چه تصویری زنان و مردان از خویش، بدنشان و سکسوالیتهشان در ذهن دارند و چگونه بدنهای ما و رفتار جنسیمان، تحت تاثیر عوامل اجتماعی قرار دارد، کانون توجه بسیاری از متفکرین قرار گرفته است. البته، بدن و سکسوالیته همیشه موضوعی بحث بر نگیرو کانون برخوردهای شدید اخلاقی و فلسفی بین اخلاقگرایان سنتی و لیبرالها، بین مذهبیون طرفدار خودداری روابط جنسی و مدافعان آزادی جنسی، بین حامیان پدرسالاری و فمینیستها بوده است. بدن در اندیشههای یونانی محور کشمکش بیخردی، عشق و شهوت بوده و پس از آن نیز این نگرش در اندیشه جوامع بشری، در قالب تقابلهای دوتایی ذهن / بدن، تضاد میان روح و جسم، بدن مردانه/ بدن زنانه، لذت متعالی/ لذت پست دنبال شد. بدون اغراق میتوان ادعا کرد که بدن و سکسوالیته، ابعادی از انسان را تشکیل میدهند که بیش از همه بر او سیطره دارند. اما این سیطره تنها در حیطه تنانه و فضای شخصی محدود نشده است بلکه فراتر رفته و بخش عمومی گسترهای را در اشغال خود قرار داده است. پژوهشها پیرامون امور جنسییتی، نشان میدهند، نه تنها مسائل بدن بر تمام ابعاد جامعه غلبه پیدا کردهاند. بلکه سیستم نظامند دو قطبی جنسییتی، با ایجاد فرهنگ و هنجار سازی normalizing، شرطهای متفاوت و نابرابر بدن و جنسییت را در جامعه عادی، درونی و به یک باور طبیعی و مسلم تبدیل کرده است. واژه سکسوالیته sexuality در زبان فرانسوی به معنای جنسیت، رفتارهای جنسی، میل جنسی غریزه جنسی است. و ترجمه این واژه و معادل گذاری آن در زبان فارسی کاری بس دشوار است. این مشکل نیز درباره واژههای gender وsex وجود دارد. واژه سکس sex به خصوصیات بیولوژیک فرد (مونث و مذکر)، اندام جنسی، ویژگیهای جنسی اشاره می کند و جنسییت gender نیز، به شرطها و نقش هایی است، که توسط اجتماع برای زنان و مردان مطرح میشود. در این نوشته واژه sexuality برای رفتارهای جنسییتی و هویت جنسییتی استفاده میشود. هدف این نوشته، نخست، باز کاوی تاثیر تعامل و عوامل اجتماعی بر بدنها و رفتار جنسی است. سپس نگاهی خواهد داشت بر چگونگی ی سازماندهی بدن، سکسوالیته و تنوع ارزشهای جنسییتی در جامعه.
امروزه علوم اجتماعی و جنسییتی، از ارائه یک گزینه ویا یک تعریف معین برای بازکاوی پدیدههای اجتماعی عمد تاً دوری میکنند. این روند رشد با فهم دلیل ظهور علوم اجتماعی کاملا قابل درک است. علوم اجتماعی از خلال علوم فیزیک به عنوان مدلی از تئوری برای توصیف و توضیح کنش و تاثیر متقابل اجتماعی گروهها و جوامع انسانی شکوفا شده است. به همین دلیل بسیار روشن است که چرا، علوم اجتماعی، مطالعه تعامل انسانی را به عنوان اصل اولیه ی پژوهش خود قرار میدهند. بسیاری از متفکرین علوم اجتماعی معتقدند، دنیای طبیعی انسانی، که بدن انسانها شامل ان است، واقعیتی تاریخی هستند که به طور پیوسته از خلال فرهنگ مورد تفسیر قرار میگیرند. عدهای معتقد ند، ما پیش از آنکه بخواهیم بهطور عقلانی تصمیم بگیریم که سکسوالیته چه باید باشد یا چه میتواند باشد، باید بدانیم که سکسوالیته چه بوده و هست. به نظر این پژوهشگران، بازکاوی تاریخی بدن و سکسوالیته ضروری است. علت ان است که، اولا نمیتوان بدن، سکسوالیته و موضوعات جنسییتی را توضیح داد مگر اینکه نخست زمینهی تاریخی و اجتماعی آنها را بررسی کرد. ثانیا، کنکاش و رویکرد تاریخی، میتواند پرتو افکنی بر قدرتی باشد که در طول تاریخ بر آنها اعمال شده است.
