دو هفته پایانی اکتبر، کانادا شاهد یکی از پر سر و صداترین رسواییهای تاریخ اخیر رسانهای خود بود. جنجال، با خبر اخراج ژیان قمیشی، موسیقیدان و مجری محبوب پر شنوندهترین شوی رادیویی کانادا، به نام «کیو» در کانال «سی بی سی« از این ایستگاه آغاز شد و بطور فزاینده جنبههای بزرگ و تکان دهنده گرفت چرا که چندین زن مدعی شدند که طی ده سال گذشته قمیشی آنها را مورد آزار و خشونت جنسی قرار میداده است.
در طول روزهای بعد از آن، همچنان که به شمار زنان شاکی اضافه میشد و ستاره سابق رادیویی از اوج عزت به حضیض ذلت سقوط میکرد، روح و روان میلیونها کانادایی نیز، به دلایل متفاوت، خروشان شده و سیل گفتمان و جدالهای عمیق یا حاشیهای در تریبونهای مختلف به اوج رسید و رسانههای اجتماعی اینترنتی و چاپی را اشباع کرد. از جمله، در حالیکه عدهای بر ملا شدن این دست از سو استفاده مردان قدرتمند را تنها مشتی نمونه خروار در جامعه کنونی مینامیدند، گروهی دیگر کل ماجرا زیر سوال برده، میپرسیدند «چرا این زنها پیش از این اتهامی وارد نکرده یا به پلیس شکایت نکردند؟ چرا تا به حال سکوت کرده بودند؟» در مقاله زیر، «الیزابت رنزتی» خبرنگار و نوسندهی کانادایی تصویری گسترده از خشونت بر علیه زنان در سطح جهان و کانادا کشیده و پاسخ فراگیری به این پرسش ارایه میدهد.
در یک سو مردی قرار گرفته با صدایی پر آوازه، در سویی دیگر زنانی که تا به حال سکوت اختیار کردهاند. بنظر میرسد در این کشور، همه در مورد اتهامات خشونتی که به ستاره سابق رادیویی «سی بی سی» ، ژیان قمیشی، زده شده نظری دارند. بر اساس گزارشهای «تورنتو ستار» و «سی بی سی« هم اکنون نه زن به پیش آمده و آقای قمیشی را متهم به سواستفاده جنسی کردهاند – که شامل رفتارهایی مانند مشت زدن، سیلی زدن، خفگی و آزار و اذیت جنسی است. در تاریخ نگارش این مقاله، تنها دو تن از این زنان نام خود را فاش کردهاند. (آقای قمیشی در صفحهی فیسبوک خودشان گفتهاند که این حرکات با رضایت طرفین [به عنوان `سکس خشن`] بوده و هیچ شکایتی صورت نگرفته است.)
در سراسر کشور، مردم قضاوت عجولانه کرده و میپرسند «چرا بقیهی زنان هویت خودشان را فاش نکردهاند؟ چرا پیش از این چیزی نگفتند؟ چرا هیچ کسی پلیس صدا نکرد؟» این لشکر قضاوت کننده در نظر نمیگیرد که ده ثانیهای که تایپ کردن چنین نظرات محکوم کنندهای در توییتر و فیسبوک وقت میگیرد با تقلای حماسهوار «حرف زدن» و شهامت و تعهدی که لازمه چنین حرف زدنی است، قابل قیاس نیست. چرا که حرف زدن تنها آغاز یک روند است، روندی که میتواند سالها به درازا بکشد، به دادگاه کشیده شود، پدر و مادر و عزیزان را درگیر کند، بروی محیط کار سایه اندازد، و مستلزم بازگویی مداوم واقعهای بس هولناک باشد – مانند نیشتر زدن به یک زخم بهبود نیافتنی. برای چند روز، نمودار آمار تجاوز جنسی گردآوری شده توسط «انجمن مسیحی زنان جوان» بارها منتشر شد: برای هر ۱۰۰۰ حملهی جنسی در کانادا، تنها سه محکومیت وجود دارد. و باز هم مردم میپرسند «چرا زنها جلو نمیآیند؟»
این مقاله در باره اینکه هفته پیش چه اتفاقی در کانادا افتاد نیست، این داستانی است در مورد اینکه چرا زنان اغلب در مورد جنایات خشونت جنسی علیه خود سکوت میکنند. در این مورد که چرا این دلایل، که میتواند داخلی و خارجی، شخصی و فرهنگی باشد، تا این حد در هر نقطهای از جهان که زنان مورد آزار قرار میگیرند، یعنی همه جا، شبیه به یکدیگر هستند. در کشورهایی که تجاوز جنسی به عنوان ابزار جنگی به کار گرفته میشود و در کشورهایی که زنان در زیر آسمان خراشها در تظاهرات «شب را باز پس بگیر» شرکت میکنند، دلایل سکوت یکی است: شرم، برچسب ننگ، وحشت از باور نشدن، وحشت از مورد تعقیب قرار گرفتن، و تمایل به پشت سر گذاشتن درد و رنج. آنها نگران این هستند که خانوادههایشان چه فکری میکنند، نگران «نابود» کردن زندگی مردی که در خیلی از موارد با قربانی آشنایی دارد، نگران وارد شدن به تونل تاریک دستگاه قضایی بدون وعدهی عدالت در پایان تونل هستند.
