فرهنگی که پایه در سلطه مردانه و تحمیلهای اجتماعی دارد، از طریق تاریخ و اسطوره به صورت قوانین پنهان و گاه غیر مکتوب در جامعه رخنه میکند و به صورت هنجار حاکم و غیر قابل تغییر در میآید (ستاری، ۱۳۸۴). نارضایتی زنان ازوضع موجود در جامعه و تبعیضات جنسی خبرازضعف فرهنگی واخلاقی و نیزقالب شدن افکار سنتی نادرست براذهان عمومی می داد .
بر این اساس نویسندگان اثارادبی و هنری عزم خود را جذب کرده و دست به افرینندگی زدند و در این راستا اثار ارزشمند و الهام بخش خلق شد ، ازجمله رمان ها و نمایش نامه هایی که مر جعی برای تحقیق درزمینه مسائل زنان و موضوعات اخلاقی مربوط به ان برشمرده میشوند (فیاض و رهبری،۱۳۸۵: ۲۵-۳۳ ). موضوعات درادبیات و اثار هنری با گرایش زنانه دارای گرایش ها و نظریه های زیربنایی اخلاقی هستند که البته خود این نظریه های اخلاقی از مشرب ها و نحله های گوناگون فلسفی الهام می گیرند.
سابقه و اهداف زیبایی شناسی فمنیستی:
در ادوار مختلف همواره این دست مبارزات و روشنگریها حول مسائل مهم و دغدغههای اصلی مردم و جامعه ادامه پیدا کرده است. با مطالعه آثار ادبی به روشنی میتوان مسائل مهم و حیاتی که در هر دوره موجب مبارزه و تلاش در جهت تغییر و روشنگری در جامعه شده است، مشاهده کرد. یکی از این مسائل مهم که به چالش بزرگی در اجتماع تبدیل شده است، زنان و حقوق آنها در جامعه است. این مبارزه در اوایل قرن نوزده به عنوان فمنیسم آغاز شد (رضوانی، ۱۳۸۲: ۳۳).
مطالعات فمنیستی در نقد ادبی، نظریه فیلم وتاریخ هنر جایگاهی درخور توجه پیدا کردهاند اما زیبایی شناسی فمنیستی هنوز رشته نسبتاً جدیدی است که قدمت آن به اوایل دهه ۱۹۹۰ میرسد. نخستین بار در ۱۹۹۰ در ویژه نامهای در مجله هیپاتیا اثری در حوزه زیبایی شناسی فمنیستی به چاپ رسید. زیبایی شناسی فمنیستی چون رشتهای نوپا محسوب میشود، فاقد قواعد مدون و چارچوب مشخصی است. یکی از اهداف برجسته این حوزه مبتنی بر این است که تفاوت زیستشناسانه زن و مرد پیش از آنکه از دیدگاه زیستشناسی مطرح باشد، نتیجه اجتماعی مهمی به بار آورده و منجر به فرودستی زنان شده است. زنان از امکانات رشد یکسانی با مردان برخوردار نیستند و میتوان گفت که در تمامی جوامع انسانی دارای حقوق اجتماعی یکسانی با مردان نیستند (احمدی، ۱۳۷۴: ۱۷۱).
مهمترین متونی که از دیدگاهی کلینگر به این نابرابری توجه کردهاند پس از جنگ جهانی دوم نوشته شدهاند، در واقع پس از جنگ جهانی دوم، این مساله از دیدگاهی کاملا مستقل از احزاب مطرح شد. مهمترین کتاب در این زمینه، کتاب جنس دوم نوشته سیمون دوبووار بود. مهمترین مطلب کتاب این بود که زنان در جریان شکلگیری فرهنگ بشری، با رواج مردسالاری و رشد زمینههای اجتماعی برتری مردان همواره “پیوست مردان” محسوب شدهاند و مرد در واقع سوژه این فرهنگ بوده و زن “دیگری” یا موجودی تابع محسوب شده است.
