ماده ۵ کنوانسیون «حقوق افراد دارای معلولیت» دولتهای متعهد به این کنوانسیون را موظف به جلوگیری از هرگونه تبعیض ناشی از معلولیت افراد کرده است. دولتها باید در راستای آگاهسازی افراد جامعه تدابیر لازم را در نظر بگیرند و برای تواناسازی افراد دارای معلولیت، اقدامات لازم را برای حضور بیتبعیض این افراد در جامعه انجام دهند.
از این رو، سهشنبه ۱۰ مارس ۲۰۱۵ (۲۰ اسفندماه ۱۳۹۳)، در بیست و هشتمین نشست شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد، نخستین رویداد جانبى کارزار افشاى نقض حقوق بشر در جمهورى اسلامى ایران با موضوع «حقوق انسانی افراد دارای معلولیت در ایران» به تدارک نهاد غیردولتی سودویند برگزار شد.
در این نشست تنی چند از شهروندان که دارای معلولیت هستند یا در ارتباط مستقیم با این افراد قرار دارند، از تجربه خود و مشکلات موجود برای افراد دارای معلولیت در جامعه سخن گفتند.
احسان عابدی، روزنامهنگار ایرانی یک فرزند ۵ ساله به نام آریو دارد که دارای اوتیسم است. او به همین دلیل بخشی از فعالیتهای خود را به دفاع از حقوق افراد دارای معلولیت اختصاص داده است.
این روزنامهنگار ایرانی با مجموعهای از مصاحبهها و گزارشهایی با عنوان «متفاوت بودن»، نگاهی متفاوت و هویتی را متوجه مساله معلولیت کرده است.
او معتقد است که افراد دارای معلولیت دارای ویژگی خاص هستند و این باعث بروز برخی تفاوتها درون آنها میشود. عابدی به عنوان نمونه به افرادی اشاره میکند که سهمی در مجموعه «متفاوت بودن» دارند و اینکه دغدغهها و جهان خود را به تصویر میکشند. مانند نویسنده نابینا یا فیلمساز ناشنوای ایرانی، رییس انجمن آدمهای کوتاه قد آمریکا که «دوارفیسم» دارد، هنرمند بریتانیایی روی ویلچر و یا شناگر آمریکایی که سندروم داون دارد.
فرید انصاری، شهروند ایرانی مقیم انگلیس از تجربه شخصی خود در مورد مشکلات فراوان افراد دارای معلولیت در ایران به موارد قابل توجهی اشاره کرد. او که به دلیل معلولیت فرزند خود مجبور به مهاجرت از فرانسه به انگلیس شده بود، انجمن حمایت از معلولان ایرانی در بریتانیا را در سال ۲۰۰۴ بنیان گذاشت و این انجمن پس از چندی به همراه دیگر فعالان اجتماعی حامی معلولان، اتحادیه جهانی معلولان را در سال ۲۰۱۰ با مشارکت بیش از ۲۰۰ سازمان و بنیاد خیریه از ۷۰ کشور جهان تاسیس کردند.
انصاری در این خصوص خاطر نشان کرد که افراد دارای معلولیت در ایران با مشکلات فراوانی مانند نبود قانون حمایت از افراد دارای معلولیت یا نگاه غیرعادی دیگر شهروندان به آنها روبهرو هستند. او همچنین افزود که افراد دارای معلولیت از حقوق و امکانات برابر اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و انسانی نیز برخوردار نیستند.
این درحالی است که بنا به قانون حمایت از حقوق افراد دارای معلولیت، ۳ درصد از سهمیه استخدام ادارههای دولتی و غیردولتی باید به افراد دارای معلولیت اختصاص داشته باشد. اما بیکاری و عدم اشتغالزایی از مشکلات اساسی افراد دارای معلولیت به ویژه زنان است.
