یک سوال اساسی در باره رسانهها این است که آیا آنها تصویری واقعی از دنیای ما به دست میدهند؟ و طبعا یک سوال پیوسته به این سوال این است که آیا مسالههایی که برای رسانهها مهم است همان مسائل مهم زندگی ما ست؟ معمولا رسانهها مایل نیستند جواب این سوال منفی باشد و میخواهند خود را آینه مسائل واقعی زندگی مخاطب نشان دهند. اما اگر جواب ما آری باشد باید مسائل مهم زندگی خود را در رسانهها بیابیم. آیا مییابیم؟
فرض من در این یادداشت این است که: “رسانهها باید تصویر مسائل مهم زندگی ما مخاطبان باشند ولی نیستند.” برای نمونه یک مورد شاخص را انتخاب میکنم و آن بحران آب در ایران است. بررسیهای من نشان میدهد که سهمی که آب در رسانههای ما دارد به هیچ وجه به پای اهمیت و بزرگی مساله نمیرسد. در این یادداشت میکوشم چرایی آن را از منظر تحلیل رسانهای جستجو کنم. وقتی مسالهای با این اهمیت و فوریت از رسانهها غایب است باید مشکلی جدی در رسانههای ما وجود داشته باشد. آن مشکل چیست؟
روزنامه نگاری محیط زیست
یک مشکل ساده در تقسیم بندی موضوعی رسانههای فارسی است. این رسانهها معمولا بسادگی با فرهنگ و اقتصاد و سیاست تقسیم بندی میشوند. در دهه اخیر بتدریج صفحهها و ستونهایی در باره اندیشه و زنان و محیط زیست هم باز شده است. پیشگام صفحۀ محیط زیست، روزنامه همشهری بود. اما این صفحه وقتی به رسانههای دیگر کاغذی و آنلاین راه یافت رشد و پرورش کافی نیافت. سرنوشت مشابهی را هم صفحات اندیشه و زنان پیدا کردند. مسائل زیست محیطی منحصر شد به برخی مباحث عامهپسند که گرچه اهمیت دارد اما لازم است جزئی از یک پیکره فکرشده باشد. مثلا جمع آوری کیسههای پلاستیک از جنگل یا زباله از دریا و مسائلی مانند آن بدون توجه به یک پیکره بزرگتر مشکلگشا نیست. با اینهمه، حتی همین صفحه هم امروز از بسیاری رسانهها غایب است. کدامیک از رسانهها صفحه مستقل برای محیط زیست دارند؟ یا رسانههای صوتی و تصویری کدامشان برنامه مستقلی برای محیط زیست دارند؟ نمونههایی مثل برنامه «زمین ما خانه ما» از رادیو فردا متاسفانه نمونهای کمیاب است.
در عوض میتوان مشاهده کرد که به جای توسعه چنین مباحثی شاهد آب رفتن آن هستیم. چشمه مباحث زیست محیطی گویی در حال خشک شدن است. یا دقیقتر: فصلی است. گاه هست وگاه نیست. سیاست پایدار و روشن و پیگیری در زمینه محیط زیست در بیشتر رسانهها دنبال نمیشود.
در یک نگاه کلان باید بپرسیم اصولا وضع روزنامه نگاری محیط زیست چطور است؟ چند نفر روزنامه نگار پیگیر در این عرصه داریم؟ این موضوع به اندازه داشتن صفحه و ستون و برنامه مستقل اهمیت دارد. زیرا بدون نیروی انسانی آموزش دیده و علاقهمند نمیتوان چنین مباحثی را به صورت موثر و رو به توسعه دنبال کرد.
همین تک و توک برنامههای گهگاهی محیط زیستی هم هر وقت جدی بوده و کار تحقیق پشت آن بوده و کارشناسان و صاحبنظران طرف گفتگو بودهاند موفق بوده و موثر. محمد بابایی که وبلاگ نهالستان را مینویسد و از چهرههای فعال در فیسبوک هم هست در ماه می یادداشتی نوشت که در آن بخوبی تاثیر رسانه در آگاهی بخشی بر سر مشکل آب را نشان میدهد.
