در نقدنویسی به نثر مطلب بها میدهید؟ برای رسیدن به کیفیت مطلوب از مطالعه آثار ادبی بهره بردهاید یا از خواندن نقد دیگر منتقدان؟
نقد فیلم مدیومی نوشتاری است. آدم شاید اوائل برای آموختن آگاهانه نوشتههای نویسندههای دیگر را مورد بررسی قرار دهد، امّا نکته اصلی در خواندن و بیشتر خواندن است. سبک نوشته جزئی از شخصیت نویسنده است. من از زبان گُنگ پرهیز میکنم. به بیان روشن اعتقاد دارم. اعتقاد ندارم مغلقنویسی یا مبهمنویسی نقد را به اثر هنری نزدیک میکند. نقد اصولاً مقاله است. مقاله گاهی به کار هنری پهلو میزند، ولی بیشتر چیزی است بین نوشتار علمی و نوشتار ادبی (هنری). برای من زبان نقد فیلم یک نوع زبان روزنامهنگارانه است. اصلاً نقد فیلم یک ژانر ژورنالیستی است.
نقدهای خود را بیشتر برای چه مخاطبی مینویسید؟
اساساً برای بیننده فیلم و خواننده نقد. کسی که در نهایت میخواهد بداند فلان منتقد درباره فلان فیلم چه میگوید. امّا این را هم بگویم که هر نقد یک جور مکالمه بین منتقدان هم هست. نویسنده نقد فیلم چه آگاهانه چه ناخودآگاه با دیدگاههایی دیگری که درباره فیلم اظهار شده است وارد گفتوگو میشود. برای همین نقدی که درباره یک فیلم ایرانی و در زمان نمایش فیلم نوشته میشود با نقدی که ده سال بعد نوشته میشود، فرق میکند. نقد درباره فیلمهای قدیمی نقد دیدگاههای زمان نمایش فیلم هم هست. امّا من حتی وقتی با دیدگاههایی دیگر وارد بحث میشوم، مخاطبم خواننده عام است که احتمالاً با آن دیدگاهها هم آشناست. قصد تغییر دیدگاههای منتقدان دیگر را ندارم. قصد آموزش فیلمساز را هم ندارم.
چرا مطالبی که برای نشریات مکتوب نوشتهاید را در اینترنت قرار میدهید؟ رسانههای مجازی را از رسانههای مکتوب تاثیرگذارتر میدانید؟
خوانندگان این مطالب در فضای مجازی و در روزنامه و مجله بیشتر اوقات آدمهای متفاوتی هستند. همپوشانی این دو گروه اندک است. با گذاشتن مطالب در سایت شخصیام به تعداد خوانندگان افزوده میشود. علاوه بر این، نوشتهها میمانند و با جستجوی اینترنتی قابل دستیابیاند، خیلی آسانتر از مراجعه به آرشیو مجلات. و حتی برای خود نویسنده. برای همین، گزیدهای از نوشتههای قدیمیام را هم به تدریج در سایت میگذارم تا برای دانشجو یا پژوهشگر احتمالی قابلدسترسی باشد. در ضمن کنار هم قرار گرفتن مجموعه نوشتههای یک نویسنده به خواننده (و به خود او) تصویر روشنتری از او ارائه میدهد.
برای فیلم دیدن برنامهی منظمی دارید؟ معمولا هر ماه چند فیلم تماشا میکنید؟
نه. برنامه منظمی ندارم. بستگی دارد فیلم خوب به دستم برسد یا نه. خیالتان را راحت کنم. هیچ برنامهای برای اینکه در زمینه سینمای جهان آپ تو دیت باشم ندارم. تنها فیلمهایی را میبینم که ارزششان برایم مسجل باشد یا دوستان همسلیقه توصیه کنند و کارهای فیلمسازان محبوبم (برادران کوئن، امیر کاستاریکا، فون تریه، و …) را. نقد فیلم در ایران یک حرفه نیست. همه کسانی که نقد فیلم مینویسند کار اصلیشان چیز دیگری است. خیلی شانس بیاورند کارشان مرتبط باشد با نقدنویسی. یعنی مثلاً حسابدار یا پزشک نباشند و کارشان یک جوری به حوزه فرهنگی مربوط شود. بنابراین این توقع که منتقد فیلم وقتش را صرف دیدن فیلمهای جدیدی بکند که هیچ ارزششان معلوم نیست و چند سال دیگر معلوم نیست که اصلاً کسی دربارهشان صحبت بکند یا نه، انتظار بیهودهای است. حتی اینکه فیلمهایی را ببیند که با ژانرشان (مثلاً ژانر وحشت) یا فیلمسازشان میانه خوشی ندارد. در واقع فیلم دیدن من بیشتر تابع علائق خودم هست و درباره بعضیهاشان هم (اگر تقاضایی باشد) مینویسم. امّا در مورد فیلمهای ایرانی سعی میکنم فیلمهای خوب و حتی فیلم صرفاً مطرح را ببینم. البته اینجا هم فیلمهایی را که ممکن است برای تحلیل اجتماعی یا آگاهی از وضعیت عمومی سینمای ما دیدنشان لازم باشد، مانند کمدیهای به اصطلاح سخیف، نمیبینم. گفتم نقد فیلم حرفه نیست. بنابراین از منتقد فیلم هم نباید انتظار داشت مانند یک حرفهای عمل کند. به هر رو، در مورد فیلمهای ایرانی سعی میکنم آپ دیت باشم. و در مجموع خودم (و بیشتر منتقدانمان را) بیشتر در زمینه نوشتن درباره سینمای ایران بسیار صاحب صلاحیتتر میدانم.
