سرانه مطالعه جامعه ایران در سال ۵۷ چیزی کمتر از دو دقیقه در شبانه روز بود. آن جامعه ی بیمار برای رهایی از آنچه که نمی دانست دست به انقلاب زد. نیم قرن در آن فرو ماند و چند نسل را درگیر کرد… سرانه مطالعه ی امروز جامعه ایران ( بدون ادعیه، روزنامه و درس) حدود ۶ دقیقه در شبانه‌روز است. باز هم این جامعه خسته و بیمار بدنبال رهایی می گردد. نجات یا سقوط مساله اینست.

جامعه ای که دولتمرد آن در ابتدای قرن فیلسوف، سیاستمدار و ملی گرایی چون جناب فروغی باشد و در انتهای قرن و در چهلم انقلابش دولتمردانش حضراتی که تازه مدرک تحصیلی یا تحت الحمایگی از بریتانیا و روسیه تمنا می کنند، علیه خود شوریده است.

باید اعتراف کرد علی رغم ظاهر مدرن امروزین بنیانهای فرهنگی و سیاسی ما یک قرن و اندی عقبگرد داشته است. در یک دوره کوتاه از اواخر قرن پیش در پیشرفتی آشکار (تقریبا از مشروطه تا دهه بیست) قریب به یکصد روشنفکر و ادیب و اندیشمند و سیاستمدار تاثیرگذار در جامعه ایران ظهور می کنند و هریک پیشران بخشی از جامعه می شوند اما ساختار عقیدتی معیوب همه آن پیشرفتها را پس می زند. در ۷ دهه پس از آن بخصوص پس از انقلاب به ندرت اندیشمندی بزرگ ظهور می کند و در این بین هیچکس در قامت یک فیلسوف سیاسی یا اجتماعی موثر ظاهر نمی شود. 

خطر جامعه توده ای صرفا ناآگاهی افراد یا نداشتن هویت مدنی مستقل نیست.خطر آنجایی است که ذرات توده آمادگی تمسک به هر ایدئولوژی را بهنگام ترس یا شور انقلابی دارند. آمادگی کاریزماسازی از هر موج سواری. توده ها در انقلاب ها فقط چرخ دنده های انتقال قدرتند و دیگر هیچ‌. نجات توده ها در خروج آنها را از تودگی است. اگر پشتوانه نظرات و عقاید عمومی یک جامعه کتاب ها و اندیشه های فیلسوفان اجتماعی نباشد در یک نیمروز میتوان همه آنها را تغییر داد. 

چارچوب نظری این نوشتار بیان می دارد که به دلایل چند لایه ی فرهنگی تاریخی، نوسازی سیاسی بعنوان نقطه شروع تحول در ایران امکانپذیر اما بی فایده است! به بیان دیگر بدون انقلاب پیشین در نظام اندیشه اجتماعی (یا آمادگی قبلی برای توسعه فرهنگی سریع) تحول سیاسی دیر یا زود محکوم به شکست است. هنگامیکه زیربنای اجتماعی ایراد دارد هیچ روبنایی درست شکل نمی گیرد. ساختار زیرین که معیوب باشد هر جنبش و انقلاب روبنایی نافرجام است.

استاد خردمند شفیعی کدکنی در مقاله ای ارزشمند می گوید: محال است که در عصرِ انحطاطِ ساختارِ ساختارها، یک ساختارِ کوچک چنان اوجی بگیرد که از تمام ساختارها برجسته‌تر جلوه کند… و محال است ساختارِ کلان و ساختارِ ساختارها در جایگاه بلندی ایستاده باشد و ساختارهای دیگر در انحطاط مطلق باشند… عصر قاجار، ساختارِ ساختارها، «حجیّتِ ظن» است و این از چیرگی فقیهانِ اصولی نشأت می‌گیرد و نفوذ ایشان در تمام شریان‌های حیات اجتماعی و سیاسی ما. فضایی موهوم و خیالی و متّکی به مجموعه‌ای از «گزاره‌های گمانی». با وام گیری مفهومی از نوشتار ایشان انقلاب انقلاب ها تلاشی است در جهت واکاوی علت العلل شکست همه جنبش های ۱۵۰ سال اخیر. هیچ کدام از این تحولات جامعه ایران را به بلوغ نرساند چرا که اساسا نتوانستند یا فرصت نیافتند بر منبع ناخوشی ها تمرکز نکردند.

انقلاب انقلابها تغییر در نظام نیندیشیدن توده هاست. خصم مشترک در همه این دوران ها ناآگاهی جمعی بوده است و چاره کار برپایی همه ساختارها بر بنیان خرد اجتماعی. عده ای گمان می کنند به کمک ابزار دنیای مدرن و رسانه های مجازی خروج توده ها از قرنطینه فکری ایدئولوژیک انجام شده است اما در غفلتی دیگر ابتذال فرهنگی و بطالت و بی تفاوتی عملی جایگزین آن می شود‌ نه نظام اندیشه هدفمند. هیچ دانش کم عمقی جایگزین نظام اندیشیدن و فن مطالعه نمی شود. 