زن بنا بر اهمیت فطری زن زاده نمیشود، بلکه جامعه از او به تدریج یک زن یعنی موجودی فرودست میسازد، در واقع زنان به دلیل برخی قالبهای غلط اجتماعی، قبل از انسان بودن، از آنها انتظار مادر بودن و همسر بودن میرود.
یکی از جریانهای فکری که در بحث زیبا شناسی و فلسفه هنر تاکید را بر زمینه اجتماعی و مساله حل نا شده بسیار مهمی میگذارد، امروزه با عنوان نقد فمنیستی مشهور شده است. در این رویکرد فمنیستی به تاریخ هنر به اندیشهای استناد میکند که بر پایه آن جنس در فهم آفرینش و محتوی و تکامل هنر عنصری پایهای است و نکته مرکزی را در شناخت و تحلیل فرهنگی، در توجه به پایگانی مییابند که بر اساس تمایز جنسی مرد و زن شکل گرفته است. این نقادان بر جنبههای اجتماعی و فرهنگی، تمایز زنانگی و مردانگی تاکید میکنند. زیبایی شناسی فمنیستی زیر مجموعه این نوع نقد است.
این رویکرد نه راهیست برای ارزیابی هنر و نه راهیست برای ارزیابی تجربهای که از هنر کسب میشود، بلکه به کمک آن نظریه زیبایی شناسی و رویکردش به جنسیت به محک آزمون و پرسش گذاشته میشود، این شیوه نقادی بر دیدگاهی از زیبایی شناسی استوار است و از آنجا که یکی از مهمترین رویاروییهایی را در زندگی اجتماعی برجسته میکند و تاکید را بر زمینه اجتماعی آفرینش و دریافت اثر هنری میگذارد، از اهمیت زیادی برخوردار است.
زیبایی شناسی فمینیستی مدعی آن نیست که زنان در مقایسه با مردان لزوما آثار متفاوتی خلق می کنند و حتی این ادعا را مطرح نمی کند که تجربه و درک زنان از آثار هنری تفا وتی با تجربه و درک مردان دارد، در واقع نه تنها هیچ تفاوت آشکاری میان هنر زنان و هنر مردان وجود ندارد، هیچ شباهت آشکاری هم میان هنر هنرمندان زن وجود ندارد. زیبایی شناسی فمینیستی تاکید می کند که هنر و شیوه تجربه کردن آن موضوعی جنسیتی است بنا براین هنر می تواند تجر به های متفاوتی خلق کند و انواع بیشتری از تجربه را مشمول می شود.
زیبا شناسی فمنیستی تاکید دارد که برای تجربه و درک هنر نمی توان تنها یک معیار قائل شد و یکی از مهمترین این معیارها مسئله جنسیت است. زیبا شناسی فمنیستی کار خود را با شناخت امتیازات و امکاناتی که هنر و هنرمند از آن بهره مندند و همچنین میزان تاثیر گذاری جنسیت بر هنر و هنرمند آغاز می کند .
زیبا شناسی فمنیستی می خواهد فهم خود را از هنر به مثابه شی کنار گذاشته و تعریفی از هنر ارائه دهد که آن را به قلمروی اجتماعی، سیاسی، و حتی کارکردی وارد سازد. باید پذ یرفت که اثر هنری را شخصی خاص با جنسیتی خاص در مکان و زمانی خاص پدید اورده است. یکی از مهمترین کارکردهای زیبایی شناسی فمنیستی بالا بردن درک و شناخت ما از آن چیزیست که هنر محسوب میشود
فمنیسم و هنر:
یکی از تمایزاتی که عالم هنر قائل شده، تفاوت میان هنر و صنایع دستی است. تحلیل فمنیستها از این مسئاله این است که نه تنها میان هنر و صنایع دستی گسستی بوجود آمده، بلکه در این میان بحث سلسله مراتب هم مطرح شده و هنر شأنی برتر و ارزشمند تر نسبت به صنایع دستی به دست آورده (گات و دیگران، ۱۳۸۶:۳۲۵). بدین ترتیب در هنرهای نازلتر، یا صنایع دستی به فعالیت فکری چندانی نیاز نیست و در اینگونه هنرها باید بیشتر به فکر تقویت مهارتهای دستی بود. این نوع هنرها شامل: گلدوزی، سوزن دوزی، فرش بافی که هنرهای زنانه نیز نام دارند، است. پس اگر خلاقیتهای هنری زنان را محدود به هنرهای زنانه و خانگی بدانیم، در واقع مانع ورود آنها به قلمرو هنرهای زیبا و فاخر شدهایم.