یک فیلم باید چه ویژگیهایی داشته باشد تا به نوشتن در موردش ترغیب شوید؟
خیلی دوستش داشته باشم و بخواهم دیگران را هم در لذت تماشای آن شریک کنم. یا نظرم درباره فیلم با نظر غالب تفاوت داشته باشد و بخواهم تشریح کنم این فیلم این قدرها هم خوب نیست یا این قدرها هم بد نیست. گفتم نقد فیلم نوشتن در ضمن مکالمهای است فرهنگی بین دیدگاههایی که درباره فیلم و درباره فضای فرهنگیای که پیرامون آن شکل میگیرد جریان دارد. نقد نوشتن درباره فیلمهایی که همه میگویند بد است، عین شلاق زدن بر بدن مرده است و برای من جذابیتی ندارد.
در مورد فیلمهای کماهمیت و بیارزش نقد مینویسید یا در مواجهه با آنها از استراتژی سکوت استفاده میکنید؟
درباره فیلمهای کم اهمیت معمولاً آدم نمینویسد، امّا در مورد برخی فیلمهای بد یا کمارزش که به هر دلیل اهمیت اجتماعی پیدا میکنند مینویسم. گاهی هم به سبب سفارش مینویسم. در این مورد یک خورده مثل آدمهای حرفهای عمل میکنم.
ارامنه در تاریخ سینمای ایران حضور قابل توجهی داشتهاند. چرا این حضور به حوزهی نقد فیلم تسری پیدا نکرده و در سالهای گذشته منتقدان ارمنی معدودی دست به قلم شدهاند؟
نقد فیلم یک گونه نوشتاری است و ارامنه در ادبیات جدید ایران (بر خلاف هنرهای تجسمی و نمایشی) نقشی نداشتهاند و دلیلش هم روشن است: زبان. تنها در یکی-دو دهه اخیر است که نویسندگان ارمنی فارسینویس هم به میدان آمدهاند.
در چند سال اخیر کتابهای سینمای مهمی با ترجمهی شما روانهی کتابفروشیها شده است. ترجمهی این کتابها چه تاثیری بر نقدنویسی شما گذاشته است؟ امرار معاش در ترجمهی این کتابها بیشتر تاثیرگذار بوده یا افزایش دانش سینمایی خودتان؟
ما با ترجمه کردن میآموزیم. دست کم در زمینه مسائل تئوریک چنین است. دست کم برای من چنین بوده است. کتابهایی که ترجمه کردهام و همین طور مقالات نظری متعددی که برای فصلنامه فارابی، مجله گزارش فیلم و نشریات دیگر ترجمه کردهام، تاثیر بسیار زیادی بر من گذاشتهاند. جز این هم نمیتواند باشد. شما برای ترجمه یک کتاب سیصد-چهارصد صفحهای چندین ماه و گاهی سالها، روزی چهار- پنج ساعت با نویسندهاش سر میکنید و نوشتهاش را به دقّتی میخوانید که شاید خودش هم نخوانده باشد. یک جور با او رفیق میشوید و میتوانید از دید او به موضوع بنگرید. از میان کتابهایی که ترجمه کردهام بیش از همه مجموعه نقدهای رابین وود برایم جذاب بوده و از آن متاثر شدهام. رابین وود را تا آن زمان در ایران به عنوان یکی از علاقهمندان سینمای عامهپسند آمریکا (بخصوص هاوکس و هیچکاک) میشناختند. امّا اگر کتاب اومانیسم در نقد فیلم را بخوانید (این عنوانی است که من برای مجموعه کارهای او انتخاب کردهام و دلیلش را هم در مقدمه کتاب توضیح دادهام) میبینید که او نگاهش به نقد فیلم در طول زندگیاش تغییرات مهمی کرده و آنچه من در پاسخ به سوال نخست شما گفتم، تا حدودی متاثر از توضیحاتی است که رابین وود داده است. البته ناگفته پیداست که تاثیرپذیری از یک نویسنده به معنای تأیید همه دیدگاههای او نیست. رابین وود هم به نظر من در دوره آخر کارش بیش از اندازه به نگاه ایدئولوژیک و سیاسی روی آورده بود. به هر رو درگیر شدن با