شعار – نه شرقی و نه غربی – زمانی داده شد، که شرق به معنی شوروی کمونیستی وجود داشت که اساسا غرب، رژیم اسلامی ایران را بر سرکار آورد تا با دامن زدن به اسلامگرایی در منطقه به توسعه کمونیست حمله کرده و حتی در راه نابودی آن قدم بردارد. خطر یا داستان با کودتای کمونیستی در افغانستان شروع شد و این دلیل اصلی ترس غرب از کمونیستی شدن ایران و منطقه بود. در نتیجه با آوردن خمینی و اسلامگرایی باعث سقوط شاه (بی قدرت و بدون هیچ پشتوانه داخلی و خارجی) شدند، وگرنه انقلابی مردمی یا برنامه ریزی شده از جانب هیچ تشکل مستقل ایرانی نبود.
اما اکنون دیگر شوروی کمونیستی وجود ندارد و آنچه بلوک شرق خوانده می شد به چندین کشور مستقل تبدیل شده که یکی از آنها روسیه ای می باشد که دیگر رنگی از کمونیست بودن ندارد.
آنچه امروز شرق خوانده می شود مجموعه ای از چین، روسیه و چند کشور دیگر است که تعدادی از آنها در اتحادیه شانگهای جمع شده اند.

اما آنچه از مفهوم شعار نه شرقی و نه غربی برداشت می شد استقلال ایران بود.

وضعیت کنونی جهان:

۱- شرق:
اکنون شرق سابق دیگر وجود ندارد و شرق کنونی مجموعه ای از چندین کشور است که نگاه استعمارگرانه ندارند بلکه دیدگاهی تجاری دارند که در صدر آنها چین است که روابط تجاری اش با تمام جهان برقرار است.
شرق کنونی مجموعه ای از کشورها با ادیان مختلف است که در نتیجه مذهب/دین در روابط میان آنها جایی نمی تواند داشته باشد. در حالیکه در غرب اتحاد میان انها برپایه مذهب (مسیحیت و تسلط یهودیت صهیونیست بر مسیحیت) می باشد و غیر خودی را ابدا راه نمی دهند.
در تشکلات اصلی حاکمیت در غرب مانند صهیونیستی، فراماسیونری، بیلدر بری و… جایگاهی برای غیر مسیحیان وجود ندارد. و در میان مسیحیان نیز مسیحیان صهیونیست دست برتر را دارند.

۲- غرب:
این بلوک پس از سرنگونی بلوک شرق سابق باقی ماند با این تفاوت که ابتدا تیوری – برخورد تمدن ها – از جانب چند تن تیوریسین یهودی-صهیونیست آمریکا مطرح شد که برمبنای آن آمریکا (بخوان یهودیان صهیونیست آمریکا) به قدرت بلامنازع استعماری و برده کننده تمام جهان تبدیل می‌شد. براساس آن تیوری جنگ هایی باید صورت می گرفت تا داستان به نتیجه برسد. ولیکن در عمل مخصوصا با مقاومت ایران در منطقه، تمام آن برنامه ها برباد رفت. امریکا از جنبه نظامی در جهان شکست خورد و عقب نشینی کرد و دست به استفاده مستقیم از سلاح اقتصادی (با روی کار آوردن ترامپ) زد. در عمل این سیاست نیز شکست خورده و حتی اروپا را در مقابل آمریکا قرار داده است.
آمریکا اکنون ورشکسته است که چون هنوز جایگزین کاملی برای آن نیست ورشکستگی آن اعلام نمی‌شود.
مخصوصا چین که دارد جای آمریکا را می گیرد نمی‌خواهد با اعلام ورشکستگی آمریکا چند هزار میلیارد دلار طلب اش برباد برود، زیرا در اینصورت خودش نیز در تله گیر خواهد کرد.
پس این پروسه به آرامی و با قدم های محکم در حال طی شدن است.
چنانچه ایران یا هر کشور دیگری این نکته را درست درک کرده و قدم های دقیق بردارد در آینده این جابجایی قدرت مقام خوبی خواهد داشت.
اکنون چند سالی است که بسیاری از سرمایه داران غرب و مخصوصا یهودیان، سرمایه های خود را به چین برده اند و این خود بدان معنا نیز هست که چین قدرتمند خواهد شد و سقوط نخواهد کرد بلکه آینده آمریکا چندان روشن نیست.

ژانویه ۲۰۲۲ دی ماه ۱۴۰۰
حسن بایگان

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)