چالش فمنیستی دوگانه است، از یکسو شیوههای مورد تبعیض واقع شدن زنان، هم در مقام هنرمند و هم در مقام موضوع هنر در نظر گرفته میشود و از طرفی دیگر مورخان فمنیست هنر در آشکار ساختن آگاهیها در مورد سهم و مشارکت زنان، هم در مقام هنرمند و هم در مقام پشتیبان عوامل موثری بودهاند. فمنیستها نشان میدهند که مردها نسبتاً دستیابی بیشتری به امکانات تعلیم و تربیت هنری داشتهاند و زنان گذشته از دانشگاههایی که از سده ۱۶ در اروپا بنیانگذاری شدند به دور نگه داشته میشدند، بچهداری و بایستهای زندگی خانوادگی هم در شمار راه بندهای پیشه هنری زنان بودند (آدامز، ۱۳۸۸:۹۸).
واساری با دیدگاه فمنیستی مدرن درباره دشواریهای هنرمندان زن در تعلیم یافتن موافق است ولی در این باور که هنرمندان بزرگ، هم هنرمند زاده میشوند و هم ساخته میشوند با آنان هم رای نیست. فمنیستها مانند مارکسگرایان به مخالفت با مفهوم نبوغ سرشتی هنری به صورت ساده رمانتیک سده نوزدهم گرایش دارند. ناچلین ( Nochlin) در تائید این اندیشه که دستاوردهای هنری در درجه نخست، بیش از آنکه حاصل توارث باشد، حاصل آموزش و تربیت است.
بحث فمنیست این است که زنان همواره در یک نورپردازی منفعل و منفی نقاشی شدهاند که گزینش مضامین معین ادبی و شمایل نگاشتی بر آن تاکید میگذاشته است و این امر باعث شیسازی زنان شده است. جنبه دیگر روششناسی فمنیستی، نشان دادن تاثیرات شمایلنگاشتیی انگاشتی است که میگوید هم هنرمندان و هم جماعت هنر دوست مرد هستند، درنتیجه به چشم فمنیستها زن در تابلوهای نقاشی به صورت مفعول چشمچرانی مرد در میآید (که فاعل فعال است).
این رویه خوانش فمنیستی، از تفسیر تی جی کلارک از المپیای مانه پشتیبانی میکند، به عنوان مثال ونوس اوربینوی تیتیان خود را به بیننده نرینه عرضه نمیکند، انتظارات قراردادی را نقض میکند و به جای لم دادن، راست مینشیند، به بیرون از صفحه تصویر چشم میدوزد و نگاه خیره مرد را به شیوه قاطع پاسخ میگوید (آدامز، ۱۳۸۸:۱۰۰).
تاکید فمنیستی بر امور مربوط به جنس تا آنجا پیش میرود که احکام و انگاشتهای سنتی تاریخ هنر غرب را به پرسش بکشد. حکم به صورت یک ساختار پدر سالار در نظر گرفته میشود که به مفهوم نبوغ ارزش میبخشد و آن رامنحصراً ازآن مرد میداند. فمنیستها به عنوان مثال اشاره میکنند که پیش از سالهای ۱۹۷۰، هنرمندان زن در کتابهای عمده بررسی تاریخ هنر جایی نداشتند. این موضوع با این واقعیت که آثار هنری زنان معمولاً پایینتر از آثار مردان دانسته و بر این پایه ارزشگذاری میشد همخوانی دارد.
