آیا میزان دینداری زنان و مردان متفاوت است؟ آیا نگرش فرد به مفهوم دین نسبتی با جنسیت او دارد؟ نظریه فمینیسم درباره نسبت دین و حقوق زنان چه میگوید؟ الهیات فمینیستی چه دستاوردی برای زنان و نیز برای ادیان به همراه داشته است؟ درمطلب پیش رو نگاه کوتاهی به مساله زنان و ادیان کردهام.
رویکرد انتقادی و اصلاحی نسبت به دین و جایگاه دین در جامعه و در زندگی انسانها٬ یکی از مهمترین شاخصههای مدرنیته است و از آن میان، مساله جنسیت در دین یکی از مهمترین مقولاتی بوده که در فرآیند اصلاحات درون دینی و سازگار کردن آن با زیست مدرن بشر بدان پرداخته شده است.
فمینیستها به درستی متوجه پیوند قوی و ناگسستنی دین و مردسالاری شدند و پی بردند که به دلیل نفوذ غیرقابل انکار دین در اجزای جامعه و نقشی که تعالیم دینی در ایجاد و تثبیت نابرابریهای حقوقی زنان و مردان دارند٬ باید به طور جدی وارد میدان نقد و اصلاح ساختار دین و بازخوانی متون دینی شد.
بخشی از فمینیستها اعتقاد دارند که اصولا دین و فمینیسم قابل جمع نیست و نهاد دین، نهادی مردسالار و سرکوبگر زنان و به ویژه سرکوبگر میل جنسی زنان است و باید از آن دوری جست. آنان معتقدند زبان و بیان ادیان آنقدر مردمحور و بیگانه با تجارب زیستی زنانه است که هیچ تلاشی و هیچ اصلاحی نمیتواند آن را فمینیستی و برابری طلب کند. اما در کنار آن٬ الهیات فمینیستی٬
سعی دارد میان زنان و ادیان آشتی برقرار کند و برای این منظور پیشنهادهای گوناگونی مطرح میکند٬ چرا که معتقد است نمیتوان نسبت به مقوله دین بیتفاوت بود و نقش برجسته آن در تحکیم بنیادهای مردسالاری را نادیده گرفت٬ بلکه باید با نقد و اصلاح آن یکی از قویترین دشمنان زنان را خلع سلاح کرد. آنهاسعی دارند نشان دهند که چگونه نظام مردسالار٬ آموزههای صلح آمیز و برابری طلبانه دینی را تحریف و پایه و مبنایی برای ستیزه جویی و ایجاد نابرابری قراره داده است.
الهیات فمینیستی سعی دارد نشان دهد که چگونه نظام مردسالار٬ آموزههای صلح آمیز و برابری طلبانه دینی را تحریف و پایه و مبنایی برای ستیزه جویی و ایجاد نابرابری قراره داده است.
الهیات فمینیستی که توسط فمینیستهای یهودی و مسیحی آغاز و سپس وارد مباحث فمینیستهای مسلمان و بودایی شد٬ به ویژه در موج اول فمینیسم٬ که بر برابریهای حقوقی و اصلاح ساختار قانون تاکید میکرد پررنگ بوده است. مباحث و چالشهای مختلفی در الهیات فمینیستی مطرح شده که موارد مشترک فراوانی بین ادیان مختلف دیده میشود.
نخست آنکه در این ادیان خدا به صورت یک مرد نشان داده میشود٬ و صفات و ضمایری که برای خدا به کار میرود همگی مردانه است. در الهیات فمینیستی سعی میشود بر این نکته تاکید شود که قرنها خدایان مونث فراوانی وجود داشتهاند و اکنون باید از خدا جنسیت زدایی شده و یا با صفات و ضمایر مونث نیز خوانده و خطاب شود. الیزابت کدی استانتون با استناد به نظریه حقوق طبیعی استدلال کرد که قانون کلی حاکم بر جهان آندروژنی (دوجنسی) است و متشکل از هردو خصوصیات زنانه و مردانه. او معتقد بود در انجیل به صراحت قید شده که تمام انسانها به صورت خدا خلق شدهاند و از اینجا میتوان نتیجه گرفت که تصویر کردن خدا به صورت مذکر ساخته و پرداخته افکار مردسالار است.
