بخش عظیمی از دانش ما ایرانیان حاصل ترجمه است و همین واقعیت سبب شده تا فراگیری زبانهای اروپایی در کشورمان ارزشی فراوان بیابد.
عموم مردم یادگیری یک زبان را کاری شاق و احتمالا مختص افراد تحصیل کرده میدانند که نشان دانش و هوشمندی آنها نیز می باشد، اما به باور نگارنده دانستن یک زبان بیگانه اساسا ارتباطی با سواد نداشته و یادگیری آن میتواند همانقدر نیازمند هوش و استعداد باشد که فراگیری زبان مادری و به این معنا تقریبا همهی افراد عادی، استعداد لازم برای فراگیری یک زبان بیگانه را دارند. البته همانگونه که انتخاب یک بیراهه برای رسیدن به قلهی کوه میتواند صعود را بسی دشوار وگاه غیر ممکن کند، برگزیدن روشهای نامناسب برای یادگیری زبان نیز میتواند فراگیری آن را به پیمودن راهی صعب العبور و نفس گیر بدل کند.
قریب به ده سال یعنی از دوران راهنمایی تا پایان تحصیلات کارشناسی، درس زبان انگلیسی یکی از سر فصلهای آموزشی تمامی دانش آموزان و دانشجویان ایرانی است اما با اطمینان میتوان ادعا کرد که در پایان این دهه ، نه تنها دانش آموزان بلکه دانشجویان هم آنچنان بر زبان انگلیسی مسلط نمی شوند که اگر فرصتی دست داده و به یکی از کشورهای انگلیسی زبان سفر کردند بتوانند گفتگویی ساده با یک کودک چند ساله داشته باشند، گویی اشخاص مفروض با کوله باری از آموزشهای ناکارآمد و بیثمر راهی این سفر شدهاند.
آنها سالیانی دراز مطالب زیادی در باب «سوالی کردن» فرا گرفته اما در عمل نمیتوانند به روانی و با اطمینان از صحّت جمله بندیشان سوال خود را پرسیده یا به پرسش طرف مقابل پاسخ دهند.
گفتگوی احتمالی چنین افرادی به حرکات دست کسی میماند که برای استفاده از دستانش مدام مجبور به اندیشدن در مورد نحوهی کار مفاصل و عضلات خود بوده و به تبع حرکاتش مقطع و مردد است در حالی که آن کودک چند ساله مفروض از زبانش نیز همانند سایر اندام خود بدون تعلل و تردید استفاده میکند.
چرا آموزشهای بسیاری که در طی سالیان متمادی دریافت میکنیم نمیتوانند ما را قادر به انجام گفتگویی ابتدایی کنند؟
به باور نگارنده ریشه و علت اصلی این بیثمری، آموزشهای ناکارآمدی است که ریشه در نداشتن درکی صحیح از ماهیت زبان دارند. زبانها در عین داشتن اختلافات جزیی دارای تشابهات اساسیاند. ماهیت واحد زبانهای مختلف به ما این امکان را میدهد که بتوانیم برای فراگیری زبانهای متفاوت از روشی واحد استفاده کنیم و چه روشی راحتتر و در عین حال کارآمدتر از همین روشی که با آن زبان مادریمان را فراگرفتهایم؟! تجربه نیز این مدعا را تایید کرده و نشان میدهد که انسانها در همهی کشورها زبان مادری خود را با روشی مشابه فرا میگیرند که مبتنی بر تکرار و تمرین مداوم است. در این روش تجربهی مداوم کاربرد کلمات و جملات توسط اطرافیان موجب میشود کارکرد آنها ملکه ذهنمان شده و در ادامه بتوانیم کم کم کلمات را در جای مناسب به کار بریم.
همهی ما زبان مادری را بدون آنکه مجبور به یادگیری خواندن و نوشتن باشیم فرا گرفتهایم و همین واقعیت نشان میدهد که برای یادگیری یک زبان اساسا نیازی به داشتن سواد نمیباشد. درعوض برای آنکه بتوانیم به شکلی روان مکالمه کنیم نیازمند تقویت مهارتهای شنیداری و در ادامه گفتاری خود هستیم و در واقع بدون درست شنیدن نمیتوان به درست گفتن رسید.
تجربهی ارزشمند یادگیری زبان مادری که عمومیت و سادگی آن سبب نادیده گرفتن کارآمدیش شده به ما یاد میدهد که قرار گرفتن در محیط مناسب به این علت که میتواند هر چه گستردهتر ما را به تلاش و تکاپو برای فهمیدن و یادگیری یک زبان و ایجاد ارتباط وا دارد و به این وسیله ما را هرچه بیشتر با مشکلات عملی ارتباط برقرار کردن و گفتگو مواجه کند بهترین روش برای فراگیری یک زبان است.
پس از این روش به عنوان روشی آرمانی که برای عموم ممکن است میسّر نباشد به نظر میرسد دیدن مداوم فیلم بتواند کمک شایانی به فراگیری یک زبان بکند اما این روش به واسطه یک طرفه بودن و عدم امکان برقراری دیالوگ دارای نقصی جدی است که مانع میشود به عنوان روشی کامل برای یادگیری یک زبان به حساب آید، هرچند میتواند در تقویت مهارت شنیداری زبان آموز و فراگیری کاربرد بسیاری از کلمات و جملات اثری تعیین کننده داشته باشد. با این وجود بدون تمرین مداوم گفتگو نمیتوان به تسلطی در صحبت کردن و مکالمه دست یافت.
یک اشتباه مسلم و در عین حال مرسوم در یاددهی زبان که عموما سبب دشوار به نظر رسیدن یادگیری و به تبع موجب دلزدگی دانش آموزان میشود تمرکز کردن معلم بر دستور زبان است و این در حالی است که برای یاد دادن یک زبان ما همانقدر نیازمند تمرکز بر دستور زبان به شکل انتزاعی هستیم که یک مادر برای یاد دادن حرف زدن به فرزندش از دستور زبان استفاده میکند یعنی تقریبا هیچ.
والدین با رعایت قواعد دستور زبان با فرزندشان حرف میزنند بدون آنکه به شکل انتزاعی از قید، فعل، ماضی و مضارع صحبت کنند و همین شیوه برای آنکه قواعد دستور زبان بصورت ناخودآگاه ملکه ذهن کودک شوند کافی است.
کوتاه سخن اینکه با وجود فوائد بزرگ نهفته در یادگیری یک زبان، فراگیری آن نه تنها بینیاز از داشتن سواد است بلکه استعداد ذهنیای فراتر از حد معمول را نیز طلب نمیکند.
=========================================================
منظور از “یادگیری زبان” در این نوشته، فراگیری آن در حد یک شهروند عادی است و نه به اندازه یک استاد ادبیات.
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.