این دانشآموخته دانشگاه سوربن، با مقایسه آماری و بیان وجود تناقض در انتشار آمار توسط مسوولان کشور، بر این باور است که بیش از ۱۲ درصد جمعیت ایران را افراد دارای معلولیت تشکیل میدهند، که فقط ۶۰۰ هزار نفر از ۳ میلیون افراد دارای معلولیت شاغل هستند. عدم اشتغالزایی برای افراد دارای معلولیت این افراد را در تنگنا قرار میدهد. طبق قوانین ایران، افرادی که شاغل نباشند از پوشش بیمه تامین اجتماعی برخوردار نیستند و شامل دریافت مستمری بازنشستگی نمیشوند، در نتیجه در دوران کهنسالی نیز از امنیت روانی و مادی لازم برخوردار نیستند.
انصاری در بررسی علل بیکاری افراد دارای معلولیت، عملکرد مسوولان نظام را غیرمسوولانه قلمداد کرد و گفت: دولتمردان ایران هیچ گونه مسوولیت قابل قبولی در برابر افراد دارای معلولیت برای ارائه خدمات انسانی را پذیرا نیستند.
او از نبود خدمات شهروندی مانند بهداشت و تحصیل ابراز نگرانی کرد و عدم تخصیص بودجه مناسب و کافی را مهمترین دلیل در بازداری از ادامه تحصیل و فراگیری مهارت و حرفه برای افراد دارای معلولیت دانست. انصاری به مشکلات دیگری مانند نبود معابر و مسیر مناسب برای تردد افراد دارای معلولیت اشاره کرد و گفت: اگر این افراد نتوانند به آسانی در جامعه رفت و آمد داشته باشند، از سایر فعالیتهای اجتماعی مانند شغل و تحصیل و … بازخواهند ماند و این مساله آنان را خانه نشین و منزوی کرده و باعث بروز افسردگی در افراد دارای معلولیت میشود.
مهری جعفری دیگر شرکت کننده در این رویداد، حقوقدان و کنشگر اجتماعی در زمینه حقوق بشر با تمرکز در امور حقوق زنان، کودکان و ال. جی. بی. تی است.
خانم جعفری با اشاره به تصویب قانون «حمایت جامع از افراد با معلولیت» در سال ۲۰۰۴ (۱۳۸۳) سخنان خود را آغاز کرد. او در اینباره گفت: این قانون با مخالفتهایی که از سوی شورای نگهبان (که شورایی است از سوی رهبری برای تایید قوانین مجلس شورای اسلامی) و با گذشت زمان بسیار به تصویب رسید.
او در ادامه توضیحات خود درباره این قانون افزود که اهمیت این قانون به دلیل موظف کردن همه ارگانها، سازمانها و تشکیلات دولتی و غیردولتی برای مناسبسازی محیط و ارائه خدمات برابر برای افراد دارای معلولیت بوده است.
این کنشگر اجتماعی با تاکید بر ماده ۲ این قانون خاطرنشان کرد که کلیه سازمانها، وزارتخانهها و نهادهای عمومی موظف هستند که در طراحی، تولید و احداث ساختمانها، معابر عمومی، اماکن و وسایل خدماتی امکان دسترسی و استفاده برابر را برای افراد دارای معلولیت فراهم کنند.
«این قانون همچینین شهرداریها را موظف کرده است که از صدور مجوز ساخت و یا پایان کار برای ساختمانها و اماکن عمومی که امکانات برابر را برای افراد دارای معلولیت رعایت نکردهاند خودداری کنند.» او ادامه داد که وظیفه اجرایی شدن این قانون به عهده سازمان بهزیستی است، که این سازمان خود زیرمجموعه یک وزارتخانه بوده و هیچگونه قدرت اجرایی برای تحت فشار گذاشتن نهادها در اجرای این قانون را ندارد.
خانم جعفری ایراد وارد بر این قانون را در بند ۴ آن دانست و گفت: که متاسفانه بودجه لازم برای مناسب سازی اماکن و معابر باید از طریق «صرفهجویی» در دیگر سازمانها و نهادها تامین شود. و با یک تبصره عملا این قانون قابلیت اجرایی خود را تقریبا از دست میدهد؛ در این تبصره درج شده که سازمانها زمانی مجبور به اجرای آن هستند که بودجه لازم را داشته باشند.
از سوی دیگر وزارت رفاه موظف است که هر دو سال یکبار یک گزارش در مورد مناسبسازی اماکن و معابر را ارائه دهد، که شاید بودجهای به آن اختصاص یابد. و حتی این اختیار را نیز دارد که دستگاههای متخلف را به دولت معرفی کند.