نقطه عزیمت از جامعه توده ای به مدنی شروع تفکر و احساس تعلق به یک جریان فکری است. اما اگر نخبگان یک جامعه احساس تعلق یا نزدیکی به یک جریان فکری نداشته باشند چگونه می توان از عموم انتظاری داشت؟ دگرگونی در نظام اندیشه و رفتار الیت جامعه پیش نیاز تحول فرهنگی جامعه است. شروع از توده ها بسیار سخت است اما نوزایی فرهنگی می تواند از نخبگان آغاز می شود. سنت تاریخی ما همواره گذار از راههای پرهزینه و سخت و رسیدن به نتایج کم فایده است. تغییر این سنت از تغییر در نظام فرهنگی نخبگان و کنشگران فکری و سیاسی می گذرد.

نوزایی فرهنگی نخبگان

گام اول نوزایی فرهنگی نخبگان، فهم صحیح جریانی است که به آن تعلق دارند و اینکه بفهمند در چه نقطه ای ایستاده اند و چه می خواهند. آغاز آن با یک فرصت مطالعاتی درونی و شاید طولانی است، راهی که از کتاب و مطالعه حرفه ای می گذرد. تا دقیق بفهمند چقدر می فهمند و واقعا به چه جریانی تعلق دارند و بعد از آن تابلوی فکری خود را با آگاهی و صداقت بلند کنند. بدین سان دیگر یک کنشگر سیاسی یا فعال دانشگاه رفته ظرف چهار سال از منتهی علیه چپ تا منتهی علیه راست را طی نخواهد کرد.

فروتنی

گام دوم فروتنی است. یعنی هیچ کنشگر یا نیروی پیشرویی مادام که واقعا بزرگ نشده است اجازه مرجع شدن و اظهار نظر قطعی به خود ندهد. به صرف داشتن رسانه، داشتن ادعا، قدرت حزبی، داخل نشینی یا خارج نشینی نگویند راه حل مطالبات و خواسته های تاریخی و پیچیده یک ملت نزد ماست. عامل اصلی تمام درگیری ها و کینه ها بخصوص در فضای مجازی از این ادعای تو خالی همه چیز دانی و نفی غیریت است. باید بیاموزیم که ارجاع بدهیم. هر سطحی از فعالین و متفکرین باید پاسخ ها را به سطح بالاتر و فهمیده تر از خود ارجاع دهند. باید آنقدر فروتنانه به بزرگتر از خود ارجاع دهیم تا فقط کتاب ها و اندشمندان بزرگ یک جریان مرجع بشوند و به نظام اندیشه توده ها راه بیابند. 

چه زمانی یک فعال به یک نخبه فکری و بعد به یک اندیشمند تبدیل می شود. شاید وقتی یکصد کتاب در حوزه اندیشه و تخصص خود را خوانده باشد. این ساده ترین فرمول اندیشمندی است.(بسته به سطح جامعه فرمول اندیشمندی و تعریف روشنفکری متفاوت است) و نهایت این روند مقام نظریه پردازی و مرجعیت فکری است… وقتی مرجع فکری یا فیلسوف سیاسی هر جریان مشخص باشد و حلقه فکری یک جریان به تولید اندیشه منسجم دست بزند پس از چندی مانیفست یک جریان برای عرضه به عموم آماده می شود. وقتی فلسفه فکری و سیاسی هر جریانی واقعی و مستند شود آنگاه در برابر افکار عمومی مشخص خواهد بود چه برنامه ای برای فردا دارد.

تحول فرهنگی

گام سوم تحول فرهنگی، تلاش روشنفکران ارگانیک و نیروهای پایین تر برای آشنایی توده ها و افکار عمومی با خواندن و پیگیری مانیفست ها، کتاب ها و رفرنس های فکری هر جریان است. آن زمان است که رسانه، فضای مجازی و عرصه عمومی بصورت هدفمند در خدمت آگاه سازی عمومی در می آید. حرکت از جامعه توده ای به جامعه مدنی و سیاسی در یک پروسه زمانی آغاز می شود… جامعه ای که مدنی شد و توده ای که آگاه شد در بزنگاههای تاریخی مبارزه مدنی یا مقاومت مدنی خواهد کرد. حتی اگر شرایط به آگاه سازی عمومی وصال ندهد در شرایط خاص و دوران گذار اضطراری لااقل جریانات فکری مشخص و تفکیک شده اند و مسئولیت تاریخی آنها مشخص خواهد بود.

در چنان شرایطی می توان امیدوار بود نخبگان آگاه و جریانات فکری با پشتوانه، جامعه ای را که از تب تند انقلاب پیشین مایوس و خشمگین است با اوردوز مجازی یا دوپینگ نواستعمار گلوبال در شرایط پر آشوب(ماقبل آگاهی اجتماعی و شناخت کامل آینده و احتمالات جایگزین) بدون برنامه بر روی میدان مین نمی فرستد.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)