او با لحنی طعنه آمیز که در آن حقیقتی وجود دارد مینویسد: “بیبیسی فارسی تنها نهادی است که میتواند دریاچه اورمیه را نجات دهد.” سپس شرحی آورده از اینکه چگونه یک کارگر لوله کش از یکی از برنامههای بیبی سی آگاهیهای کافی در باره مشکل اورمیه پیدا کرده است. “وقتی دقایقی سخنان یک کارشناس در برنامه شصت دقیقه، اینگونه شنونده پیدا میکند، که یک لولهکش ساده هم به وظیفه خود واقف میشود، و برای مردم اهمیت کمآبی را توضیح میدهد، بیجهت نخواهد بود که برای نجات دریاچه به شصت دقیقه بیبیسی متوسل بشویم.”
مشکل نامریی آب
در یک نگاه کلان میتوان گفت رسانههای فارسی معمولا درگیر یافتن و بیان مشکل هستند. در نظر اول مخاطب ممکن است فکر کند با وجود اینهمه رسانههای متنوع مساله مهمی نباید مانده باشد که کسی آن را ندیده باشد. پس چرا مشکل آب را نمیبینند؟
شاید بهتر باشد نظر دقیقتری بکنیم. آیا رسانهها همۀ مشکلات را میبینند؟ دست کم مشکلات مهم را میبینند؟ یا مشکلات خاصی را میبینند؟
یکی از فرضهای معتبر این است که بگوییم رسانههای فارسی عمدتا درگیر جنگ و نزاعاند. آب مساله صلح است. در عالم نزاع و بحران مساله آب خیلی “سافت”تر از آن است که بشود به آن پرداخت. برای همین آب فراموش میشود. اما آیا این درک از آب درست است؟
یکی از فرضهای معتبر این است که بگوییم رسانههای فارسی عمدتا درگیر جنگ و نزاعاند. آب مساله صلح است. در عالم نزاع و بحران مساله آب خیلی “سافت”تر از آن است که بشود به آن پرداخت. برای همین آب فراموش میشود. اما آیا این درک از آب درست است؟
یک فرض معتبر دیگر این است که بگوییم رسانههای فارسی عمدتا درگیر فوریتها و خبرهای اورژانسیاند. آب مساله فوری و اورژانس نیست. مساله درازمدت است. این کار رسانه نیست که به مسائل بلندمدت بپردازد. برای همین آب اولویت ندارد. آیا مساله آب اینطور است؟
واقعیت این است که مساله آب بحران بزرگی است و بتنهایی نشانۀ بحرانهای دیگری مثل سوءمدیریت است که بحران آب را ایجاد کرده است. اما چه بحران آب باشد چه بحران مدیریت، اصولا رسانه به هر دو بیاعتنایند! کافی است کارنامه رسانهها را مرور کنیم و بپرسیم چند مقاله و مصاحبه خوب در باره مرگ میلیونها ماهی که در سالهای اخیر مکرر شده منتشر شده است؟ چند مقاله و مصاحبه جدی و همه جانبه نگر و کارشناسی در باره خشک شدن زاینده رود و ارومیه منتشر شده است؟ ایا بحثی در مدیریت منابع آب به خاطر میآورید؟ آیا کسی به نقد سیاست آب در ایران پرداخته است؟
کار بحث از این مباحث عمدتا به گروههای کنشگر وانهاده شده است ولی این گروهها عموما فاقد توانایی برای بررسیهای کارشناسیاند. این مشکل در رسانهها هم ادامه مییابد. یعنی حتی اگر رسانهها مشکل را ببینند فرصت و امکان و زیرساخت مناسب برای بررسی راه حل را ندارند. و این تنها به آب بر نمیگردد. رویه عمومی رسانهها چنین است که مشکلی را تا حدی که دستور کار سیاسی آنها اجازه میدهد ببینند و برجسته کنند. اما توان کارشناسی عموم رسانههای فارسی در حدی نیست که بتوانند اصولا راهحل-محور باشند.
زیست رسانهای
سخن کوتاه، میتوان گفت که بحران آب در رسانهها وزنی در خور ندارد زیرا رسانههای فارسی گرفتار چهار خصلت عمومی هستند:
۱. رسانۀ مشکل نه راه حل: رسانهها تقریبا همه در حال طرح مشکل هستند. “رسانۀ راه حل” نداریم گرچه رسانههای متکی به منحل کردن و انحلال سیاسی برای حل کلان همه مسائل زیاد است. رسانه راه حل همزمان با طرح مشکل تکیهاش بر راه حلهای ممکن و ابداع و خلاقیت در پیوند راه حلهای شناخته شده جهانی با وضع ایران است. این رسانهها به جای توجه به حل مساله روز عمدتا به طرح ناقص مسائل روز بسنده میکنند. یعنی در حد دستور کار سیاسی خود و در حلقه کارشناسان معینی که میشناسند و به آنها دسترسی دارند.