مثال آشکاری از این گرایش را در سرنوشت چهره دوشیزه شارلوت دو وال دون یه میبینیم. این اثر به عنوان اثری از ژاک لویی داوید به موزه متروپولیتن نیویورک واگذار شد و منتقدان آن را یک چهرهنگاری درخشان خواندند و ستودند، هنگامی که این اثر به کنستانس ماری شار پان تیه نسبت داده شد ناگهان دارای صفات زنانه شد: شاعرانه بودن و ادیب بودن آن بجای شکلپذیری آن ، جذابیتهای آشکار آن و کلیت آن که برساخته از هزار برداشت زیرکانه بود، ظاهراً همگی نشاندهنده روحیه زنانه شدند (آدامز، ۱۳۸۸:۱۰۳).
مورخان فمنیستی هنر با شکلگرایی مخالف بودند، چون از دید آنها آثار هنری و خود هنرمندان زمینه فرهنگی روزگار خویش را بازتاب میدهند. یکی از منتقدان فمنیست در پرسشی از کلایو بل درباره ستایش او از شکل معنی دار میگوید: شکل برای چه کسی باید آنچنان معنی دار باشد که هنر شمرده شود؟ (آدامز، ۱۳۸۸:۹۷).
فرمالیسم در صدد ارائه تعریفی از هنر است، تعریفی که بر مبنای آن هنر فعالیتی است جدا از سایر فعالیتهای فرهنگی و راه خود را از صنایع دستی و دیگر فعالیتهای عملی و کاربردی جدا کرده است. فرمالیست ها برخی از آثار یا پدیدههای هنری را مجزا میکنند، جدا از زمان و مکان اولیه خود و جدا از معنیهای نمادین که در دل تجربه بشری قرار دارد، مثل موزهها که آثار هنری را از محیط فرهنگی و اجتماعیشان جدا میکنند تا اثر بدون دخالت تاثیرات بیرونی به شکلی مجزا مورد بررسی قرار گیرد.
زیبایی شناسی فرمالیستی برای قضاوت و ارزیابی آثار هنری از مفاهیم ساختاری بهره میبرد، مانند عناصر صوری، همچون خط و رنگ و شکل، در واقع ارزش صوری اثر والاتر از سایر جنبههای آن است (گات و دیگران، ۱۳۸۶:۳۲۷). زیبایی شناسی فمنیست در تقابل با این الگوهای مسلط فرمالیستی از ما میخواهد که تلقی و فهم خود را از اثر هنری به مثابه فقط شیء کنار گذاشته و به جای آن تعریفی فراگیرتر (اما نه مطلق) از هنر را جایگزین کنیم. زیبایی شناسی فمنیستی برآن است که آثار هنری در بافت خود باقی بماند نه اینکه از بافت جدا شده و در موزهها به نمایش گذاشته شود.
همچنین از نظر آنها هنر میتواند زبان گویای ما باشد و با ما سخن بگوید. زیبایی شناسی فمنیستی با این دیدگاه هم مخالف است که نگرش تاملآمیز محض و بیطرفانه بهترین شیوه درک زیباشناختی و فهم صحیح هنر بشمار میرود. ادوارد بو والو (Edvard Bullough )از بزرگترین نظریهپردازان جریان موسوم به نگره است، این نگرش را در قالب اصطلاح “فاصله روانی” توصیف کرده است یعنی اینکه فرد بین خود و شیء، فاصله ذهنی ایجاد میکند. بطور کلی بیطرفی، همان فاصلهای است که میان بیننده یا مخاطب و اثر حاصل میشود. این بدان معنی نیست که فرد به اثر هنری بیعلاقه است، بلکه مفهوم آن این است که فرد نباید هیچگونه وابستگی و تمایل شخصی به اثر داشته باشد تا این وابستگی تاثیری بر درک ناب و خالص او ار اثر نگذارد (همان،۳۲۹).
یکی از مهمترین کارکردهای زیبایی شناسی فمنیستی ارتقاء سطح شیوه نگرش جدید به بافتی است که هنر در آن پدید میآید. زیبایی شناسی فمنیستی با تعریف محدود کننده به شناخت هنر نائل نمیشود بلکه سعی دارد به درک درستی از رابطه پیچیده موقعیتها دست یابد که در وهله اول باعث پدید آمدن پدیدههای هنری و تجارب حاصل از آنها میشود .
