۱. کشتار شارلی ابدو، مثل همیشه که بحرانی درمیگیرد، فرصت مناسبیست برای واکنشهای عاطفی و غلیان احساساتی متنوّع از همدردی تا خشم و از افسوس تا انزجار. امّا، دشوارترین کار نه واکنش نشان دادن که طرح پرسش است و مسئله را نه همچون واقعهای آنی که سریعترین پاسخها را از ما میطلبد بل همچون موضوعی دیدن که توان ما در پرسشگری را محک میزند. واقعهی یادشده بیش از آنکه واقعهای باشد تکین و یکّه و رخداده در شکل و شمایل واقعهای استثنائی، خشونتی برهنه، بیسابقه، و صعب، به باور من، واقعهای است که زنجیروار به وقایع دیگر جهان معاصر گره خوردهست و منتزعساختن آن و در انتزاع دیدنِ آن معنایی جز ندیدنِ آن و زمینهای که برش استوار شدهست ندارد. آیا میتوان خشونت اسلامگرایی افراطی امروز را صرفاً به نصّ متون دینی نسبت داد و آن را خشونتی زاییدهی ایدههای خشونتآمیز دانست؟
آیا میشود خشونت بنیادگرایی اسلامی را از خشونت اقدامات سرکوبگرانه و اشغالگرانه و جنگطلبانهی کشورهای قدرتمند در خاورمیانه سوا کرد و در انتزاع به آن نگریست؟ آیا میتوان فراموش کرد که بنیادگرایی اسلامی در واکنش به چه تاریخ و دوران و کدامین نظم مسلّط جهانی شکل یافتهست و گستردهست؟ آیا میتوان کشتهشدن ۱۲ تن در پاریس را بیارتباط با کشتهشدن صدها هزار تن از زمان اشغال نظامی عراق فهمید؟ آیا بین کشتههای افغانستان و یمن و بحرین و فلسطین و فقر گستردهی خاورمیانه که با سرانهی گاه زیر روزی ۱ یا ۲ دلار در رنج و محرومیّت و ویرانی و فلاکت به سر میبرد و پاگرفتن و گسترش افراطگرایی اسلامی ارتباطی نیست؟ آیا میشود یکی را مذموم شمرد و دربرابر دیگری سکوت کرد؟ آیا میشود منکرِ ربط و پیوندهای درونیِ این قضایا شد؟
۲. این انتظار وسیعاً مطرح شدهست که مسلمانان میباید جدیّت و قاطعیّت بیشتری به خرج داده به این اقدام تروریستی و وحشیانه اعتراض کنند و دربرابر آن بایستند. حرف معقولیست اگرکه همچون حکمی انتزاعی و کلّی و جهانشمول نگریسته شود بدینمعنا که بر انسانها فرض است دربرابر رفتار وحشیانه و افراطی قدّ علم کنند و متحّد و یکصدا باشند. امّا مسئله درست همین است که حکمی از این دست را نه میتوان و نه باید در قالب حکمی کلّی و انتزاعی نگریست.
سؤال این است که چرا باید مسلمانان برای نشاندادن حسننیّت یا تبرّیجستن از واقعهای، اکنون و اینجا، پیشقدم شوند و بهنوعی صلیب رسالتِ ویژهای را بر دوش بکشند همدرآنحال که یکچنین انتظاری از کس دیگری نمیرود. چرا وقتی نژادپرستی در دانمارک دست به کشتار میزند کسی انتظار خاصّی از مردم دانمارک ندارد که عذری بخواهند یا مخالفتی با چیزی کنند. چرا کسی انتظار ندارد که دربرابر رشد ئونازیسم و نژادپرستی در اروپای متمدّن، اروپائیان دست به کاری زنند و مخالفتی ساز کنند؟ چرا کسی انتظار عذرخواهی و مخالفت عامّهی یهودیان بهخاطر جنایات بیشمار دولت آپارتاید اسرائیل را ندارد امّا انتظاری مشابه آن از مسلمانان میرود؟ چرا معیارهای ما دوگانهست و در برخورد با دیگر اجتماعات سیاسی و فرهنگی و دینی همان انتظاری را نداریم که از مسلمانان؟ چرا هر عمل خشونتآمیزی که تحتلوای اسلام صورت میپذیرد بهمثابهی بازنماییِ کلانِ کلّ امّتِ یکپارچهی اسلامی نگریسته میشود امّا اعمال مشابه که از سوی دیگر اجتماعات صورت میگیرد صرفاً همچون بازنمایی هویّت محدود و خُردِ مرتکبان آن عمل نگریسته میشود؟ انتظار از مسلمانان برای مقابله با خشونت و افراطیگری اسلامی بهجاست، البتّه، و آنچه نابهجاست نداشتنِ این انتظار از غیرمسلمانان است.