او با اشاره به الحاق ایران به کنوانسیون حقوق افراد دارای معلولیت در سال ۲۰۰۸ (۱۳۸۷) گفت که این سوال وجود دارد که «آیا پیوستن کشورها به این کنوانسیون بدون ضمانت اجرایی فقط به منظور ارائه گزارش از پیشرفت در عملکرد خود، نوعی تبلیغ برای کشورهایی چون ایران نیست؟»
متاسفانه جمهوری اسلامی ایران با امتنا از پیوستن به پروتکل الحاقی این کنوانسیون، اختیار شکایت از سوی افراد دارای معلولیت به کمیتههای مربوطه را مسدود کرده است. که این باعث میشود صدای افرادی که از عدم اجرای قوانین حمایت از حقوق افراد دارای معلولیت رنج میبرند به گوش جهان نرسد.
این حقوقدان ایرانی بهبود شرایط و مناسبسازی وضعیت زندگی افراد دارای معلولیت را در گرو اجرای ماده ۴ این کنوانسیون از سوی دولت جمهوری اسلامی ایران دانست. و گفت: حتی اگر برای همان ۳ درصد ذکر شده در قانون فرصت شغلی ایجاد شود، مشکلات بسیاری از جامعه افراد دارای معلولیت کاهش خواهد یافت.
او همچینین با اشاره به عدم اجرای قانون ۳ درصد فرصت شغلی برای افراد دارای معلولیت گفت که این موضوع باعث حذف این افراد از داشتن یک فرصت شغلی برابر میشود.
خانم جعفری در پایان خواستار تن دادن جمهوری اسلامی ایران به رعایت قانون حمایت از افراد دارای معلولیت شد و گفت: دولت ایران حداقل باید به قانون داخلی خود پایبند باشد.
لاله خانه باز، شهروند بهایی و مربی جامعه بهاییت نیز از مشکلات و دغدغههای اجتماعی خود گفت: «امروز من اینجا هستم و میخواهم قسمتی از زندگی خودم را با شما در میان بگذارم. قسمتی از زندگی خودم را که خلاصه میشود در درد و درد و درد.»
او یکی از شهروندان ایرانی دارای معلولیت با مشکلات فراوان است، که زن و بهایی بودن باعث تشدید وضعیت او برای حضور در جامعه میشود. لاله همچنین از آرزوهای دست نیافتنی خود گفت: «دوست دارم خودم جوراب و کفشام را بپوشم، بتوانم در خیابان به سرعت حرکت کنم و بدوم، نه اینکه همسرم به خاطر من مجبور به آهسته قدم برداشتن شود.»
جنسیت افراد دارای معلولیت در تشدید مشکلات آنها نقش بهسزایی دارد. نگاه متفاوت به یک زن معلول نسبت به یک مرد با همان ناتواناییها به وضوح قابل لمس است.
«در جامعه ایران، یک دختر معلول یعنی یک دختر مرده، یعنی دختری که با دست به او اشاره میکنند و میگویند بدبخت رو ببینید چطوره.»
مردم با نگاه تحقیرآمیز میگویند که «بدبخت برای همیشه از زندگی ساقط شده» چون نمیتونه ازدواج کنه، «کی میاد با یک دختر معلول که نمیتونه کار خونه رو انجام بده و بعد هم نمیتونه بچه داری کنه ازدواج کنه» و این یعنی علاوه بر درد جسمی که تحمل میکنی، دردی سنگینتر که «درد روحی است را باید تحمل کنی».
«وقتی با برادرم بیرون میرفتم، همه انگشتها به طرف من بود و هیچ کس اصلا به معلویت برادرم توجه نمیکرد و این یعنی درد، یعنی درد یک جامعه».
«اگر بخواهم از چگونگی معلولیتام بدانید باید بگم که سالها پیش در یک تصادف ساختگی وحشتناک هم از پا دچار صدمه شدم و هم سر».
تا یک سال نیمی از بدنم در گچ بود و تا یک سال بعد از اون هم نمیتونستم راه برم و بعد از دو سال درد، جواب دکتر به من فقط یک جمله «متاسفم شما برای همیشه فلج شدید» بود.