یکی از پیش فرض های محوری علوم اجتماعی و جنسییتی در زمینه بدن این است که، وجود انسانی دارای یک مظهر بدنی (جسمی، فیزیکی) و یک بدن ذهنی (اجتماعی، فضای) یا بودن در یک بدن است. و بدن فیزیکی واسطی میان فرد و دنیای خارج است. و تجربهی ما از بودن در این جهان، بواسطهی رابطهی بدنمان با جهان محقق میشود. منظور ان است، نه تنها فرهنگ و رفتارها آدمی برساخته اجتماعی هستند. بلکه، در خلال رابطه متقابل، یعنی در تعامل اجتماعی و فرهنگی انسانها، بدنهای هم ساخته میشوند. بدین معنی که، در این چرخه ساخته شدنها، بدنها بر رفتار و شرایط اجتماعی تاثیر میگذارد، و از سوی دیگر، رفتار اجتماعی بر تحولات و تغییرات بدنی موثر واقع میشود. (احمدنیا، شیرین ۱۳۸۴) هستند متفکرینی که بیان میدارند، تنها بدنها در معرض قالبدهی اجتماعی-فرهنگی قرارندارند، سکسوآلیته نیز در شرایط اجتماعی معنا پیدا میکند. (ویکس، جفری ۲۰۱۰) بدین معنی که، بدن و سکسوالیته یک فرایند اجتماعی هستند، که از طریق تعامل و هنجارهای اجتماعی معنا پیدا میکند. البته، مواضع متفاوتی پیرامون موضوعات قدرت، بدن و سکسوالیته وجود دارند. اما بسیاری از اندیشمندان مطرح میکنند که، قدرت در تاروپود روابط سکسوآلیته، بدن و موقعیت نابرابر اجتماعی تنیده شده است.
تاثیر تحولات و پروسه تاریخی بر بدن و سکسوالیته موضوعی است که در گفتمان قدرت و سکسوالیته بسیار در مورد انها بحث شده است. قابل توجه است که، این تحقیقات و پژوهشهای خود راه دیگری برای گقتمان بدن و سکسوالیته گشوده است. فوکو معتقد است، امور جنسی چیزی بیش از یک برساختهی تاریخی نیست. او در خصوص امور جنسی، موضوع طبیعی و بیولوژی را رد و ان را یک پدیده اجتماعی که بر ساخته تاریخی است، میپندارد. جفری ویکس هم نگاهی شبیه فوکو دارد و آن را شکلی از روابط اجتماعی میداند. اومعتقد است، برای بازتاب رابطه میان قدرت، بدن، سکسوآلیته و موقعیت اجتماعی، لازم است با نگاهی تاریخی، بدن و سکسوالیته را طبیعت زدائی کرد. او میگوید، «ما همگی تقریبا برنامهریزی شدهایم تا امور جنسیمان را چیزی کاملا طبیعی بدانیم. ما عادت کردهایم که روابط اجتماعی را نیز چیزی «طبیعی» بدانیم». و در این راستا، ما توسط بدن وسکسوالیتهمان خود و تن خود را بهعنوان مردان یا زنان طبیعی تجربه میکنم. ما توسط سکسوالیتهمان تجربه میکنم و به تمایز بین هنجار و ناهنجار و یا طبیعی وغیرطبیعی آگاهی مییابیم. اینکه فرد چگونه خود را در فضای اجتماعی تصور میکند، چگونه خود را به عنوان موجودی مجزا از سایر پدیدههای فیزیکی مفهوم سازی میکند، درون را از بیرون خود تمیز میدهد، یا خود را در حکم فاعل یا مفعول بکارمیگیرد از نظر جفری ویکس به نحوی تحت تاثیر درک و تعریف بدن به عنوان یک سوژه اجتماعی در جامعه است. این بازشناسی، جدا سازی و قبول انها توسط روابط اجتماعی بصورت هویت «من» به درون بدنها منتقل و نهادینه میشود.