۳. کاریکاتورهای شارلی ابدو نژادپرستانهاند و مشخصّا توهین قومیّتی و نژادی محسوب میشوند. آیا این واقعیّت تلخ و دردناک که اهالی آن مجلّه کشته شدهاند باید مانع از آن شود که ما بر این نژادپرستی و این رسموراهِ غلطِ مواجهه با اقلیّتهای قومی و نژادی و دینی چشم فروببندیم؟ بهقول نویسندهای، در همان دورانی که در آمریکا سیاهپوستان را بر درخت بر دار میکردند و آتش میزدند کاریکاتورهایی بود که سیاهان را میمونوار و عقبمانده و حیوانی نشان میداد.
اگر سیاهان اعتراض میکردند و سر به قیام و خشونت برمیداشتند، آیا معنا داشت که بگوییم “ما سفیدپوستان را نیز در کاریکاتورهامان مسخره میکنیم ولی آنها چنین واکنشهای سبعانه و مرتجعانهای از خود بروز نمیدهند؟” آیا میشد سرکوب و حاشیهنشاندگی و فقر و تحقیر روزمرّه و نظاممند علیه سیاهپوستان را نادیده گرفت و اینطور انتزاعی واکنش استیصالزدهی آنها را با عدمواکنش از سر امنیّت و منزلت سفیدپوستان یکی گرفت؟ آیا وضعیّت اعراب مهاجر فرانسه، امروز، از بسیّاری جهات مشابه وضعیّت سیاهان آمریکا در ابتدای سدهی بیستم نیست؟ آیا تمسخر باورهای اقلیّتی به حاشیه کشیده شده صداق لگدزدن به آدم از پا افتاده نیست – نمکی مضاعف بر زخمی عمیق پاشیدن؟ مهمتر از آن، اگر واقعاً این آزادی بیان بر همگان به یک اندازه واردست چرا همین مجلّه، شارلی ابدو، کاریکاتورنگاری را بهخاطر تمسخرِ یهودیان اخراج کردهست؟ آیا تمسخر مسلمانان و پیامبرشان در دایرهی آزادی بیان میگنجد امّا تمسخر یهودیان نه؟ آیا این مصداق تمامعیار معیارهای دوگانه نیست و آیا معیاردوگانه داشتن بهخودیخود ادّعای آزادی بیان و باور به آن را زیر سؤال نمیبرد؟
۴. آیا میتوانیم امید داشته باشیم که در این وضعیّت گشایشی ایجاد شود؟ و مهمتر، آیا میتوانیم با تمرکز بر وضعیّت مسلمانان و انتظارداشتن از آنها که خود، یکتنه، از درون جامعهی اسلامی خویش، به مقابله با افراطیگری اسلامی دست زنند واقعاً امیدی به تغییر این وضعیّت و دور باطل خشونت تلافیجویانهی دوسویه داشته باشیم؟ به نظرم نه، تاوقتیکه سیاست مسلّط نظام سلطهجوی جهانی خاورمیانه را آماج نابرابری، حمله، نظارت، مداخله، و محرومیّت کند نمیتوان انتظار داشت این چرخهی خشونت و سرکوب و خشونت بیشتر تکرار نشود.