درگیریهای یک منتقد فیلم، شما را در برابر پرسشهای مشابهی قرار میدهد. امّا کریستین متز (نویسنده کتاب نشانهشناسی سینما) تئوریسین به معنای دقیق کلمه است. او درباره فیلمهای نمینویسد، درباره سینمای مینویسد. او میخواهد دستور زبان سینما را کشف کند. او پرسشهایی پیش روی خودش میگذارد از این دست که آیا سینما اصولاً زبان دارد و آیا با روشهای نشانهشناختی میتوان این زبان را تدوین کرد. پروژه او پروژهای شکست خورده است. آنچه از او میتوان آموخت دقت نظر، منطق و تخیل تئوریک نیرومند است. آموختن از کسی مثل متز این نیست که به دیدگاههایش باور بیاوریم، بلکه آموختن روش منضبط و تیزبینی است. و سرانجام دیوید بُردوِل که در مجموع به مکتبی تعلق دارد که مایل است بحث نظری ناب را با بحث تاریخی بیامیزد. این چیزی است که با طبع من بسیار سازگار است. نوعی نگاه نظری که برای توضیح خویش مرتب به تجربه خاص و تاریخی استناد کند و نوعی توجه به امور کنکرت و جزئی و ملموس که گرایشی به فرمولاسیون و نظریهسازی دارد. در نوشتهای اسم این رویکرد را گذاشته بودم نیمه نظری- نیمه تجربی. بُردوِل نمونه عالی این نوع نگاه است. کتابی هم به نام “فرهنگسازی در غربت” نوشته حمید نفیسی ترجمه کردهام که چاپ نشده است. ترجمه این کتاب را فصل به فصل با نویسندهاش چِک میکردم و این نیز تجربه خوبی بود. کتاب در مجموع در زمینه مطالعات رسانهای است که از یک جانب مجاور نقد فیلم است. روش این کتاب در بررسی زندگی فرهنگی مهاجران ایرانی در لُس آنجلس برایم آموزند بود و بخصوص از این نظر که با پدیده چندفرهنگی بودن سروکار داشت که من نیز به سبب ارمنی بودن نسبت به آن بسیار کنجکاوم. به سبب این کتاب و مقالات دیگری که جاهای دیگر خواندم یا ترجمه کردم، امروز به نظرم میرسد که ما نقد رسانه و نقد فیلم را به طور مصنوعی بسیار از هم جدا میکنیم. امروز من علاقه زیادی به نوشتن درباره تصویرهای رسانهای، اینترنتی و ژانرهای غیرداستانی دارم.
فکر میکنم معلوم شد که برای امرار معاش این کتابها را ترجمه نکردهام. کسی برای امرار معاش کریستین متز ترجمه نمیکند. امّا یک جوری هم برای امرار معاش این کار را کردهام. خواستهام دست کم کسی پولی هرچند اندک (در مقایسه با کاری که این ترجمهها میبرند) بدهد تا بتوانم وقتی جدّی سرِ خواندن دقیق و ترجمه این متون بگذارم. پائولین کیل در توصیف اولین نقدی که در ازایش حقالتحریری دریافت کرده نوشته است که به خودش گفته این نقد نوشتن عجب کار خوبی است، آدم کاری را که دوست دارد میکند و تازه یک پولی هم بهش میدهند. گوش ناشرها کر.
خلاصه، از ترجمه کردن بسیار آموختهام. امّا این را هم بگویم که این روزها بیشتر دوست دارم بنویسم. چیزهای زیادی برای نوشتن دارم و حیفم میآید وقتم را صرف ترجمه بکنم، هرچند ترجمه یکی از جذابترین کارهاست. به ذهن تمرکز و آرامش میدهد (برعکس نوشتن که اضطراب میآورد) و با آدمهای اندیشمند ــ منظورم نویسندهای است که نوشتهاش را ترجمه میکنید ــ دمخور میشوید.
این مصاحبه توسط یحیی نطنزی انجام شده و کوتاه شده آن در شماره آبان ماه مجله سینمایی ۲۴ منتشر شده است.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.