برایان، ترنر بیان میدارند، اجتماع همچنان فرآیندی مداوم از تعاملات (Interaction) میان خود و دیگری، و واقعیتی برخاسته و محصول پیوسته تعاملات است. بدین معنی که، تعاملات انسانها زمینه ساز اجتماع هستند. بنابر این، بدنها مسلما در شکل گیری این تعاملات تاثیر گذارند. زیرا بدن همیشه همراه انسان در همه تعاملات حضوری فیزیکی و فضای دارد. اما نکته مهم در تحلیل این پژوهشگراز بدن و جامعه ان است که، او، تعامل بدنها را «رفتار» مینامد. او بیان میدارد، «معانی تعاملهای اجتماعی هرگز نمیتواند به سطوح بیولوژی و فیزیولوژی تقلیل یابد».. هدف برایان ان است که، در پژوهشها پیرامون تعاملات (Interaction) آدمی، دلایل زیستشناسی نباید تبیین کننده باشند. به بیانی دیگر، علوم اجتماعی و جنسییتی مستلزم ان هستند که در تحلیل مسائل اجتمایی، خود را از موضوعات بیولوژی و ژنتیکی داروینی رها کنند. زیرا درگیر کردن بدن و جامعه در گفتمان بیولوژی و ژنتیکی ان را به اثبات گرای و عقلانیت علم طبیعی میکشاند.
فوکو معتقد است بدن، به مثابه بدن فردی و بدن جمعی، محصول مناسبات سیاست/قدرت و واسطهای برای اعمال و ابراز قدرت هستند. او همچنان، هر رابطهی اجتماعی، را یک رابطهی قدرت میداند. از نظر او، یک همبستگی و قدرت نهفته در میان پروسه تاریخی، بدن و سکسوالیته وجود دارد. البته باید متذکر شد که، این قدرت نهفته خنثی نیست. قدرت، بدن افراد را از طریق آموزش و نظم دادن در محیط زندگی تحت تاثیر قرار میدهند و آنرا، یعنی بدن را در نظم مورد نظر خود سازمان دهی میکند. در ادامه، توسط دستگاههای و ارگانهای، بدن و سکسوالیته تعریف شده، تنظیم میشوند. در نهایت نظام سلسله مراتبی جنسییتی، توسط عادی سازی normalizing در جامعه، نهادینه institutionally میشوند. سیستم قدرت جنسییتی همچنین، توسط تولید دانش و منابع آموزشی، ساختار قدرت و نابرابری نظاممند جنسییتی را باز تولید میکند. و انچه در این چرخه سازمان دهی قدرت بیش از هر چیزی مهم است، ایجاد معنا و تعریف از موضوعات و مناسیات اجتماعی، برای اثابت و ماندگاری نظم جنسییتی است. و برای این کار مستلزم ساختن چهارچوب و فرضیات مشخص فرهنگی است. گ ایل رو بین (Gayle Rubin) معتقد است مناسبات و سلسله مراتب جنسییتی از خلال مقوله سازیها {categorizations}، کلیشههای ذهنی {stereotype}، ایدئولوژیها، تمایز میان «جنس خوب» و «جنسی بد» و تابوهای جنسی {taboo} ارزشهای جنسییتی را تشریح و معنی میکند. (Rubin ۱۹۸۴، p. ۲۸۰). سپس، توافقی در جامعه در مقیاسی بزرگ بو جود میاید درباره اینکه، کدام تظاهر جنسی «بهتر» از دیگران است و این توافق آنچنان وسیع در جامعه نهادینه میشود که، هیچ کس در خصوص محدودیتهای سکسوالیته «مقبول» شکی به خود راه نمیدهد. مثلا در الگو هرم جنسی، تنها دگر جنس خواهی، زناشویی و تولید مثل در راس هرم کامجویی قرار میگیرد. و این الگو آنچنان مسلم و طبیعی جلوه داده میشود که غیر از نمیتواند باشد. و پایینتر ازدگر جنس خواهی، روابط خارج از ازدواج قرار دارند. متعاقب آن دیگر اشکال زوجهای همجنس خواه زن و مرد بیبند و بار تعریف میشوند و در ردیف آخر هرم قرار میگیرند. (Chris Brickle).
