شاید شما هم تا حالا این ایمیل را دریافت کرده باشید یا آن را در فیسبوک یا گوگل پلاس دیده باشید که: «یه روز یه ترکه … اسمش ستارخان بود، شاید هم باقرخان. خیلی شجاع بود، خیلی نترس. یکه و تنها از پس ارتش حکومت مرکزی بر اومد، جونش رو گذاشت کف دستش و سرباز راه مشروطیت و آزادی شد، فداکاری کرد، برای ایران، برای من و تو، برای این که ما یه روزی تو این مملکت آزاد زندگی کنیم. یه روز یه رشتیه … اسمش میرزا کوچکخان بود، میرزا کوچکخان جنگلی. برای مهار کردن گاو وحشی قدرت مطلقه تلاش کرد، برای این که کسی تو این مملکت ادعای خدایی نکنه. اونقدر جنگید تا جونش رو فدای سرزمینش کرد. یه روز یه لره … اسمش کریم خان زند بود، مؤسس سلسلهی زندیه؛ ساده زیست، نیکسیرت بود، و تا میشد از شدت عمل احتراز میکرد. یه روز یه قزوینیه … بود به نام علامه دهخدا. از لحاظ اخلاقی منحصر به فرد بود و لغتنامهی خیلی خوبی برای ما به یادگار گذاشت … یه روز ما همه با هم بودیم، ترک و رشتی و لر و اصفهانی و … تا این که یه عده رمز دوستی ما رو کشف کردند و قفل دوستی ما رو شکستند. حالا دیگه برای هم جوک میسازیم، به همدیگه می خندیم! و اینجوری شادیم! این از فرهنگ ایرونی به دوره. با همدیگه بخندیم، نه به همدیگه!»
جوکها عموماً در یک فرآیند سیاسی – اجتماعی بروز میکنند. جوامع بستهی سیاسی که انتقاد به دولت و حکومت را بر نمیتابند محملی مناسب برای ظهور جوکهای اجتماعی اند، و در این میان قومیتهای مختلف برای هم جوک درست میکنند تا فشارهای سیاسی حکومت را به نوعی تعدیل کنند. اما چهکسانی این جوکها را برای اولین بار میسازند؟ جوکها نیز مانند کتابها دست به دست میگردند و با اندکی تغییر از قومی به قوم دیگر نسبت داده میشوند. این هم روندی دارد. قدیمترها، نوارهایی بود از کریمی مراغهای که جوکهای «یه ترکه» را میساخت. او خود اهل مراغه و شاعر بود، و هر شعری که میساخت بلافاصله اقوام دیگر نیز آن را دست آویز قرار میدادند، و هرکسی که میخواست جوک تعریف کند جملهاش را با «یه ترکه» یا «یه رشتیه» شروع میکرد. این موضوع نشان میدهد که جوکسازها ویژگیهای قومی خود را به دقت میدانند و به نکات حساس آنها کاملاً واقف اند. بنابراین، با کمی ذوق نویسندگی میتوانند جوکها را به گونهای طراحی کنند که ابتدا از سوی «قوم» خودشان پذیرش عمومی داشته باشد و بعد دیگر اقوام نیز آن را نقل محافل خود کنند. اما ریشهی این نوع جوکها در دورهی بعد از انقلاب مشروطه از کجا میآید؟
جوکهای محلی و ملیتی انگ و استریوتایپ و ذات میسازند و در واقع خصوصیات اصلی ساکنان یک شهر یا اعضای یک ملیت را پنهان میکنند. جوکها کاری میکنند که ما فقط یک یا چند تصور محدودِ معمولاً منفی از دیگری داشته باشیم که مانع از نزدیک شدنمان به یکدیگر میشود
در زمان قاجار، که زنان حق رفتن به مدرسه را نداشتند، اولین گروهی که به دخترها اجازهی درس خواندن دادند رشتیها بودند. وقتی این خبر به گوش متحجرین مذهبی رسید، برای ترور شخصیت رشتیها و تحقیر آنها در جامعه، این شایعه را مطرح کردند که «رشتیها بیغیرت اند و میگذارند ناموسشان درس بخواند!» و سالها این بیخردی و کوتهفکری دهان به دهان گشت و تا به امروز نتوانستهایم این ننگ را از حافظهمان پاک کنیم! توجه گیلکیها به دانش در میان ایرانیها زبانزد است. محمد علی مجتهدی گیلانی، مؤسس «دانشگاه صنعتی شریف» و رئیس دانشگاههایی همچون «پلیتکنیک» و «شهید بهشتی» یکی از همان کسانی بود که بیخردان آن روز بیغیرتاش میخواندند.
محمد علی مجتهدی گیلانی مؤسس دانشگاه صنعتی شریف
مثالی دیگر: بعد از به توپ بستن مجلس توسط محمدعلی شاه، تبریزیها شورش کردند و علیه استبداد و شاه قیام کردند. شهر محاصره شد. شش ماه تمام در محاصره بود. قحطی و کمبود غذا بیداد میکرد. اما مردم تسلیم نشدند. پیغام مردم شهر روشن بود: «غذا تمام شده عیب ندارد، یونجه میخوریم. یونجه هم تمام شود، برگ درخت میخوریم، ولی تسلیم نمیشویم.» گروهی که میخواستند این حرکت ملی و غرور آفرین تبریزیها را لوث کنند، گفتند که «ترکها خر شدهاند و یونجه میخورند.»
اینگونه است که ما نیز با ترویج جوکهای قومیتی در نبرد پایتخت مشروطهی ایران (تبریز) برای آزادی و پایتخت علم ایران (گیلان) برای آبادی، در جبههی باطل قرار میگیریم و تیشه بر ریشهی خود میزنیم برای ثانیهای خنده!
مهرک کمالی، جامعهشناس، در یادداشتی مینویسد: «جوکهای محلی و ملیتی انگ و استریوتایپ و ذات میسازند و در واقع خصوصیات اصلی ساکنان یک شهر یا اعضای یک ملیت را پنهان میکنند. جوکها کاری میکنند که ما فقط یک یا چند تصور محدودِ معمولاً منفی از دیگری داشته باشیم که مانع از نزدیک شدنمان به یکدیگر میشود. از این نظر، ما مدام از طرف انگ خودساختهی فرهنگ مسلط تهدید میشویم، و درست آن است که اگر با آن مقابله نمیکنیم با آن همآوایی هم نکنیم.»
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.