نوشتهی فرانک اسمیت
ترجمهی پوپه میثاقی (بر مبنای ترجمهی انگلیسی ونسا پـِلِیس و با نگاهی به متن فرانسه)
* این متن با اجازهی شاعر و مترجم انگلیسی آن برای چاپ در سرخوسیاه ترجمه شده است.
***
(۱)
میپرسد آیا در سپتامبر ۲۰۰۰ از قزاقستان به کابل افغانستان رفت.
جواب میدهد فراموش کرده است، دو سال و نیم پیش بوده، دیگر ماه آن را به خاطر نمیآورد.
میپرسد آیا از کراچی، اسلامآباد، و پیشاور در پاکستان و از قندهار در افغانستان گذشته است.
جواب میدهد بله، همین طور است.
میپرسد آیا با تروریستهای شناختهشده در پاکستان ارتباط خانوادگی دارد.
جواب میدهد دقیقاً چه نوع ارتباطی؟
سوآلش را جور دیگر بیان میکند، میپرسد آیا هیچکدام از فامیلاش با تروریستها در پاکستان ارتباط دارند.
جواب میدهد خانوادهای در پاکستان ندارد. چطور چنین چیزی ممکن است؟
میگوید «قوم و خویشی» دارد که عضو گروهی تروریستی است که مسؤول حملات ازبکستان است.
جواب میدهد هیچکس در خانواده هیچ ارتباطی با هیچ گروه تروریستی در ازبکستان ندارد که ارزش گفتن داشته باشد.
میگوید در خانهای زندگی کرده که طالبان در اختیارش گذاشته است و بهعنوان آشپز در یکی از اردوگاههای آنها کار کرده.
جواب میدهد پیش از این هم در بازجوییای دیگر این را گفته است، آشپز نبوده، باغبان باغچهی آشپزخانه بوده، نمیداند چطور آشپزی کند. از بچگی مادر کسی بود که همیشه غذای [تمام] خانواده را آماده میکرد.
میگوید در دسامبر ۲۰۰۱ در کابل دستگیر شده است.
جواب میدهد بله، [سال] ۲۰۰۱ بود، اما ماهاش را یادش نمیآید، اواسط رمضان ۲۰۰۱ بود.
(۲)
سوآل: سلام.
جواب: سلام.
سوآل: ما اطلاعات زیادی دربارهی تو نداریم، تنها مفروضاتی که داریم از «محاکمه شفاهی غیرمحرمانه» میآید. [بنابراین] میخواهیم یک سری سوآلات ازتان بپرسیم تا بهتر تاریخچهتان را بفهمیم…
شما شهروند قزاقستان هستید؟
جواب: بله.
سوآل: میتوانید بهمان بگویید چرا، همراه خانوادهتان، قزاقستان را به مقصد افغانستان ترک کردید؟
جواب: در قزاقستان کار نیست. خرج در آوردن آنجا سخت است.
سوآل: شما با تمام خانوادهتان به افغانستان رفتید تا آنجا کار پیدا کنید؟
جواب: شنیده بودیم در افغانستان به مهاجرها غذا میدهند.
سوآل: واقعیت دارد؟ وقتی به افغانستان رسیدید بهتان غذا و جا دادند؟
جواب: بله.
سوآل: از کجا میدانستید چطور از قزاقستان به افغانستان بروید؟
جواب: به این سوآل جواب نمیدهد.
سوآل: سفر خیلی طولانیای است. چطور انجاماش دادید؟
جواب: پولی در کار نبود. مردی به اسم «ج» راه را بلد بود. با او رفتیم.
سوآل: یادتان هست چهقدر طول کشید تا به کابل برسید؟
جواب: حدود دو سه روز.
سوآل: چطور سفر کردید؟ با هواپیما، با ماشین؟
جواب: از قزاقستان با هواپیما رفتیم کراچی، پاکستان. از آنجا با اتوبوس رفتیم کابل.
سوآل: پس همهتان خانهای در کابل پیدا کردید، و شما، شخص شما،از رسیدن به باغچهی آشپزخانه راضی بودید؟ فعالیتهای دیگری هم داشتید؟
جواب: مواظب خانه هم بودم، همین.
سوآل: تمام خانواده در یک خانه زندگی میکرد؟
جواب: اعضای خانوادهی من توی خانه زندگی میکرد، بله. «ج» بهعنوان آشپز کار میکرد. بقیهی خانوادهام خانهنشین بودند، همین.