برایان، ترنر مطرح میکند، «بدن در مرکز کشمکشهای سیاسی افتاده است. بنابراینجامعه شناسی بدن یک جامعه شناسی سیاسی مرتبط با قدرت است.» آنچه در این تفسیرها از بدن ما شاهد ان هستیم چند پاره گی و گوناگونی بدن است. دراین تحلیلها، بدن بصورتی شناور، جسمی و ذهنی، فردی و جمعی، فیزیکی و فضای تفسیر شده است. و در تمام این تعاملات بدن فیزیکی واسطهای است بین بدن ذهنی (خودم)، بدن جسمی (فیزیکی) و بدن اجتماعی (آن دیگری) که از طریق آنها قدرت اعمال، تولید و دگردیسی میشود. در این میان همچنین، قدرت نظارت خود را بر بدن برقرار میکند، نظم خود را تحمیل میکند و به انسان و به زندگی او دسترسی پیدا میکند. با همراهی این بدنها (بدن فردی \ بدن جمعی) جنسیت افراد محوری جدید و مهم در مناسبات قدرت پیدا میکند که منجر به موقعیت فرو دست برای یکی از جنسییتها در جامعه میشود. بدین معنی که، بدن به ویژه بدن زنانه که بر ساخته و محصول تاریخی و فرهنگی اجتماعی است، به مرکز اصلی چالش قدرت تبدیل شده است. و ما این چالش را در تقسیم بندی جنسییتی و تفاوتهای جنسیتی، عموماً در زندگی روزمره و توسط تقسیم و جداسازی فعالیتهای زنان و مردان در جامعه، نمونه های از این موارداند. و یا با توجیح واستدلال بیولوژیک برای هویت مردانه یا زنانه، تفکیک فضای خصوصی (مادری) و فضای عمومی (پدری) باعث خاص گرایی و برتری جنسیتی میشود.
بر گرفته از نظرات مطرح شده میشود نتیجه گرفت که، مسائل جنسییتی و جنسی هر دو چیزی جز یک برساختهی تاریخی بیش نیستند. اما باید یاد آوری کرد که، فرایند اجتماعی امور جنسی و رابطه قدرت، بدن و سکسوالیته، تنها یک بر ساختهی تاریخی اتفاقی نیست. بلکه، این فرایند اجتماعی توسط سیستم قدرت جنسییتی، عامدانه سازمان داده و باز تولید میشوند. بدین منظور، موتور سیستم قدرت جنسییتی تلاش میکند تا الگوها و ایده آلهای در ارتباط با اشکال ویژهای از بدن و سکسوالیته؛ که قدرت زده و قدرت زا است را باز تولید کند. در سطوح بالا تلاش شد بررسی باشد بر چگونگی شکل گیری ارزشها، هنجارهای وانتظارات اجتماعی از بدنهای افراد. به تعبیر دیگر، چگونه جامعه نسبت به یک بدن و جنس، خنثی نبوده و بدنهای با ارزشهای متفاوت میسازند، و این ساخته شدن عامدانه بدنها به نوبه خود در ساخته شدن هویت و شرایط اجتماعی بدنها تاثیر میگذارد. در خلال این بازکاویها روشن شد که، بدن اجتماعی (آن دیگری) و جنس و هویت جنسییتی یک مقوله اجتماعی بوده و به همین دلیل میتواند به عنوان یک واقعیت اجتماعی هم عمل کند. در واقع، بدن اجتماعی (آن دیگری) محصول شرایط تعریف شده بوده و روندی است که طی آن، افراد نقشهای اجتماعی نهادینه شده را میپذیرند. رفتارهای جنسیتی نمونههای واضحی از این نقشها هستند. در این بررسی پرداخته شد، چگونه رفتار اجتماعی بر تحولات و دگرگونی بدنی اجتماعی موثر واقع میشود. و چگونه بدن اجتماعی (آن دیگری)، بر خودآگاهی بدن ذهنی (خودم) تاثیرگذار است. نکته مهم در این باز کاوی اشاره به ارزشهای وهویتهای اجتماعی است که، آنقدر درونی میشوند که فرد احساس میکند جزئی از طبیعت ش هستند، در حالی که در واقع این ارزشها وهویتها تنها اموری ساخته و پرداخته جامعه هستند.
