چرا از (خمینی هندی الاصل) و (خامنه‌ای عراقی الاصل) انتظار دارید که برای ایران و ایرانی، دل بسوزانند؟

محل تولد: نجف (عراق)

 —

فاقد محل تولد پدر و مادر است!

رهبر بزرگترین انقلاب طول تاریخ بشر (به گفتۀ ایشان) و امام و ولی‌‌امر تمامی مسلمین جهان، با ابهام نسبی روبرو بوده! شاید هم مأمورین ثبت احوال خودشان را در شأنی نمی‌دیدند که از خود ایشان اطلاعات کامل پدر و مادرشان را بپرسند و شاید هم پرسیده باشند و ایشان نمی‌دانسته است یا از لحاظ فقهی ایرادی بر گفتن مشخصات پدر و مادر به دیگران وارد بوده و یا ما را قابل و لایق و آدم حساب نمی‌کرده‌اند!

بحث بر سر اینکه «روح الله خمینی» هندی بوده است یا نه هم‌چنان مطرح است. و هنوز این سوال مطرح است که جّد سیّد روح الله خمینی کیست و آیا اصالتاً سیّد روح الله خمینی ایرانی است. در این نوشته به بررسی این دیدگاه که سیّد روح الله ایرانی الاصل است یا نه پرداخته شده است و مسؤلیت صحت این مقاله با نویسنده است و لزوماً. نکتۀ خیلی جالب که در قانون اساسی جمهوری اسلامی درباره ویژگی رهبر (ولی فقیه مطلقه) اشاره‌ای به ایرانی‌الاصل بودن نشده است و از شرایط انتخاب برای رهبر به این مسئله توجهی نشده است ولی دربارۀ شرایط انتخاب رییس‌جمهور صراحتاً به ایرانی‌الاصل بودن اشاره شده است و در فصل هشتم که فصل رهبری در قانون اساسی جمهوری اسلامی است و شامل ۶ اصل است و از اصل ۱۰۷ تا اصل ۱۱۳ را شامل می‌شود به ایرانی بودن رهبر اشاره نشده است و بدین معنی است که رهبر یا ولی‌فقیه مطلقه می‌تواند درصورت انتخاب مجلس خبرگان رهبری ایرانی هم نباشد و تنها باید اخوند باشد.

کتاب «وارثان ملک کیان» نوشتۀ: «مهدی شمشیری»

دانلود کتاب الکترونیکی «وارث مُلک کیان»

در کتاب «وارثان ملک کیان» آمده است که که حتّی پدر و مادر سیّد روح الله خمینی هندی بوده‌اند و انگلیسی‌ها برای پیشبرد اهدافشان پدر و مادر سیّد روح الله را که جز اشرار و چاقوکشان هند بودند به ایران می‌آورند و حتّی خاطراتی از برادر سیّد روح الله را نقل می‌کند و مرتضی(هندی) پسندیده جزییاتی از زندگی در هند و ورودشان از هند به ایران را بیان کرده است.

کتاب «خاندان امام خمینی» نوشتۀ: «مهدی شمشیری»

 دانلود کتاب الکترونیکی «خاندان امام خمینی»

پژوهشی ژرف در گوشه‌ای از تاریکی‌های تاریخ از آن زمان که نام «روح الله خمینی» در ایران بر سر زبان‌ها افتاد، جسته و گریخته شنیده می‌شد که پدربزرگ وی از هندوستان به ایران آمده است و او به اصطلاح هندی‌زاده است. در تاریخ ۲۵ دی ۱۳۵۷ مرتضی پسندیده، برادر بزرگ خمینی، طی مصاحبه‌ای که در روزنامۀ اطلاعات به چاپ رسید، صریحاً اعلام نمود که: » … جدّ ما «آقا سیّد احمد از اهالی کشمیر بود» که در سال‌های جوانی خود به ایران مهاجرت کرد …» با این ترتیب هندی زادگی خمینی در نظر همه امری مسلم جلوه‌گر شد.

کتاب «گفته نشده‌ها دربارۀ روح‌الله خمینی» نوشتۀ: «مهدی شمشیری»

دانلود کتاب الکترونیکی «گفته نشده‌ها دربارۀ روح‌الله خمینی»

با انتشار اشعار عرفانی همگان دانستند که «فاطمه طباطبائی ملقب به فاطی» (همسر زیبای سیّد احمد خمینی)، معشوقۀ عرفانی خمینی بوده است و آن حضرت با مشاهدۀ روی زیبای فاطی به کشف و شهود عرفانی می‌پرداخته‌اند و از شهود مخلوق به شهود خالق می‌رسیده‌اند. کم‌کم مردم دریافتند که اشعار عرفانی خمینی را «محمد حسین شهریار» تصحیح کرده و علاوه بر تغییراتی که از نظر بهتر شدن در آنها داده، تعدادی بیت و اصطلاح عرفانی نیز بر آنها افزوده است.

