آنچه در انسان اهریمنی است و حیوانی، به منصه ظهور آورد، دینداری و دینمداری. نشان داده است که در عمل چیزی نیست دینمداری جز خشونت و خونخواهی، بیرحمی و انتقام ستانی، خودبینی و خودخواهی. بر حق است همیشه دینمدار. جانب راستی را دارد و درستی. پیمان او با الله است و ذات الهی نه با همنوع خود، انسان اجتماعی. او منزه از گناه است و آلودگی. زاهد است و وارسته، پیوسته در اندیشهی توبه است و رستگاری. انگشتر عقیق بدست دارد، ذکر گوید و تسبیح صد و یکدانه گرداند، بر پیشانیاش دارد پینهی عبودیت و بندگی. او خوب است و خیر خواه و برکنار است از زشتی و پلیدیها.
هیچ امری وجود ندارد که دینمدار از توجیه آن عاجز و ناتوان باشد. چون غایت و حقیقت الله است و الله پرستی. چیست که جایز نباشد به نام الله هی که بجز او حتی شیطان هم نباشد.
دینمدار هر سری را بر زمین افکند و هر خونی را جاری سازد در پای الله، بویژه که اگر محکوم بینا باشد و دانا، اگر گو یا باشد و توانا، همچون آسما، دخت مروان و یا ابو افکا، شاعرانی هجو گو که بفرمان پیامبر اسلام به ضرب شمشیر دو نفر دینمدار در خون خود غلتیدند؛ و یا همچون احمد کسروی که به هلاکت رسید بدست قهرمان دین، نواب صفوی، الهام بخش رهبر معظم انقلاب، و یا سعید سیرجانی و صدها انسان دگر اندیش که جان به جان آفرین تسلیم نمودند در دست دژخیمان نامی از جمله خداوند خامنهای و دستیاران ش، آیت اللهها و حجت الاسلامهای عمامهای و کلاهی.
در نزد دینمدار، باطل، حق است و حق، باطل، جنگ «برکیت» صلح و دوستی، خیانت و خود فروشی. افترا و تهمت حق است و حق، تهمت است و افترا. «محاربه» سزاور اعدام است و اعدام را جنایت خواند محاربه. برگزیدن هر وسیله و ابزاری جایز است در خدمت الله، خداوند بیهمتا. مهم نیست که خدعه و نیرنگ زند و یا قرارداد و پیمان شکند. مهم آنست که دستی به ته ریش خود بکشد، صلواتی بگوید و نام الله را بر زبان آورد. ثواب گیرد و پاداش اخروی اگر که تیغ را بنام الله بر هر گلوئی بنهد و هر قلبی را بشکافد. جهاد گر شود، دینمدار و به قهرمانان دین بپیوندد، اگر شربت شیرین شهادت بنوشد، یعنی که اگر تا آخرین قطره خون خود در راه خشنودی الله و پیامبر و امام، خون ریزد و سر بر زمین افکند بآن امید که درخت دین را آبیاری کند و سر سبز و زنده نگاهدارد. آنگاه در نیستی بزندگی ابدی و حوریهای باکره بهشتی دست یابد.
دینمدار بدرستی انسانی ست برتر و برگزیده، چون عمیقا متعصب است و غیور و غیرتمند، مدافع عفت است و عفاف و ناموس و اخلاق دینی. سخت بسر و سینه خود برای امامان معصوم و مظلوم میکوبد و زار زار اشک میریزد و پیوسته آماده شهادت است در راه رسالت و امامت و در آغوش کشیدن زندگی ابدی. هرگز دچار عذاب وجدان نشود، اگر خدای ناکرده دست خود آلوده کند بخون بیگناهی. وجدان او آسوده است از ارتکاب به جنایت و خیانتکاری. از اعدامهای دست جمعی، در تاریکیهای شب و پنهانی. دینمداران فدرتمدار، همچون خمینی و خامنهای و رفسنجانی، زندانها و اسارتگاهها را پر از دشمنان دین از جمله انسانمداران سازند. جسم و جانشان را در زیر شکنجه، بشکنند و زخمین نمایند، به اعتراف به خیانت و جنایت ئ وادارشان سازند تا با چشمهای بسته حکم مرگ خود را امضا نمایند. سپس آنها را بدار مجازات آویخته و یا به جوخههای اعدام بسپرند. باین ترتیب شهوت دینداری و الله پرستی خود را فرو نشانند. آنها حد الهی باجرا در آورده، انسانها را خوار و ذلیل سازند در حالیکه سخت خواهان عزت انسان و شرف و کمال اوست. از قصاص و سنگسار و قطع اعضای بدن مجرم هرگز باکی ندارند. چون همه در راه دین است و دینمداری، در خدمت جلب رضایت رحمان رحیم است و خشنودی ذات الهی. چرا که چیزی نیست عدل و داد الهی مگر قهر و قدرت و خشم و خشونت و انقتام ستانی.