پژوهش پیرامون جنسییت، نظم جنسییتی، ابژه مردانگی و زنانگی، تاثیرات مرد سالاری بر جنسییت و سکسوالیته مردانه و زنانه حوزههای بسیار نوپای هستد که نیازمند انند تا از جنبههای مختلف تاریخی، فلسفی، اجتماعی و روانشناختی مورد بررسی قرار گیرند. امروزه، حق داشتن کنترل و خود مختاری تنانه یک پیش شرط اساسی برای آزادی فردی، برابری اجتماعی و دموکراسی محسوب میشود. البته این خواست تا به چه اندازه واقعی و یا یک آرزوی ناب است قابل بحث است. این نوشته تلاشی است برای عمیق شدن بیشتردر چگونگی شکل گیری و اصلاح بدن در ساختار قدرت جنسییتی. در این تجزیه و تحلیل به شرح چگونگی تاثیرات تحولات اجتماعی و سیستم نظاممند جنسییتی بر بدن، جنسییت، سکسوالیته و هویت جنسییتی پرداخته شد. در سطوح بالا مطرح شد، بدنها در سازماندهی جنسییتی دارای ارزشهای مساوی نیستند. بدنها، هویتها و بودشها ی جنسییتی در سلسه مراتب جنسییتی رده بندی شده و از شرا یط وامکانات متفاوتی در جامعه برخوردارند. البته این تبعض، فقط شامل بدن زنانه و سکسوالیته انان نیست. بدنهای غیر ایده آل مردانه مثلا مردان افریقائی و یا آسیائی و یا دگر بودشهای در مقابل مردان سفید اروپائی و دگر جنس خواهان، در سلسه مراتب جنسییتی، داری ارزشهای متفاوتی هستند. تحلیل شد، قدرتهای چند وجهی، غیر متمرکز وگاه در تضاد با یکدیگرمی توانند در، کنترل بودش بدنها و یا جنسییت، نظام فکری و یا باورها افراد در جامعه تاثیر گذار باشند. پرداخته شد چگونه، نگاه میان برشی درتحلیل به ما نشان میدهد که چگونه رشتههای متفاوت قدرت، ساخته، به هم متصل میشوند و در مقاطعی همدیگر را قطع میکنند و آنگاه از هم جدا میشوند و گاهی اوقات نیز به طرق گوناگون، در هم ادغام میشوند و هسته جدیدی از قدرت را تشکیل میدهند. چگونه بدن به مثابه بدن فیزیکی، میانجی و زبان، عامل هویت ساز و نیز ابژهای جنسی در تعاملات اجتماعی و گروهی شکل میگیرد و تغییر میکند وبا تغییر معیارها و ارزشهای جنسییتی، ایدهآلهای جدید بتدریج جایگزین شد. مسلما، باز کاوی اشکال گوناگون قدرت بر بدنهای و رفتار جنسییتی به شفاف سازی مکانیزمهای قدرت درون انها کمک میکند. اما آنچه در این نوشته سعی شد برجسته شود، تاثیر پروسه تاریخی برای ترسیم برخی تحولات مهم در حوزه بدن و سکسوالیته و رد تحلیل و مفهوم سازی بیولوژیک از آنها است.
بیشتر بخوانید
عدم حضور زبانجنسییتی در میان روشنفکران ایرانی
سامبو یا ازدواج سفید از استکهلم تا تهران
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.