نوجوان بودم تقریبا،که در ابتدای دهه هفتادِ سردارِ سازندگی، جمعه ها می نشستیم پشت پیکان بار عمو محمد و می رفتیم پارک قوری. عمو محمد دردهه شصت پیکاری بود و من فقط می دانستم پیکاریها از این خیلی تندروهای چپ بودند. از اینها که فکر می کردند بلشویسم یک جور محبت و مهربانی حزب کمونیست بوده به مردم شوروی و اردوگاههای کار اجباری سیبری، جزایر قناری بوده که مردم شوروی را برای خوشگذرانی می بردند. در کل هم همه این حرفها توطئه امپریالیزم بوده است وگرنه که رفیق استالین نماد سمبل انسانیت بوده است. اواخر دهه هفتاد البته همه دوستهای پیکاری پدرم به شکل ویژه ای به سرمایه داری پیوستند. اما خب عمو محمد ماجرا برایش جور دیگری بود. او پرتاب شده بود به یک جور ابزورد پیشرفته. فقط مزخرف می گفت. مخصوصا جمعه ها در پارک قوری.پارک قوری یک قوری داشت در میانش که خیلی بزرگ بود در آن بچگی ما و من فکر می کردم تا ابد می شود ازش چای خورد. خلاصه در آن روزها که ما می رفتیم پارک قوری دو تا غذا می خوردیم که من از هر دوشان بیزار بودم. یکی دو پیازه آلو بود. اصلا فکر نکنید غذای جذابی بود چون آلو دارد. شیرازی ها به سیب زمینی می گویند آلو. (لطفا نپرسید به چیپس چی می گویند که جلف ترین طنزی است که می توانید در مواجهه با یک شیرازی مطرح کنید) دو پیازه آلو در واقع معجون مزخرفی بود از پیاز و سیب زمینی آب پز شده که در هم یک تفتی خورده بودند. باید با نان خورده می شد و با ماست یا ترشی. غذای دوم دم پختک بود. آن وقتها یک مارک آشغال برنج بود ملقب به برنج تایلندی که کوپنی هم توزیع می شد. یعنی شما پروردگار آشپزی هم اگر بودید از این برنج مزخرف کوفت هم نمی توانستید تولید کنید. حالا فکر کنید بشود دم پختک. یک مشت ماش و نخود و لوبیا بریزند توی یک برنج آبکش نشده، آن هم تایلندی. تا اینجا هم مشکلی نبود مساله از آنجایی شروع می شد که سر سفره همه می گفتند به به چه قدر غذا عالی است. چه قدر خوشمزه است. مخصوصا اگر یکی از خاله هایم این غذاها را می پخت فاجعه ای می شد غیر قابل تحمل. اما خب انگار این تعریف کردن راهی بود برای خوش گذراندن. چپ شکست خورده، آرمان باخته و طبقه متوسط ایرانی و بدتر از آن سالهای قناعت و رضایت دهه شصت و اوایل دهه هفتاد انگار ناگزیر این تعریفها را رقم می زد. من اما با نهایت حرص خوردن دو پیازه آلو و دم پختک را می خوردم و موقع خوردن به زمین و زمان فحش می دادم. عمو محمد متوجه می شد و می گفت بخور عمو این همون غذایی هست که رفیق استالین به رفقای دیگه تو تفرجگاه سیبری می داده است. اگر یه ذره خون چپ تو رگهات هست بخور این چلو کباب سلطانی رو و آخ هم نگو.
پ.ن: ما چند سالی است نذری بهمان نمی رسد. خواستم بدانید این قیمه ها که تنها می خورید در آن دنیا می شود دم پختک به زور در حلقتان می کنند. از ما گفتن…
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
نظرات
عوض اش ما هنوز بهمون میرسه…ولی مزه قدیم رو نداره
مداحاشم هیچکدوم صدای قدیم حاج منصور رو ندارن
پنجشنبه, ۲ام آذر, ۱۳۹۱
حضرت عباسی که از خدا هم قدرتش بیشتر هست از این نوشته حظ کردم اما لا مصب این دو پیازه الو اگه خوب درست شه از قیمه امام خمینی هم بیتره هست البته چلوب مرغ ولایت یک مزه دیگه داره چون با دست باید خورده شود که صوابش بی حساب هست راستی بیشتر بنویس از اینکه چی شد اون بیکاری شد سرمایه دار خداوند بشما قیمه امام حسین با ۱۰۰۱ حوری در بهشت بده و حال کنی که امام صادق حسادت بکنه
پنجشنبه, ۲ام آذر, ۱۳۹۱
این نوشته نمونه بارز یک ابتذال است.اولن مواضع سازمان پیکار رو بسیار من در اوردی تحلیل کرده…نمیدونم دایی ایشون همچین نظری داشته یا اینکه نویسنده برای اینکه قضیه رو بانمک کنه اینجوری نوشته اما قطعن اینهایی که نوشته به پیکار ربطی نداره
دومن رابطه قیمه پلو امام حسین و با پیاز الو و چلوکباب استالین را نمیفهمم مگر اینکه چون دایی سابقن پیکاری ایشون قبمه امام حسین خورده خیانت کرده به ارمانش البته به زعم نویسنده!!
در نهایت این به اصطلاح طنز رو فقط میتوان با ابتذالاتی که امثال ابراهیم نوبوی به عنوان “طنز”به خورد ملت میده مقایسه کرد و دریغ از یک حرف راست
جمعه, ۳ام آذر, ۱۳۹۱
امید جان به احتمال قوی عمویتان توده ایی بوده نه پیکاری ، اما به هر جهت نکته طنزتان را گرفتم و آن اینکه ” عاشورا را زنده نگهدارید ” ما هر چه داریم از نذری عاشورا داریم !
شنبه, ۴ام آذر, ۱۳۹۱
حس می کنم این مطلب را در حال پاک کردن سبزی قورمه از روی حرف همسایه ها نوشته شده که به نظرم بیشتر مناسب همان جمع است یا حداکثر کنار سماور، دیگه نیازی به انتشار در اینترنت نداشت.
یکشنبه, ۵ام آذر, ۱۳۹۱
والا خب بخشی از پیکار مذهبی بود…ولی سکولار بودن…یعنی عین خیلی از لیبرال های فعلی ما که اصول لیبرالیسم رو قبول دارند و شیعه هم هستن، اون ها هم یه چنین وضعیتی داشتن و برخلاف خود سازمان سمخا در ایده های سیاسی شون نظرات مذهبی رو وارد نمی کردن. خود بیانیه اعلام مواضع ایدئولوژیکی که تقی شهرام منتشر کرد هم ضد مذهب نبود
پنجشنبه, ۹ام آذر, ۱۳۹۱