همانطور که این هفته یکی از شاکیان آقای قمیشی گفت «بسیاری از ما در حال حاضر واقعن میترسیم. ترس از واکنش شدید، ترس از اینکه چه کاری ممکن است بکند یا چه چیزی بگوید که ما را بی اعتبار کند، ترس از قضاوت مردم، ترس از حمله به حریم خصوصی ما، ترس از اثرات این واقعه به روی شغلهایمان. »
یکی دیگر از زنان که ۱۰ سال سکوت کرده بود و بطور ناشناس در برنامه «چنانکه پیش میآید» «سی بی سی« در باره این اتفاق صحبت کرد میگوید «بر ملا شدن این موضوع چند روز پیش، به من اجازه صحبت کردن داد. با خودم فکر کردم شاید الان کسی به حرفهایم گوش کند چون فکر نمیکنم که اگر آن زمان چیزی میگفتم کسی اهمیتی میداد.»
در سراسر دنیا، هنوز زنان بخاطر خشونتی که بر علیه آنها صورت میگیرد سرزنش میشوند. اگر در این مورد حرف بزنند سرزنش میشوند؛ اگر حرف نزنند سرزنش میشوند. جای تعجب است که اصلن کسی جلو میآید.
این به این معنی نیست که نباید زنان تشویق شوند که آزار و اذیتهای جنسی بر علیه خود را گزارش کنند. نکته در این است که دلایلی که پشت گزارش نکردن وجود دارد پیچیده و مشکل و آنچنان عمیقاند که نسلها و فرهنگهای مختلف را در بر میگیرند.
انکار به عنوان سپر
«ننسی ونابل راین» در کتاب تکان دهنده خاطرات خود به نام «پس از سکوت: تجاوز و سفر بازگشت من» مینویسد «برای قربانیان تجاوز، احساس شرم چنان شدید است که بسیاری از آنها هرگز در این مورد به کسی چیزی نمیگویند. وقتی دیگران در مقابل حرفهای من با خجالت و احساس ناراحتی واکنش نشان میدادند، احساس شرم کردن من نیز اجتناب ناپذیر بود. و همین احساس شرم، مرا به سکوت واداشت. »
خانم «راین» که یک نویسنده حرفهای است، مدت کوتاهی پس از مهاجرت به بوستون در آپارتمانش با طناب بسته شد و مورد تجاوز قرار گرفت. مردی ناشناس نه تنها آرامش او را سلب کرد، که جنبه ارزشمند دیگری در زندگی او را از نیز گرفت – کلماتش را. نمیتوانست در مورد تجربهاش چیزی بنویسد یا حرفی بزند، نه اینکه کسی از او میپرسید. «اگر این کابوس را پیش خودم نگه داشتم، گویی بامن آغاز شده و با خودم هم به پایان میرسید. اگر کسی چیزی نمیدانست، کسی نمیتوانست به من صدمه بزند.»