گناه نخستین که موجب رانده شدن آدم و حوا از بهشت شد٬ دومین چالش بزرگ الهیات فمینیستی است. فمینیستهای مسیحی مخالف معرفی دو چهره اکستریم از زن بودند: حوا در نقش فاسد و مفسد٬ و مریم در نقش باکره و مقدس. آنها معتقد بودند انتساب گناه نخستین به حوا٬ به دلیل نگاه مرسالارانه است و آدم و حوا هردو به یک میزان در گناه نخستین و رانده شدن از بهشت نقش داشتهاند. اهمیت این نکته در آن است که گناهکار دانستن ذاتی زنان موجب نگاه تحقیرکننده و سرکوبگر بوده است و بهانه محرومیت آنان از بسیاری از جقوق خود و یافتن جایگاههای بالا در اجتماع و ساختار دین.
جایگاه فرودست زنان در ساختار نظام دین (مسجد٬ کیلسا٬ کنیسه و…) بخش دیگری از قلمروی مطالعاتی الهیات فمینیستی است. در تمام ادیان بزرگ٬ سقف ارتقای مقام روحانی زنان یا پایینتر از مردان است یا در عمل و در طول تاریخ اجازه ارتقای مرتبه به آنان داده نشده است.
موارد بالا بیشتر شامل پایههای نظری و فلسفه دین است٬ اما ادیان در زندگی روزمره زنان نیز عمیقا تاثیرگذار بودهاند. ادیان از طریق تعیین سازوکار نهاد خانواده٬ روابط زن و مرد و ساختار جزا٬ بیشترین تاثیر را بر زندگی بشر و به ویژه زنان گذاردهاند: زنا٬ سقط جنین٬ طلاق٬ وحفظ بکارت از مواردی هستند که تمام ادیان ابراهیمی قوانین سفت و سخت و محدودکنندهای بر آنها جاری کرده و مجازاتهای شدیدی را در مورد آنها اعمال کردهاند. سالیان سال راهبان کلیساها مسئولیت تربیت و سرپرستی زنانی را بر عهده داشتند که رابطه پیش از ازدواج یا خارج از ازدواج داشتند یا از آن طریق باردار شده بودند. این زنان باید عمر خود را در انزوا و با کارهای طاقت فرسا سپری میکردند تا گناهان آنها بخشوده شود. زنان زیادی به دستور کلیسا و به گناه جادوگر بودن زنده زنده در آتش سوزانده شدند٬ زنانی کهگاه جرمشان خوراندن داروی سقط جنین به زنان بود.
اما الهیات فمینیستی بر وجود خدای رئوف و بخشنده به جای خداوند قهار و عذاب دهنده تاکید میکند و نیز بر نقش رهایی بخش دین به جای تامین کننده سعادت اخروی٬و بر اساس این فرمول پیشنهاد دینهای “زنانه”تر میدهد. شاید متاثر از این تلاش است که مطابق تحقیقات اخیر٬ اکنون زنان با منطق و تحلیل با مقوله دین برخورد میکنند نه با تسلیم و رضا٬ آنها دین خود را تعریف میکنند به طوری که بخشهایی از دین را که مطابق عدل و انصاف نمیبینند رد میکنند و آن را تحریف در دین و جعلی میخوانند.
تلاشهای الهیدانان فمینیست در اسلام نیز نتایج فراوانی به همراه داشته است. زنان مسلمان زیادی وجود دارند که بخشهای مهمی از احکام اسلامی ازدواج مانند چند همسری و فرمانبرداری زن از شوهر در بستر را نمیپذیرند یا حکم سنگسار را انسانی نمیدانند٬ اجباری بودن حجاب با چالش زیادی از سوی زنان مواجه شده است٬ امامان جماعت زن افزایش یافته اند٬ و تفاسیر فمینیستی از قران نوشته شده است. خواه این گونه نتایج را تعبیر به”تطهیر چهره ضد زن دین” کنیم و خواه “نشان دادن چهره حقیقی و برابری طلبانه دین” ٬ نمیتوان منکر تاثیرات رهایی بخش آن در زندگی زنان و عرفی سازی دین شد٬ تاثیراتی که بنابر برخی نظریات٬ باعث اوج گرفتن جریانات بنیادگرای دینی شده است که در نوک پیکان خود زنان را نشانه گرفته است.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.