زیبایی شناسی فمنیستی با جدیت به نقدزیبایی شناسی سنتی می پردازد. نخست نظریه فرمالیستی سنتی هنر را منحصراً در قالب ویژگیها و قواعد صوری تعریف میکنند و با این روش زیبایی شناسی را به سمت تعریفی جهت میدهد که همیشه ناقص است. از سوی دیگر نظریه فمنیستی در پی توصیف و نه تعریف هنر است. زیبایی شناسی فمنیستی برعکس فرمالیستها تاکید جدی بر رابطه هنر و زندگی دارد و همه آثار هنری را در چارچوب شرایطشان میسنجند (آدامز، ۱۳۸۸:۱۰۳). در نظریه زیبایی شناسی فمنیستی برآن است که ارزش زیبایی شناختی در پیوند با ارزش اخلاقی و ارزش هستی شناختی به منصه ظهور میرسد و نه در تضاد و تقابل با آنها. فرد با آمیختن معنای این مفاهیم میتواند به درک کاملتری از آثار هنری دست یابد. آنها در پی درک تعامل میان تجربه هنرمند و محیط پیرامون او هستند (گات و دیگران، ۱۳۸۶:۳۲۹).
نگاه خیره مردان:
واقعیت این است که سوژه بودن زنان در هنر همیشه به قیمت سرکوب و قربانی شدن آنان تمام شده است و همین امر نقش مهمی در پذیرفتن اهمیت مساله جنسیت داشته است، اما جنسیت ضرورتاً یگانه مسئله با اهمیت نیست. در نقاشی و رسانههای چاپی، نوعی پیش داوری در خصوص سوژههای زن (که اکثراً برهنهاند و منفعل و میل به در معرض دید قرار گرفتن را القاء میکنند) و هنرمندان مرد (که همیشه بر خود مسلطند و همیشه عمل دیدن را انجام میدهند) وجود دارند.
این نوع نگرش فمنیستی به تاریخ هنر ما را با مفهوم “نگاه خیره مردان” آشنا میکند که از ارکان اصلی زیبایی شناسی فمنیست است. جان برگر در کتاب روشهای نگاه کردن به توصیف نوع نگاه مردان به زنان در شرایط و بافتهای گوناگون پرداخته و با این کتاب نقش مهمی در شکلگیری این موضوع ایفا کرده است. (گات و دیگران، ۱۳۸۶:۳۳۰). انگار که نقش بدن زن به هیچ دردی نمیخورد جز اینکه تماشاگر در برابر آن بایستد و زبان به ستایشش بگشاید. وقتی که میگوییم این نگاه خیره، نگاهی مردانه است، مراد آن است که این نوع نگاه، زنان را به ابزار خود تبدیل میکند. زیبا شناسی فمنیستی وظیفه خود دانسته که ما را از وجود این نگاه آگاه کند و همچنین سعی در برداشتن این نوع نگاه به آثار هنری دارد.
فهرست منابع و ماخذ :
احمدی،بابک.(۱۳۷۴)،حقیقت و زیبایی،مرکز.
ستاری،جلال.(۱۳۸۴)،سیمای زن در فرهنگ ایرانی،تهران،مرکز.
رضوانی،محسن.(۱۳۸۵)،فمنیسم،معرفت.
ادامز،لوری.(۱۳۸۸)،روش شناسی هنر،تهران،نظر.
فیاض ،ابراهیم،رهبری،زهره.(۱۳۸۵)،صدای زنانه در ادبیات معاصر،پژوهش زنان.
گات،بریس و سایرین. (۱۳۸۴)،دانشنامه زیبایی شناسی،تهران،فرهنگستان هنر.
ایمیل نویسنده: Rooholamini.a@gmail.com
پرونده ی «زنانگی» در انسان شناسی و فرهنگ
http://www.anthropology.ir/node/9983
پرونده ی «فمینیسم» در انسان شناسی و فرهنگ
http://www.anthropology.ir/node/6623
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.