سرانجام، در تلاش برای چیرگی به کلماتی که متجاوز فریاد زده بود «خفه شو، خفه شو»، او تصمیم گرفت صحبت کند، و مقالهای برای «نیو یورک تایمز» نوشت. پس از انتشار، یک روز خانمی که برای صرف ناهار کنار خانم «راین» نشسته بود به او گفت «به نظر من مقالهتان خوب نوشته شده. اما پیش خودمان بماند، هیچ کس نمیخواهد در باره چنین چیزهای وحشتناکی چیزی بشنود.» آنچه خانم «راین» از این اظهار نظر برداشت کرد در واقع پژواک همان «خفه شو» اولیه بود. خانم «راین» قادر بود این پیام را نادیده بگیرد و صدا و کلام خود را باز یابد. بسیاری از زنان در سراسر دنیا اما قادر نیستند و سکوت سپر آنها در مواجهه با روان زخم یا ترومای روحی است.
پروژه «زنان در محاصره» که توسط «گلوریا ستاینمن» تاسیس شده به چگونگی استفاده ابزاری از خشونت جنسی در مناطق جنگی جهت ترور و تخریب میپردازد. مدیر این پروژه، «لورن ولف»، با زنانی که در سوریه و گواتملا توسط نیروهای نظامی مورد سواستفاده قرار گرفته و قادر به نقل آنچه بر آنها رفته نبودند مصاحبه کرده و در بارهی آنها مینویسد. یک زن سوریهای از وحشت اینکه شوهرش او را ترک کند، به دکتر خود التماس کرده بود به او چیزی نگوید. همه چیزش از کف رفته بود و انکار تنها وسیلهی محافظت او بود. «ولف» مینویسد: «در هر دو کشور، زنان از بازگویی خشونتی که بر آنها تحمیل شده وحشت داشتند. هر دو گروه مورد تردید و نادیده انگاری قرار گرفته و در پشت پردهی شرم نامرئی شدهاند.»
باور نشده و نادیده گرفته شده
بسیار خوب، از سوریه و گواتملا، برای چند دقیقه با من به انگلستان بیایید تا به این سوال که حرف زدن تا چه حد به زنان کمک میکند نگاهی بیندازیم – تا چه حد کمک میکند اگر مانند این مورد، دختری از طبقه کارگر هستید و در منطقه محرومی به نام «روترهام» زندگی میکنید و میخواهید پلیس حرفتان را جدی بگیرد.
اوایل امسال، انگلستان با خبر اینکه ۱۴۰۰ دختر و زن جوان در «روترهام» توسط دار و دستهای از مردان طی چندین سال مورد آزار جنسی قرار گرفتهاند به لرزه درآمد. چطور ممکن است چنین چیزی برای چنین مدت درازی در تاریکی در جریان بوده باشد. چنین معلوم شد که در روشنایی روز بوده است. سالها، دختران و مادر و پدرهایشان به هر کسی که میتوانستند فکر کنند در مقام قدرت است شکایت میکردهاند: پلیس، سیاستمداران محلی، مددکاران اجتماعی. شکایتها نادیده گرفته شده بود. همانطور که یکی از مادران میگوید پلیس فکر میکرد «[دخترها] مشتی آشغال کثیف هستند و هر چه بسرشان میآید حقشان است» یک دختر ۱۳ ساله، اولین باری که مورد تجاوز قرار گرفت یک کیسه از لباسهای آلوده خود را به عنوان مدرک به پلیس تحویل داد که به سرعت آنها را گم کرد. این دختر به یک خبرنگار تلویزیون گفت «[پلیس] طوری با من رفتار کرد انگار که یک بچه شرور هستم، انگار که `من` مشکل هستم، مثل یک دروغگو با من رفتار کردند.» متجاوزین هرگز متهم نشدند.
به هند برویم. گزارش ۲۰۱۳ دیدهبان حقوق بشر به نام «شکستن سکوت» در بارهی سواستفاده جنسی از کودکان حاوی داستانهای دلخراش زیادی است که یکی از آنها مربوط به دختر ی بنام «مندیپ» است. «مندیپ» وقتی که ۱۵ ساله بود توسط همسایه ۳۵ ساله خود مورد تجاوز قرار گرفت. «مندیپ» به شرم خود غلبه کرد و به خانواده خود گفت و آنها نیز به پلیس گزارش دادند. پلیس «مندیپ» را دروغگو خواند. رییس دهکده به خانوادهی «مندیپ» گفت ساکت باشند. «مندیپ» به روی خود نفت ریخت و خودش را به آتش کشید و پس از چند روز درگذشت.