سوآل: مجبور نبودید، شما و خانوادهتان، برای غذا و جا پول بدهید؟
جواب: مجبور نبودیم هیچچی بدهیم. غذا و همهچیز دیگر بهمان میدادند. دولت افغانستان پول «ج» را میداد.
سوآل: کسی ازتان میخواست کاری در ازایش بکنید؟
جواب: نه.
سوآل: دولت افغانستان هیچوقت ازتان نخواست کاری در ازایش بکنید؟
جواب: نه.
سوآل: شما تقریباً یک سال در کابل زندگی کردید… یا شاید کمی بیشتر؟
جواب: حدود یک سال.
سوآل: آیا وضعیت افغانستان به نظرتان بهتر از وضعیت وطنتان قزاقستان بود؟
جواب: زندگی سخت نبود. آنچه لازم داشتیم را، مثلاً غذا را، برایمان میآوردند. من در [کارهای] باغچه کمک میکردم.
سوآل: کی متوجه شدید که افغانستان در بحبوحهی جنگ داخلی است؟
جواب: ممکن است سوآلتان را تکرار کنید؟
سوآل: کی بالاخره متوجه شدید که کشور در بحبوحهی جنگ داخلی است؟
جواب: وقتی در راه بودیم، از کنار خانههای ویرانشده رد شدیم، از کنار تانکها… آنموقع فهمیدیم که جنگ است.
سوآل: هیچوقت جنگ تهدیدتان کرد؟ آنجا که با خانوادهتان زندگی میکردید؟
جواب: نه، خانهها را تهدید نمیکردند.
سوآل: طالبان ازتان خواست کمکشان کنید؟
جواب: نه.
سوآل: طالبان از خانوادهتان درخواست کمک کرد؟
جواب: نه. خانوادهی من اساساً یک زن است و چند تا بچه…
سوآل: به نظر فوقالعاده است که دولتی نسبت به شما و خانوادهتان اینقدر دستودلباز باشد بدون آنکه چیزی در قبالش بخواهد. میتوانید توضیح بدهید؟
جواب: به این سوآل جواب نمیدهد.
سوآل: راجع به بقیهی اتهامات علیهتان، که تاکنون ردشان کردهاید، چه میتوانید بگویید؟ منظور دولت آمریکا وقتی که میگوید شما با تروریستها «ارتباط خانوادگی» دارید چیست؟
جواب: دارند سعی میکنند به من وصله بچسبانند. اما همهاش دروغه.
سوآل: فکر میکنید به عضو دیگری از خانوادهتان مربوط میشود؟
جواب: ما در افغانستان ساکن شدیم چون همهمان مسلمانیم. بهمان جا و غذا دادند چون این چیزی است که دین اسلام توصیه میکند.
سوآل: ما سعی داریم بفهمیم شما را چرا اینجا نگه داشتهاند… کسی را صرفاً به خاطر کاشتن سبزیجات بیشتر از دو سال نگه نمیدارند. میتوانید بهمان کمک کنید وضعیتتان را بفهمیم؟
جواب: به این سوآل جواب نمیدهد.
سوآل: میتوانید بهمان بگویید به نظر خودتان اینجا چه کار میکنید؟
جواب: من را دستگیر کردهاند چون یک روز با خانوادهام به دنبال زندگیای بهتر رفتم افغانستان. مرا در آن خانهی افغان دستگیر کردند. به خاطر این است که من اینجایم.
سوآل: کی در کابل دستگیرتان کرد؟
جواب: به این سوآل جواب نمیدهد.
سوآل: آمریکاییها؟
جواب: یک سری افغانی بودند که گرفتندم. در زندان شنیدم که آدمهای «م» بودند که گرفتندم.
سوآل: وقتی گرفتندت آیا اعضای خانوادهات هم در خانه بودند؟
جواب: سه نفر دیگر هم در خانه بودند.
سوآل: و «ج»؟
جواب: او هم همینطور.
سوآل: آیا کسی درمقابل دستگیری مقاومت کرد؟
جواب: من نمیدانم. من را در خانه گرفتند، همین.
سوآل: شما هیچچیز برای دفاع از خودتان نداشتید؟
جواب: هیچ اسلحهای آنجا نبود.
سوآل: خبر دارید بقیهی اعضای خانوادهتان را الان کجا میشود پیدا کرد؟
جواب: فقط خدا میداند.