در چند کتاب و سایت دیگر هم در هندی بودن سیّد روح الله خمینی مطالبی جمع‌آوری شده است و بیشتر به متنی که عماد الدین باقی تهیه کرده است و خاطرات مرتضی هندی پسندیده برادر سیّد روح الله خمینی اشاره شده است.

اینک به بررسی شجره‌نامۀ سیّد روح الله خمینی در کتاب معروف (بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی) تألیف سیّد حمید روحانی که تاکنون ده‌ها بار در جمهوری اسلامی چاپ شده است پرداخته می‌شود که مورد تأیید دفتر نشر اثار امام خمینی است.

در چاپ اول و دوم کتاب بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی از دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیۀ قم چاپ سال ۱۳۶۱ در صفحه ۲۰ امده است:

«پدر امام خمینی آیت الله شهید مرحوم سیّد مصطفی موسوی خمینی فرزند علّامۀ جلیل‌القدر مرحوم سیّد احمد موسوی(هندی) است که از خاندان جلیل مرحوم میر حامد حسین هندی صاحب عبقات الانوار می باشد.»

جالبه که سیّد احمد هندی موسوی پدر بزرگ سیّد روح الله خمینی از لنکهور هند به «نجف هجرت کرده است و بنا به درخواست یوسف خان کمره‌ای برای ارشاد و پیشوایی اهالی خمین به خمین می‌آید و با دختر یوسف‌خان ازدواج می‌کند.»

چیزی که دراین کتاب آمده است مادربزرگ سیّد روح الله خمینی ایرانی است و پدر بزرگش هندی است و نام پسرشان را سیّد مصطفی (پدر سیّد روح الله خمینی) می‌گذارند و سیّد مصطفی که از پدری هندی و مادری ایرانی زاده شده است نیز در نوجوانی به نجف و سامرا می‌رود و مشغول تحصیل می‌شود و پس از بازگشت از نجف پیشوای اهالی خمین می‌شود و درتاریخ ذیحجه ۱۳۲۰ قمری در سن ۴۷ سالگی بدست اشرار کشته می‌شود و جنازه‌اش به نجف برمی‌گردد و چال می‌شود.

جالب است که پدر سیّد روح الله خمینی که از پدر هندی زاده شده است «با بانو هاجر دختر آیت‌الله میرزا احمد از علمای کربلا ازدواج می‌کند و به ایران تشریف می‌آوردند و پیشوای اهالی خمین می‌شود.

در این کتاب که مورد تأیید دفتر نشر آثار امام خمینی است هم به ریشۀ هندی سیّد روح الله موسوی خمینی صراحتاً اشاره شده است.

سند دیگری که نشان دهنده وابستگی سیّد روح الله به هند است در نامه‌ای است که بعد از فوت آیت الله حکیم در هند در بخش لنکهور سیّد علی عبقائی (عمو زادۀ سیّد روح الله خمینی) به همراه چند تن از اقوام روح الله اعلان کردند که شیعیان هند که ساکن در لنکهور هستند اعلام می‌کنند: «حضرت آیت‌الله خمینی مدظله الانوار اعلم هستند و شیعیان هندوستان از ایشان تقلید می‌کنند.»

(منتشر شده در روزنامۀ ایران آزاد – شماره ۷۳ –سال نهم – مهرماه ۱۳۵۱)

بحث مرجعیت و حواشی سر مرجع شدن خمینی در نوشتۀ دیگری منتشر می‌شود که علّت مرجع اعلام شدن سیّد روح الله خمینی سر بلوای ۱۳۴۲ بود که برای اعدام نشدن سیّد روح الله خمینی را مرجع اعلام می‌کنند و تبعیدی می‌شود.

نکتۀ خیلی جالب که در قانون اساسی جمهوری اسلامی دربارۀ ویژگی رهبر (ولی فقیه مطلقه) اشاره‌ای به ایرانی الاصل بودن نشده است و از شرایط انتخاب برای رهبر به این مسئله توجهی نشده است ولی دربارۀ شرایط انتخاب رییس جمهور صراحتاً به ایرانی‌الاصل بودن اشاره شده است و در فصل هشتم که فصل رهبری در قانون اساسی جمهوری اسلامی است و شامل ۶ اصل است و از اصل ۱۰۷ تا اصل ۱۱۳ را شامل می شود به ایرانی بودن رهبر اشاره نشده است و بدین معنی است که رهبر یا ولی فقیه مطلقه می‌تواند درصورت انتخاب مجلس خبرگان رهبری ایرانی هم نباشد و تنها باید آخوند باشد.

