بعضی وقت ها می خواهی خالی بشقاب فرهنگ غیر را با سیب دوستی و صمیمت پر کنی اما دستهایی این وسط همه چیز را بر هم می زند. آنوقت چاره ای نمی ماند جز اندوه خوردن بر پلشتی افکار آنها. نمونه اش همین تصویر از تئاتری که بازیگر و کارگردانش خود وزارت ارشاد است. حالا اگر بعدن بنا بر مصلحت تکذیب کنند و یا معذرت بخواهند نیز علاج واقعه نخواهد بود.
سئوال این است که چرا ارشاد و پان فارسیسم هنوز هم از وقایع خرداد آزربایجان درس نگرفته اند؟
همیشه توهین را آنها شروع می کنند و به هنگامی که ما مجبور به جواب دادن می شویم محکوم می گردیم.
” خراکتور” ترکیبی از خر و تراکتور می باشد که به مراتب کلمه ای توهین آمیزتر از سوسک است. این واژه و بازی پشت آن دو رویکرد را مدنظر دارد:
– تحقیر شعور ملی آزربایجان
– تحقیر شور ملی آزربایجان
بی شک تراکتور – تیراختور – تیمی بود و هست که گوشه ای از شور و شوق مردم آزربایجان را در مقابل ستم ملی زبان حاکم و پان فارسیسم به نمایش می گذارد. آنها به جای وفای به عهد و ایجاد فرهنگستان آزربایجان ناگهان سر از اگزوز تراکتور بر آوردند و نشان دادند که حاکمیت زبان غالب حاکمیت وعده و وعید است.
وقتی می گوییم هیچ فرهنگی به اندازۀ فرهنگ فارس آلودۀ تحقیر و اهانت و خودبزرگ بینی نیست زمین و آسمان را به هم می ریزند و دنبال توجه و توجیه می گردند.
ما دیگر بر آن نیستیم که دنبال پرسش و پاسخ بین فرهنگ حاکم و فرهنگ های محکوم در ایران باشیم. در طول این سالیان آموخته ایم که زبان حاکم زبان طرد و توهین است و حوصلۀ شنیدن ندارد بلکه فقط دوست دارد چشمهایش را ببندد و هر چه دلش خواست بتازد و بستیزد.
سکوت معنادار همۀ جریان های سیاسی و ادبی فارسی بر قتل عام ترکها و مسلمانان اویغور در چین، بر فاجعۀ خوجالی در قاراباغ، بر ترکمن های عراق، و همزمان با آن تحقیر و استحالۀ فرسایشی زبان و فرهنگ آزربایجان و دیگر فرهنگ های موجود در ایران نشانگر عزم یک حرکت فاشیستی در سرکوب غیر خودی هاست.
بی دلیل نیست اگر تهران را مرکز فاشیسم منطقه بنامیم.
سئوال دیگر این است که چرا زبان و فرهنگ فارسی اینهمه بر طبل خشونت و تحقیر و طرد و حذف می کوبد؟ آیا می توانید برهه ای از تاریختان را نام ببرید که پیام آور صلح و دوستی و انعطاف بوده اید؟ فوراٌ دلیل تان را به دولت ها و حکومت هایتان نچسبانید که آنها نیز خود شما هستند.
این ویرانه آباد نخواهد شد. خاک این ویرانه سمی است. خاک هویت و هستی و زبان خودمان را عشق است.
با احترام
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
نظرات
در حدود ۹۰۰ سال پیش ترکان غز از جای برخواسته و در سر راه خود تا توانستند مردمان را از تیغ گذراندند تا به مٌلکی و مِلکی رسند از ترکیب اینان با مغولان معجونی درآمد که تا حواشی اورپا را در توبره کردند بدتر از آن از تجمیع این دو با اسلام و اعراب به وضعی درآمدیم که میبینید، دوست عزیز مهاجمان ترک و مغول در اردوی خود زن و دختری نداشتند تا از آن تیره و تباری در آید که به آن بنازی، یکی از ژن شناسان در مستندی گفت که بیشترین ژن توزیع شده در جهان از آن چنگیزخان مغول است من هم قبول دارم که ترکان و مغولان ناپدریهایمان هستند و زبانشان هم زبان مادری ما نیست بلکه زبان ناپدریهایمان است. اگر کمی تعصب را به کناری بگذاری خواهی دید که ترکیب نام این نمایش هنرمندانه نه در حد شکسپیر- اما زیبا- را درست نیست اینگونه به ستیز رفتن.
پنجشنبه, ۱۶ام مرداد, ۱۳۹۳
” بی دلیل نیست اگر تهران را مرکز فاشیسم منطقه بنامیم.
سئوال دیگر این است که چرا زبان و فرهنگ فارسی اینهمه بر طبل خشونت و تحقیر و طرد و حذف می کوبد؟ آیا می توانید برهه ای از تاریختان را نام ببرید که پیام آور صلح و دوستی و انعطاف بوده اید؟ فوراٌ دلیل تان را به دولت ها و حکومت هایتان نچسبانید که آنها نیز خود شما هستند.
این ویرانه آباد نخواهد شد. خاک این ویرانه سمی است. خاک هویت و هستی و زبان خودمان را عشق است. “
پنجشنبه, ۱۶ام مرداد, ۱۳۹۳
Mence Turkler oya gedip ve oyunu pozmalri gerek, ve o oyuna gelenleri ve oynunculari vurmalari ve dovmeleri gerek ve sesli bir etiraz gerek.
پنجشنبه, ۱۶ام مرداد, ۱۳۹۳
فاشیسم، از لحاظ نظری محصول توسعه نظری نژادباوری است.
شنبه, ۱۸ام مرداد, ۱۳۹۳