سوآل: امکان این را داشتید که در افغانستان هیچ تعلیمی ببینید؟
جواب: تعلیم برای چی؟
سوآل: برای اینکه کاری به جز کاشتن سبزیجات بکنید، شاید برای کمک به دولت…
جواب: سبزیجات، این تنها چیزی است که من بلدم.
سوآل: آیا هرگز ازتان پرسیدند آیا میخواهید برای چیز دیگری کمک کنید؟
جواب: نه.
سوآل: چه جور سبزیجاتی در افغانستان میکاشتید؟
جواب: فلفل سبز، گوجه فرنگی، لوبیا سبز و سیبزمینی شیرین.
.
.
(۶)
این چیست، شاهد بودن؟ / من کی قسم یاد خواهم کرد؟ / آیا این کاغذی است که موافقت یا رضایت مرا نشان میدهد؟ / آیا این کاغذی است که با کمک «نمایندهی شخصی» تهیه شد؟ آیا این همان کاغذی است که با کمک «نمایندهی شخصی» تهیه شده است؟ / این تو را اذیت نمیکند؟ / آیا باید بلند شوم؟
به شما خواهم گفت کی باید قسم یاد کنید. / بله. / یک دقیقهی دیگر آن را بررسی میکنیم. / اطلاعاتی هست که دلتان بخواهد ارائه کنید؟ / دلتان میخواهد بیاناتتان را تحت قسم ارائه کنید؟ / نه. / بله، این چیزی است که میخواهیم. / نه، ضرورتی ندارد.
.
.
(۱۱)
قاضی جلسه دستورالعملهای استماع دادرسی را میخواند. / قاضی جلسه پیشنهاد قسم اسلامی میدهد. / قاضی جلسه تأیید میکند که دادگاه به دو شاهد گوش خواهد سپرد. / منشی دادگاه تکتک موارد [را در فهرست] شواهد و مدارک میخواند. / نمایندهی شخصی هر تکهی غیرمحرمانه را جداگانه تصدیق میکند. / نمایندهی شخصی بیانات مصاحبههای پیشین را در پرونده میگنجاند.
***
دربارهی اثر (از مقدمهی نسخهی انگلیسی):
فرانک اسمیت کتابش گوانتانامو را با استفاده از رونوشتهای جلسات Combatant Status Review Tribunals یا «دادگاههای بررسی وضعیت جنگجویان» مینویسد. این دادگاهها در سال ۲۰۰۴ پس از رأی دادگاه عالی ایالات متحده مبنی بر حق زندانیان گوانتانامو مبنی بر «برخورداری از نوعی دادگاه» برگزار شدند و بخشی از رونوشتهای آنها در سال ۲۰۰۶ با حکم یک قاضی در اختیار آسوشیتدپرس قرار گرفت.
مارک ساندرز در مقدمهی ترجمهی انگلیسی کتاب توضیح میدهد که اسمیت رونوشتهای دادگاه را برای کار خود میدزدد، هرچند اگر متن او را با این رونوشتها مقابله کنیم «متوجه تغییرات مهم میشویم. انگار او دارد تجربه میکند تا بتواند فرم مناسب را پیدا کند» (ص۵). نخستین سرنوشتهی اسمیت در آغاز کتاب نقل قولی است از ویلیام کارلوس ویلیام: «هیچ ایدهای [وجود ندارد] مگر در چیزها.» ساندرز این نقل قول را نشانهای میگیرد «مبنی بر اینکه کتاب حاضر خود را در زمرهی «شعر چیزها» Objective Poetry قرار میدهد ـ شعری که در آن بیان انتزاعی که معمول شعر دانسته میشود به واسطهی تکنیکهایی از جمله دزدیدن/استفاده از مواد موجود [تصاویر، متون، و اشیا] از بین میرود. بنابراین وقتی متوجه این صفآرایی میشویم، شروع میکنیم به درک این نکته که نشانههای بازجویی، که بعضی از بخشهای گوانتانامو عملاً از آنها برداشته شدهاند، مفهومی هدایتکننده، و حتی حاکم بر، کتاب را تشکیل میدهند» (ص۶). کِنِت گلداسمیت معتقد است که «در «آثار مفهومی» خواندن چندان هم [به معنی] خواندن نیست، بلکه [به معنی] «گرفتن/درک مفهوم» است. و در بخش عمدهای از گوانتانامو، مفهوم درکشده دقیقاً این است که در بازجویی، بهخصوص در بازجوییهای CSRT، قضیه قضیهی روایتِ خالص و ساده نیست ـ انگار هرگز میتواند چنین باشد ـ بلکه قضیهی مجموعهای از عناصر روایی است که برای کردن «وضعیت مبارز» ضرورت دارند» (ص ۶).