این هم دلیل دیگری برای سکوت: چرا زحمت جلو آمدن به خود بدهید وقتی فکر میکنید نادیده گرفته میشوید یا مورد اهانت قرار میگیرید؟ به خصوص اگر بچه هستید، و بدتر از آن وقتی یک دختر بچه فقیر هستید. یا اگر کسی هستید که شهرتش قابل خدشهدار شدن است، به عبارت دیگر هر کسی که بیش از ده سال زندگی کرده باشد. یا اگر کارگر جنسی هستید.
بسیار خوب، بیایید برای یک لحظه از «بریتیش کلمبیا» بازدید کنیم. دو سال از انتشار گزارش دادستان کل استانی سابق، «والی اوپال»، از مفقود شدن و قتل ۶۷ زن در مرکز شهر ونکوور میگذارد اما متاسفانه هنوز مثل خبر روز، تازه است. او مینویسد «واقعن غیر قابل باور است که به این تعداد زن، در طول این همه سال توجه نشده. اما واقعیت همین است». گزارش دادستان شامل فهرست شواهد نادیده گرفته شده در شرایطی است که یک قاتل زنجیرهای آزاد، و یک جامعه شهری درمعرض خطر بوده است، چرا که به کلمات با دقت انتخاب شدهی این گزارش [زنان مفقود شده] «هیچکس نبودند… یعنی افراد بیتاثیر و بی اهمیت بودند». و تازه این دسته از زنان، کسانی را داشتند که از جانب آنها حرف بزنند، دوستان و بستگانی که به درها بکوبند و مدرک جمعآوری کنند و طلب بررسی کنند – بررسیی که هرگز صورت نگرفت.
بنابر این، میبینید که افرادی هستند که به سکوت خود فائق آمدند اما باز هم از نتیجه آن ضربه خوردند. واضح است که این مشوق و محرک قدرتمندی برای دیگر زنان برای جلو آمدن و حرف زدن فراهم نمیکند. یک بار مورد خشونت قرار گرفته و دو بار وادار به سکوت شده.
مزاحمت و تعقیب در «وب»
در انگلستان، یک فوتبالیست ۲۵ ساله وجود دارد به نام «چد ایوانز». در سال ۲۰۱۲، او به خاطر تجاوز به یک زن ۱۹ ساله، که بنا به استدلال دادستان مستتر از آن بوده که بتواند رضایت داده باشد، به پنج سال زندان محکوم شد. قانون انگلیس به این زن گمنامی اعطا کرد اما طی یک عملیات هماهنگ شده توسط حامیان آقای «ایوانز» هویتش بیش از ۶۰۰۰ بار در توییتر فاش شد. این زن مجبور به تغییر نام و ترک محل زندگی خود شد. نه نفر به دلیل تعقیب او جریمه شدند. این ماه، آقای «ایوانز» پس از گذراندن نیمی از دوران محکومیت خود از زندان مرخص شد. حدود ۱۵۰٠٠۰ نفر با امضای طومار از باشگاه سابق او، «شفیلد یونایتد» خواستار پذیرش مجدد او به باشگاه شدهاند. همزمان، هویت قربانی او بار دیگر در توییتر فاش شده است. طبق گفته پلیس انگلیس، احتمالن این زن میبایست مجددن تغییر نام و محل زندگی دهد. و ما تعجب میکنیم که چرا زنان دوست ندارند جلو بیایند. سکوت، فقط انتخاب آنها نیست. سکوت توسط جوامعی که از پذیرش جنایت و عواقب آن سر باز میزنند نیز به این زنان تحمیل شده است. سکوت به روی رنج سرپوش میگذارد.