بیگمان هرگونه مصالحهای در فضایی برابر و توأم با تقرّب و دادوگرفت دوسویه ممکن میشود و مطلقاً معنایی ندارد که انتظار داشته باشیم در وضعیّتی کمابیش از هر دو طرف آشتیناپذیر و تخاصمی یکی از طرفین بر خود فرض بدارد که به تخاصمِ دوجانبه یکجانبه پایان دهد. در این بحثی نیست که نصوص دینی اسلام و متون آن قابلیّت قرائتهای خصمانه و خشونتآمیز دارند و در این نیز بحثی نیست که شریعتِ اسلام پشتوانهی بسیّاری از تندرویها و کشتوکشتارهای بنیادگرایان افراطیای چون بوکوحرام، داعش، و القاعدهست. امّا در این نیز نباید گفتوگوی چندانی باشد که نصّ دینی بهخودیخود و در انتزاع و خلأ عامل تغییرات اجتماعی و سیاسی نمیتواند بود و طبعاً استوار بر زمینهای مشخّص و در متن روابط مشخصّی میتواند خود را آفتابی کند. به گمان من، در وضعیّت فرودست و حاشیهوارِ مردم خاورمیانه و اغلب جوامع مسلمان و با این وضع و اوضاع سرورییابی و سلطهجویی و تخاصمطلبی نظم مسلّط جهانی، خاورمیانه و کشورهای محرومیّتدیده و اغلب پرآسیبِ آن بیشترین استعداد را برای پرورش خشونت و خشونتطلبی دارند و اگر جز این باشد که در این سرزمینها بنیادگرایی و افراطیگری پا بگیرد باید تعجّب کرد.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
نظرات
باسلام,دیدن دلایل,نوعی دید و اندیشه خاص رامیطلبد,
البته که دید و اندیشه به شدت تحت تاثیر جهت گیریها و.. است
بادیدگاه سیستمی که به موضوع اتفاقات تروریستی اروپا مینگریم , ملغمه ایست از چندین موثر, این موثرین قتل و تجاوز و ترور و … ای است که اروپاییان و علی الخصوص فرانسه در الجزایر انجام داده اند,
سکوتی است که اروپاییان دربرابر نسل کشی در فلسطین طی سالیان و در غزه ,اخیرا اتفاق افتاده, سکوتی دربرابر اعلام صریح نتانیاهو به اینکه میکشیم, صورت گرفت,
سکوت در برابر فجایعی است که در کشورهای مسلمان صورت میگیرد
این حوادث حاصل طبیعی سکوت مردمان اروپاست دربرابر ظلم دولتهایشان درهمراهی با آمریکا و چشم گویی شان در برابر اسراییل.
فراموش نکنید که سیستمها از یکدیگر اثر میپذیرند و درهم اثر میگذارند,
واین طبیعت سیستمهاست و هیچکس را یارای فرار از آن نیست چرا که
خودکرده را تدبیر نیست,
به اسراییل و آمریکا و اروپا باید گفت که دراین دنیا
بانگ خوش دار چون به کوه آیی
کوه رابانگ خر از چه فرمایی
یکشنبه, ۲۱ام دی, ۱۳۹۳
مغلطه های زیادی در این نوشته وجود داره که فرصت پرداختن به همه ی اونها نیست..نویسنده به سبک آخوندهای قهار و با مغلطه و آسمان و ریسمان بافتن نه تنها سعی در تبرئه مسلمانها داره که با وقاحت می گه: “چرا باید مسلمانان برای نشاندادن حسننیّت یا تبرّیجستن از واقعهای، اکنون و اینجا، پیشقدم شوند و بهنوعی صلیب رسالتِ ویژهای را بر دوش بکشند همدرآنحال که یکچنین انتظاری از کس دیگری نمیرود. چرا وقتی نژادپرستی در دانمارک دست به کشتار میزند کسی انتظار خاصّی از مردم دانمارک ندارد که عذری بخواهند یا مخالفتی با چیزی کنند”
جناب نویسنده که ظاهرا در کشیدن مو از ماست تبحر خاصی دارند یک دفعه نکته ای بزرگ رو فراموش می کنن (یا بهشون فراموشیده می شه!) و اینکه این جنایت به اسم اسلام و در حمایت از اسلام انجام شده.. چطور مسلمانهای سراسر دنیا برای چاپ شدن چند کایکاتور حاضرن به خیابانها بریزن تهدید کنن و آتش بزنن ولی وقتی جنایتی به اسم اونها انجام می شه نه تنها حاضر به محکوم کردن نیستن که با زبانهایی دراز طلبکارن که چرا ما باید کشتار رو محکوم کنیم؟ و این در حالیه که تمام افراد از ادیان مختلف (که این کشتار به هیچ کدوم ربطی نداره) یک صدا این جنایات رو محکوم کردند..خنده دار تر عده ای دیگه از این مسلمانها دیگران رومثل خودشون احمق فرض کردند و اصل ماجرا رو از بیخ منکر می شن و صحنه های کشتار رو ساختگی می دونن! از اون دست سناریو هایی که بعد از کشته شدن ندا تروریستهای جمهوری اسلامی سعی کردند به خورد ملت بدن .. تنها می شه گفت شرم بر شما که نه بویی از انسانیت بردید و نه بهره ای از وجدان و شرف و برای الله موهومتون حاضر به تن دادن به هر جنایت و رذالت و پستی هستید. شرم بر شما
یکشنبه, ۲۱ام دی, ۱۳۹۳