دینمدار هرگز از ارتکاب به عمل زشت و بد رویگردان نیست چرا که امیدوار است که جبران کند زیان را با طلب مغفرت و پرداخت صدقه، نذر و قربانی، رفتن به زیارت امام و پذیرش هزینه و رنج سفرحج. یعنی که به هزاران مراسم پوچ و بیمعنی تن دهند تا بکاهند از بار گران گنه کاری. دینمدار میتواند دست خود را بخون انسان دیگر آغشته سازد و دیه آن را به پردازد و مورد عفو خداوند قرار گیرد. موازنه بد و خوب در قیامت است و روز حساب رسی که وجدان دین پرست را بخود مشغول میدارد، نه پرهیز از اعمال زشت و اهریمنی. دینمداری، در واقع، پروانهای ست برای تجاوز به حق و حقوق انسان و تحقیر و تکفیر دگر اندیش در کمال قساوت و سنگدلی. وجدان دینمدار آسوده است و رها از هر گونه اضطراب و نگرانی.
حال آنکه انسانمدار ذاتاً دوستدار انسانی دیگر است. چرا که در انسان دیگر است که خود را میبیند. تنها میتواند روا دارد بانسان دیگر، آنچه بخود روا دارد. نه بیش نه کم. بخود زخم زده است اگر زخمین سازد انسان دیگری را. دینمدار تنها خدا را بیند و عاجز است از دیدن هم نوع دیگری. انسانمدار طبعا نمیتواند درد و رنج انسان دیگری را بر تابد، وای بحال آنکه هم نوع خود را به غل و زنجیر اسارت کشد و یا سر او را با شمشیر بر زمین افکند. و یا طناب شریعت بگردن انسان دیگری اندازد و او را بدار مجازات آویزد، یا به جوخههای مرگ سپرد و یا همچون داعشیها سر انسان دیگری را ماند شتر قربانی از تن جدا سازد. انسانمدار دست خود را بروی انسانی دیگر بلند نکند و پیوسته از قهر و خشم و خشونت، کین خواهی و انتقام ستانی بپرهیزد. خونی که در رودخانههای تاریخ جاری گشته است پیوسته به نام دین بوده است و دینمداری، نه انسان و انسانمداری.
خدای انسانمدار، خدایی ست مهربان و دوستدار انسان. بینیاز است از حمد و ستایش و تعظیم و تکریم و سجدههای طولانی در حقارت و خواری. او نه مجازات کند و نه پاداش دهد. او انسان را دوست دارد بدون شرط و شروط و عبودیت و بندگی. او سرافرازی و غرور، استقلال و خود مختاری انسان را میخواهد، نه ذلت و خواری او را از صبح سحرگاهی تا مشرق و مغرب و فرو آمدن شب و سیاهی. او میخواهد که انسان آزاد باشد و مسئول نه در بند و مومن و نامسئول. خدای انسانمدار نه دارای دوزخ سوزان است و نه بهشت برای مردان شهوت زده و تشنهی حوریان باکره. خدای انسانمدار، انسان را آزاد و خود مختار خلق کرده است و طبع او را جدا از حیوان سرشته است. انسان را رها ساخته است از احکام الهی و یا بایدها و نبایدها چرا که در او نهاده است خواست معطوف به چیرگی بر خویش و صعود بر قله کمال انسانی. در او وجدان نهاده است و او را مسئول اعمال خود قرار داده است. چرا که تنها در آزادی ست که انسان میتواند نائل آید به مرتبه انسانمداری. حال قضاوت کن این خواننده عزیز،ای هموطن که کدامیک اهریمنی ست، دینمداری یا انسانمداری؟
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.