در نیجریه، پژوهشگران دیدهبان حقوق بشر کار شگفت انگیزی کردهاند – آنها زنانی که از تروریستهای «بوکو حرام» فرار کرده بودند را ترغیب کردهاند که حرف بزنند. این زنها که پیش از گروه شناخته شدهتر دانش آموزان دختر در «چیبوک» ربوده شده بودند، پس از تحمل سواستفادههای جسمی و روحی، تغییر کیش اجباری به اسلام و تحقیرهای غیر قابل باور، از «بوکو حرام» فرار کردند. این زنان تمایلی به در میان گذاشتن آنچه بر آنها رفته بود نداشتند چرا که ارازل و اوباش به آنها گفته بودند اگر حرف بزنند با آنها «برخورد» خواهد شد. اما افزون بر آن، حتا جامعهی اطراف آنها هم میخواست که آنها ساکت بمانند. «موسا سگون» که این پژوهش را انجام داده در ویدیوی دیدهبان حقوق بشر میگوید: «فرهنگ سکوت و تابوی خاصی در بارهی این موضوع وجود دارد.» «هووی»، یکی از زنان ربوده شده میگوید دوستانش از او خواستهاند که خاطرات مربوط به این اتفاق را پشت سر بگذارد، اما او نمیتواند چون این خاطرات شبانه روز به دنبالش هستند.
البته در کانادا با وجود منشور حقوق بشر و سیستم قضایی ما دلیلی برای سکوت وجود ندارد. اگر شما چنین فکری میکنید، «سندی گروسینو» دادستان حقوقی سابق، این هفته در «هافینگتون پست» یک اصلاحیه فرحبخش برایتان دارد. «بیشتر افراد تردید زنان از گزارش کردن و عواقب اینکار را درک نمیکنند، مگر اینکه خودشان در موقعیتی مشابه قرار گرفته باشند.» خانم «گروسینو» فهرستی از سوالاتی که طی یک محاکمهی «تجاوز در قرار ملاقات» ممکن است توسط وکیل مدافع پرسیده شود ارایه میکند: آن شب چقدر مشروب خورده بودی؟ آیا تحت نظارت روانپزشک هستی؟ معنی خالکوبیهایت چیست؟ سکس خشن را دوست داری؟ چرا این عکسهای در حال مدهوشی در صفحهی فیسبوکت است؟
«گروسینو» به این سوال میرسد که چه جور زنی جنایات جنسی را گزارش نمیکند «هر زنی با یک گذشته. هر زنی با یک آینده که نمیخواهد با دلهره گزارش دادن، آن را از مسیر خود خارج کند. بطور خلاصه، نوع زنی که نمیخواهد حمله جنسی را گزارش کند شامل هر زن معمولی و منطقی است.»
سال گذشته، «کیرک مکین»، خبرنگار قضایی کهنهکار «گلوباند میل» یک بررسی طولانی در باره چگونگی قصور دادگاها در مورد قربانیان آزار جنسی کرد. «کمتر از نیمی از شکایاتی که به پلیس میشود منجر به اتهام از طرف پلیس میشود، و از این تعداد اتهامات، تنها یک چهارم آنها گناهکار شناخته میشوند. زنان این موضوع را میدانند، که این خود توضیح میدهد که چرا نزدیک به ۹۰% حملات جنسی، حتا در بین مراجعین به تلفنهای امداد هرگز به نظر مقامات نمیرسد. آقای «مکین»، در تعقیب تاریخی این روند، به ۳۰ سال قبل و به لحظهی سرنوشتسازی که تعریف قانونی تجاوز با انواع مختلف حملات جنسی جایگزین شد میرسد.
مقداری زیادی از گفتمان هفته گذشته پیرامون این موضوع میگشت که آیا این اتفاق نقطه چرخشی در بارهی خشونت بر علیه زنان ایجاد خواهد کرد. اما ببینید در همین ۲۰ سال گذشته چند نقطه چرخش داشتهایم؟ آنقدر که بار دیگر در همان سمت اولیه ایستادهایم. بدنبال این رویداد، زنانی که مورد تجاوز قرار گرفته و هرگز گزارش نداده بودند ماجراهای خود را با هشتگ «موردتجاوز قرار گرفتم هرگز گزارش ندادم» توئیت میکردند. داستانها متفاوت بودند، و مشابه: مست بودم. هوشیار بودم. مجرد بودم. متاهل بودم. فکر کردم هیچکس باورم نخواهد کرد.
در سراسر جهان زنان بخاطر خشونتی که بر علیه آنها صورت میگیرد سرزنش میشوند. نمیتوانیم آنها را برای سکوتشان نیز سرزنش کنیم.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.