تا چند ماه هیچ کس رو نمیتونستم بشناسم و بعد از اون هم سر دردهای مدام و وحشتناک مهمون همیشگی من شده بود و در این مورد هم جواب دکتر متخصص مغز و اعصاب مثل جواب ارتوپد بود «متاسفم، ضربهای که به طرف چپ سر شما خورده غیر قابل ترمیم است و باید با این درد برای همیشه کنار بیایید» و این یعنی درد و عذاب.
بعد از دو سال یک پزشک که من بهش میگم معجزه خدا، پیدا شد و بهم گفت: «تو هیچ چیزی رو از دست نمیدی، چون دیگر بدتر از اینکه نمیشود. بیا تا من تو را عمل کنم». و شجاعت اون دکتر باعث شد که با وجود تمام دردهایی که امروز دارم اما با فشار بر بدنم راه برم.
درسته که در مراجعات بعدی به دکتر فهمیدم که تقریبا قسمت عظیمی از استخوانم را به مرور از دست دادم و دو عمل دیگر باید انجام بدم. ولی میتونم راه برم. ولی بازم خوشحال که میتونم راه برم.
لاله تولد یک انسان با معلولیت را سخت و ناگوار دانست، اما معتقد است که دچار نقص عضو شدن در اوج جوانی بسیار سختتر است.
او اینگونه به صحبتهای خود پایان داد که «من کسی هستم که به خاطر تنگ نظری یک حکومت معلول شدم. من یک بهایی هستم. من نمونه آشکار نقض حقوق بشر در ایران هستم»
سمانه دیگر سخنران در این رویداد، که به دلیل مشکلات نتوانست به صورت حضوری در پنل شرکت کند، از طریق فایل ویدیویی صحبتهای خود را بیان کرد. وی خود را یک نابینای لزبین معرفی میکند. او گفت: «در حال حاضر ساکن یکی از کمپهای پناهجویی هستم. در یک خانواده پرجمعیت در یکی از شهرهای استان فارس به دنیا آمدم. در خانواده ما ۳ نفر نابینا هستند.»
این شهروند ۲۷ ساله ایرانی همچنین گفت که از دوران دبستان بینایی من روند کاهش دید را پیش گرفت و هر روز بینایی من کمتر و کمتر شد تا الان که فقط ۵ درصد قدرت بینایی دارم.
او که دانشآموخته رشته علوم ارتباطات است بیان کرد که در آن دوران از یک عینک «ته استکانی» استفاده میکرده و احتیاج زیادی به کمک دیگران برای امور شخصی خود نداشتم. سمانه گفت: شروع مشکلات از سال سوم و چهارم دبستان شروع شد، به گونهای که دیدن مطالب و تصاویر و جدولهای ترسیم شده روی تخته سیاه برای من سخت شده بود. اما با کمک معلمها و همکلاسیهایم مقطع دبستان را پشت سر گذاشتم و وارد دوره راهنمایی شدم.
«من مجبور به تحصیل در مدرسه مخصوص نابینایان بودم، اما به دلیل دختر بودن من و وجود تعصبات مذهبی جامعه، پدرم اجازه ورود به این مدرسه را نداد. من با وجود مشکلات روحی فراوان مقطع راهنمایی را نیز پشت سر گذاشتم. در مقطع دبیرستان با مشکل دیگری نیز روبهرو شدم؛ که مساله گرایش من و علاقهمندی بود که به همکلاسیهایم پیدا میکردم. در ابتدا گمان میکردم به دلیل نابینایی و احساس وابستگی به آنها علاقهمند میشوم. اما مساله معلولیت من پر رنگتر شده بود و با مشکلات تحصیلی بیشتری مواجه شده بودم. به عنوان یک نابینا در یک مدرسه عادی مشغول تحصیل بودم.»
او از بیحرمتیهایی نسبت به خود و از برخورد نادرست مدیر و معلمان در این مقطع نیز سخن گفت.
من با وجود مخالفتهای بسیار از سوی خانوادهام، در زمان تحصیل در دانشگاه با مشکلات زیادی برای درآمدزایی روبهرو بودم. بهزیستی نیز مساعدت مناسب و قابل قبولی نداشت.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.