۲. رسانه گذشته نه آینده: رسانهها همه در باره امروز و حداکثر دیروز حرف میزنند. “رسانه آینده” هنوز نداریم. رسانهای که مسیر تحولات آینده را دنبال کند و ایدهها و ابداعات-در-راه را نشان دهد. آینده نگر باشد. اگر به امروز و دیروز هم میپردازد بخواهد مسیر فردا و آینده را بازشناسد. آیندهای که در ساختن آن راه حلها هم نقش اساسی دارند. این رسانهها در قدم اول باید از حلقه رفقا و آشنایان و کارشناسانی که آسان پاسخ میدهند و برنامهها را پر میکنند بیرون آیند و توان فکر کارشناسی ایرانیان داخل و خارج را نشان دهد و به آن متکی باشند.
مردم را باید در رسانه وارد کرد. بسیاری از مردم قادرند تولید کنند اما ناتوان از توزیع تولیدات خود هستند. بسیاری از آنها مسائل منطقه خود را بسیار خوب میشناسند و نهایتا باید در حل آن شریک باشند.
۳. رسانه غیرمشارکتی: رسانهها تا همه مسائل را فارغ از مردم گزارش میکنند نمیتوانند حتی تصویر درستی از مساله بدهند چه رسد به آنکه بتوانند در حل آن گامی بردارند. در این سالها چند گزارش از زبان مردم روایت شده و از زندگی آنها روایت کرده که با مصیبت بیآبی چه میکنند؟ چه فکر میکنند؟ چه راه حلی دارند؟ چه شایعاتی را باور کردهاند؟ چه حقایقی را میخواهند به گوش دیگران برسانند؟ مردم را باید در رسانه وارد کرد. بسیاری از مردم قادرند تولید کنند اما ناتوان از توزیع تولیدات خود هستند. بسیاری از آنها مسائل منطقه خود را بسیار خوب میشناسند و نهایتا باید در حل آن شریک باشند. اما در رسانهها جایی ندارند. و این نه فقط به این خاطر است که مثلا رسانههای فارسی به مردم دسترسی ندارند – که در مورد رسانههای خارج تا حدودی درست است – بلکه به این خاطر است که اصولا از این منظر به مساله نگاه نمیکنند پس وقتی هم امکان دسترسی هست مردم محلی از اعراب ندارند.
۴. رسانه سیاست منهای مدیریت: رسانه باید باید دو مساله سوءاستفاده از قدرت و سوءمدیریت را پیگیری کند و آموزش بدهد. مهمترین مشکلی که جامعه ایرانی باید حل کند سوءاستفاده از قدرت است و در مرحله بعدی مدیریت بد. باید راههای شناخت این نوع مدیریت را بحث کرد و زیر ذره بین گذاشت. باید پروندههای حقوقی این موضوع را پیگیری و گزارش کرد. باید روشهای خلاص شدن از مدیران سوءاستفاده چی و مدیران بد را هم نشان داد. مدیرانی که قدرت و میز برایشان طعمه است و همه چیز را برای خود و در خدمت خود میخواهند نه سازمان و خدمت عمومی. مدیران فرصت طلبی که میخواهند روزشان بیدردسر بگذرد. مدیران کم کار و کم دانشی که فرصتها را ضایع میکنند و مشکل را به جای چاره کردن به فردا محول میکنند. به مدیر بعدی حواله میدهند. طبعا در رسانههای فارسی مدیریت هم غایب است. همانطور که آب و درخت و زمین و آلودگیهای شهری.
رسانههای ما عمدتا به خبرهای سیاسی خاصی توجه نشان میدهند. سیاست را فارغ از مدیریت در جامعیتاش دنبال میکنند. وقتی از از حقوق هم صحبت میکنند همین مشکل دیده میشود یعنی مهمترین حق بشری را فراموش میکنند. اما اگر رسانهها بخواهند واقعا به زندگی مخاطبان خود توجه نشان دهند ناچارند نگاهی همهجانبهنگر پیشه کنند. نگاهی که در آن آب و درخت و هوا و زمین همانطور که بستر زندگی اجتماعی را میسازند بستر زیست رسانهای و سیاسی و حقوقی هم باشند.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.