آنچه در اثر فرانک اسمیت نقش مهمی را ایفا میکند فرآیند «ترجمه» است. «ترجمهی اسمیت از اسناد «اصلی،» بهدلیل اقتباس او از آنها، خود ایدهی متن اصلی را زیر سوآل میبرد. به علاوه این واقعیت هم وجود دارد که خود بازجوییها به واسطهی مترجمان شفاهی انجام شده بودند.» در قدم بعدی موضوع ترجمهی متن فرانسه توسط ونسا پلیس به انگلیسی مطرح است. پلیس طوری عمل کرده انگار «متنی «اصلی» وجود ندارد و بنابراین [مسأله] بازسازی متن مبدأ (یا حتی تعهدی به مراجعه به آن و مقایسه با آن) در میان نیست» (ص ۷).
اسمیت «عناصر محدودکننده»ی خود را میآفریند و پلیس نه تنها تلاشی برای «اثبات یا رفع ابهامات» او نمیکند بلکه در عوض مجموعهای از «عناصر مفهومی محدودکننده»ی خاص خود را معرفی میکند (صص۷ و ۸).
دربارهی فرآیند ترجمه، تأثیرات آن بر اثر، و متن فارسی حاضر:
آنچه پروژهی حاضر، و متن فارسی و خوانش آن را جالبتر و پیچیدهتر میکند توجه به چند نکته است:
فرآیند ترجمه به فارسی نه از متن فرانسه نوشتهی فرانک اسمیت (متن اصلی) که از روی ترجمهی انگلیسی آن انجام شده است، هرچند مترجم در مواردی برای روشن شدن ابهامات به متن فرانسه رجوع کرده است. ترجمهی انگلیسی همانطور که اشاره شد گرچه میتوانسته از متن رونوشتهای دادگاهها (که به انگلیسی است) کمک بگیرد اما این کار را نکرده است. متن فرانسه هم که از این رونوشتها استفاده کرده است، فقط ترجمهی آنها نیست، بلکه چیزی فراتر از ترجمه است، نوعی اقتباس است، استفاده از محتوای دادگاه و عناصر بازجویی بهعنوان مادهی خام برای خلق اثری ادبی (کتاب در مجموعه فنون شعر نشر Les Figues Press چاپ شده است). اصل رونوشتهای دادگاه، به انگلیسی، خود ترکیبی هستند از سخنان بازجوها به انگلیسی و ترجمهی سخنان متهمان/زندانیان که همانجا توسط مترجمان شفاهی ترجمه شدهاند (اما نه اصل آنها).
در جریان ثبت دادگاهها شکل دیگری از ترجمه هم البته صورت گرفته است: ترجمهی زبان شفاهی به زبان نوشتاری، و این کار هرقدر موبهمو انجام شده باشد ناگزیر ماهیت آن موقعیت و تبادل زبانی را تغییر داده است. در مرحلهای دیگر میتوان حتی روایتهای متهمان/زندانیان (به زبان خودشان) را هم گونهای از ترجمه دانست، چرا که آنها واقعیتهایی را از حافظه به کلام منتقل کردهاند، بهخصوص که این یادآوری و انتقال در شرایط تحت فشار یا دستکم غیرعادی روی داده است و این امر باعث میشود تا، در مقایسه با شرایط عادی، بیشتر در «اصل» بودن و منطبق بودنشان بر واقعیت تردید کرد.
نکتهی دیگری که مطرح میشود این است: اصل رونوشتهای دادگاهها که اسمیت بهعنوان مادهی خام استفاده کرده است و اکنون به صورت آنلاین در سایت وزارت دفاع ایالات متحده در دسترس است تماماً به انگلیسی است. اگر این متون دربرگیرندهی تمام جزئیات دادگاهها، یعنی زبان انگلیسی بازجوها، ترجمههای انگلیسی مترجمان شفاهی، بهعلاوهی زبان پشتو/دری متهمان بود، شاید ما فارسیزبانان اکنون میتوانستیم با مراجعه به آنها کمی به آن «اصل» فرضی متهمان نزدیکتر شویم، یا دستکم لایهای دیگر برای بررسی پیچیدگی روابط این کلمات و زبانها و حرکت پیچیدهی آنها از یک زبان، فرهنگ، و سیاست به دیگران در اختیار داشته باشیم و بحث و بررسی ترجمه را وارد مرحلهای دیگر کنیم.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.