ولی دراصل ۱۱۵ امده است (رییس‌جمهور باید ایرانی‌الاصل تابع ایران و… و مومن ومعتقد به مبانی جمهوری اسلامی و مذهب رسمی کشور باشد.)

سید روح الله خمینی که اصالتاً ایرانی نیست می‌توانست رهبر شود ولی رییس جمهور نمی‌توانست بشود.

هر آخوندی در سراسر کرۀ زمین در صورتی‌ که صلاحیت و اعلم‌تر از دیگران باشد می‌تواند ولی فقیه در ایران شود مانند پاپ در واتیکان است که هر کاردینال و اسقفی از هر کشوری می‌تواند به مقام پاپی در واتیکان برسد.

اظهارات گوناگونی پیرامون این مطلب وجود دارد. برخی وی را عرب تباری می‌دانند که نیاکانش در دوران خلفای اسلامی از سرزمین‌های عربی به هندوستان کوچ داده شده‌اند. برادر تنی وی آیت‌الله پسندیده در خاطراتش حضور نیاکانشان را در هند توصیف کرده است محتوای این مطلب پیش‌تر نیز در تاریخ ۱۶ دی ۱۳۵۶ به وسیله روزنامه اطلاعات، در دوران حکومت پهلوی چاپ شده بود.

برای مقدمه می‌نگارم؛ با این که من «سیّد مرتضی هندی سابق و پسندیده فعلی» در نظر نداشتم و ندارم در عداد نویسندگان و یا گویندگان درآیم و در خودم صلاحیت و لیاقت مطلب نگاری را نیافته‌ام ولی بر حسب ضرورت و لزوم و شاید تکلیف الهی و شرعی موظف باشم مختصری از نسب‌نامۀ خودم و بالاخص برادر کوچک و گرامم حضرت امام خمینی مرجع عالی قدر تقلید اکثریت قاطع تشیع و رهبر عالی مقام مسلمین ایران و ممالک و ملل اسلامی و مستضعفین دنیا را تا آنجا که در نظر دارم و تماس داشته و با ادله قطعیه و شواهد موجود دریافته‌ام یا با قرائن و شواهد و همچنین امارات برایم ظن حاصل شده با توجه به مشهودات هشتاد و چند ساله و معلومات خاص خودم از قباله‌ها و مهرنامه‌ها و نوشته‌های موجود و اطلاعات و گفتارهای بزرگ‌ترهای فامیل و اقوام که در حافظه‌ام مانده بدون تعریف و تمجید یا تنفیذ و تکذیب و یا اغراق و طرفداری از اقوام و اقارب یا طرد و رد افراد ناموافق یعنی مخالفین و احیاناً دشمنان احتمالی و یا یقینی، از روی نهایت صحت و حقیقت برای ضبط در تاریخ بنویسم و خداوند را به شهادت می‌طلبم که علاقه و دوستی با اشخاص و یا کدورت و نقار با افراد و جماعت در احوال من سال‌های سال است تأثیر خلاف‌گویی را زدوده و با موافق و مخالف جز راه راستی و عدل و حق و انصاف طریق دیگری در پیش ندارم.

بر پایه اظهارات ادوارد ویلت، پدر بزرگ پدری وی سیّد احمد موسوی هندی، زادۀ «روستای کینتور در منطقۀ بربنکی در ایالت اوتار پرادش هندوستان» بود.

 نظر دیگری نیز هست که عنوان می‌کند: جّد او یکی از علمای نیشابور به نام «سیّد محمد» بود که به هندوستان رفت و در دهلی اقامت گزید. عمادالدین باقی در ویژه‌نامۀ مورخ ۱۲ خرداد ۸۴ روزنامه شرق گفته‌است:

ناگفته نگذاریم که چون در میان شیعیان، سنت شجره نویسی برای سادات مرسوم بوده و بدین وسیله سلسله نسب سادات تا رسیدن آنها به یکی از ائمه شیعه کم وبیش ثبت می‌شده‌است، سیادت حضرت امام از این نظر امتیازی محسوب می‌شد که راه گمانه زنی و شناخت در شجره‌نامه و خاندان ایشان را هموار می‌کرد.

یکی از روایات مذکور در این مورد چنین است که طبق نظر یکی از نسابیون در سال (۷۶۶ هجری قمری) کاروان کوچکی از طرف عارف بزرگ «سیّدعلی همدانی» به سرپرستی «سیّدحیدر موسوی صفوی اردبیلی» از ایران که آن زمان در شورش و جنگ و خون گرفتار بود عازم بود عازم کشمیر می‌شوند تا اسلام را تبلیغ کنند. سیّدحیدر داماد و خواهرزاده میرسیدعلی همدانی بود که میرسیدعلی همدانی با ۱۷ واسطه از پدر و ۱۶ واسطه از مادر به امام حسین می‌رسد و این سیّد حیدر جدّ اعلای امام است… و اما روایتی که بیشتر از همه مشهور شده این است که سلسلۀ نسب امام خمینی به میرحامدحسین می‌رسد. در زمان شاه سلطان حسین صفوی، یکی از علمای نیشابور به نام «سیّدمحمد» به هندوستان رفت و در دهلی اقامت گزید. فرزندان وی در مناصب دولتی درآمدند و کم‌کم اهمیت پیدا کردند… سیداحمد چندی پس از شهادت پدرش دین علیشاه، از کشمیر به عتبات نجف و کربلا عزیمت کرد. شاید این سفر (در حدود سال‌های ۱۲۴۰ تا ۲۵۰ هجری قمری) به این منظور بوده که هم از خصومت‌ها در امان باشد و بتواند در آتیه جای خالی پدر را پر کند و هم تعالیم دین را بیاموزد. او به دلیل حافظۀ نیرومندی که داشته به سرعت به مقامات علمی والایی نائل می‌شود و از مراجع وقت نجف اجازۀ اجتهاد دریافت می‌کند. او در نجف با افراد مهاجر آشنا می‌شود که یکی از آنها فردی به نام یوسف خان است که اهل روستای «فرفهان» یا «فراهان» از توابع خمین بوده‌است.

دیدگاه‌ها

آیت الله خمینی در سخنانی پیشنهاد برخی گروه های سیاسی مبنی بر نوع حکومتی که باید در ایران ایجاد شود را رد نموده و هیچ یک از عناوین «جمهوری»، «جمهوری دمکراتیک»، «جمهوری اسلامی دمکراتیک» را نپذیرفته و گفته بود «فقط جمهوری اسلامی نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر، ما نباید از کلمۀ «دمکراتیک» استفاده کنیم که غربی است و ما آن را نمی‌خواهیم. خمینی هم‌چنین در مصاحبه با اوریانا فالاچی در اوایل انقلاب ۱۳۵۷، در پاسخ به سوألی درباره تیرباران زنی که مرتکب زنای محصنه شده و کشتن مردان همجنس‌گرا ، گفت که کشتن این افراد شبیه بریدن انگشت افراد مبتلا به قانقاریا می‌باشد که باعث جلوگیری از نفوذ بیماری به سراسر بدن می‌شود.

اگر کمی به نشانی که قریب به سی سال است نشان ما بر بروی پرچم ایران است و در تمام دنیا ما را معرفی می‌کند، برگرفته از نشان فرقه‌ای در هندوستان است به نام سیک. مذهب سیک، محصول اختلافات مذهبی سدۀ ۱۵ میلادی است و مدعی است که چکیده نخستین آموزه‌های گورو نانک (پیامبر سیک‌ها زاده ۱۴۶۹میلادی) است. او کوشید یک دین التقاطی از اسلام و هندوگرایی به وجود آورد. بر اصول مشترک این دو مذهب تأکید کرد و از موارد جدایی و اختلاف بویژه در آیین‌ها و نیایش‌ها دوری نمود.

 

آرم پرچم جمهوری اسلامی بر درب ورودی مغازه یک سیک هندی!

سعی شده این آرم بنام الله القاء شود. در حقیقت با توجه به هندی زاده بودن خمینی این آرم سیک‌های هندی می‌باشد که بر پرچم جمهوری اسلامی نقش بسته است و آن را به دروغ و برخی نادانسته آرم الله می‌نامند.

 

آرم پرچم رژیم ایران و آرم سیک‌ها

آرم پرچم رژیم لفظ مبارک الله نمی‌باشد و طبق هیچ رسم الخطی لفظ الله به این صورت نوشته نمی‌شود بلکه این آرم برگرفته شده از آرم سیک‌هاست و هر دو یک چیز هستند.

 حالا می توانید نشان سیک‌های هند را با نشان پرچم ایران مقایسه کنید.

 

اینجا قضاوت بر عهدۀ شما. می‌توانید تصور کنید که تمام تمدن و تاریخ کهن و فرهنگ چند هزار سالۀ خود را به یک هندی فروخته اید؟!

آیا خمینی واقعا یک هندی زاده بود!

 رد پای ماسونها تا کجا؟!

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com