کتابهای تاریخ را که ورق بزنی مردمانی را می‌یابی که با نوشتن کتابی یا ساختن بنایی زیبا خود را ماندگار کرده‌اند اما همیشه در کنار این مردمان بزرگ افرادی پیدا می‌شوند که نه به خاطر کلام رسایشان بلکه به دلیل شمشیر خونین‌شان مشهور شده‌اند. این افراد ارزشی برای جان انسانها قائل نبودند و نامشان در کتابها ماند تا زنگ هشداری باشد برای آیندگان. ما برای این مقاله نگاهی به صفحات سیاه تاریخ انداختیم که در ادامه گوشه‌ای از آنها را با شما به اشتراک می‌گذاریم.

کشتار ججو
چوچو
جزیره ججو در ۳ آپریل ۱۹۴۸ شاهد یکی از خونبار‌ترین سرکوب‌های تاریخ بشریت بود. در این روز ارتش کره جنوبی به کشتن تمام خانواده‌های کمونیست و انقلابی این جزیره پرداخت، کشتاری که در عمل تنها محدود به کمونیست‌ها نبود و باعث نابودی چندین دهکده و کشته شدن ۶۰ هزار انسان بی‌گناه شد. ماجرای قتل عام ججو به مدت پنجاه سال به عنوان یکی از موضوعات غیر قابل بحث در کره جنوبی بود و هر گونه یادآوری این ماجرا با زندان و شکنجه مواجه می‌شد. در سال ۲۰۰۳ برای اولین بار یکی از مقامات کره جنوبی از مردم کشورش به خاطر اتفاقات جزیرۀ ججو عذرخواهی کرد اما حتی با توجه به این موضوع نیز تا به امروز دولت کره جنوبی هیچ اقدام رسمی برای التیام درد بازمازندگان کشتار ججو انجام نداده است.
——————–
قتل‌عام ولا 

ورشو

اگر هلوکاست را دروغ بخوانید و هیتلر را نابغه‌ای بدانید که درک نشده بود پس از شنیدن ماجرای کشتار ولا هیچ دلیلی برای دفاع از حکومت آدولف هیتلر پیدا نمی‌کنید. ارتش نازی که از استقامت گروه مقاومت لهستان خسته و درمانده شده بود به دستور برلین در روز پنج آگوست ۱۹۴۴ به منطقۀ ولا در غرب ورشو حمله کرد اما هدف از این حمله سرکوب و نابود کردن گروه مقاومت نبود بلکه قصد ارتش نازی کشتن تمام انسان‌های زنده در این منطقه بود. فرماندهان هیتلر برای پایین آوردن روحیۀ سربازان لهستانی از هیچ‌گونه عمل خشونت آمیزی در آن روز دریغ نکردن آن‌ها به زنان تجاوز می‌کردند، کودکان را می‌کشتند و هیچ مردی را زنده نمی‌گذاشتند. آنها در کمتر از یک هفته به زندگی صد هزار انسان پایان دادند اما آنچه که قرار بود باعث دلسردی مدافعین لهستانی شود، آنها را به هم نزدیک‌تر کرد و کار را به جایی رساند که ارتش آلمان مجبور شد تا با تقبل تلفات سنگین دو ماه دیگر نیز به حملات خود به ورشو ادامه داد، حملاتی که موجب با خاک یکسان شدن ورشو و نابودی تمام مناطق اطراف آن شد.
———————
خودکشی انقلابی جونزتُون

جیمز
جیم جونز رهبر کلیسای “عبادتگاه مردم” بود که با اتکا بر سخنرانی‌های آتشین و جاذبۀ طبیعی خود مردمان زیادی را به کلیسایش کشانده بود. وجه مشترک تمام این افراد رنج بردن از بی‌عدالتی‌های اجتماعی بود، بی‌عدالتی که به وضوح در میان طبقۀ پایین آمریکا دهۀ هفتاد دیده می‌شد. جیم جونز که این درد را در میان مردمش می‌دید به آنها وعده داد تا با ایجاد شهر جونزتون حکومتی متعلق به مردم را به وجود آورد، وعده‌ای که با اقبال مردم روبرو شد و با حمایت آنها جونز موفق شد تا شهر رویایی‌اش را در زمان بسیار کوتاهی بسازد.
در این شهر خبری از شغل و حقوق نبود همه با هم زراعت می‌کردند، بزرگسالان به کودکان هر آنچه را که می‌دانستند می‌آموختند و نوجوانان از پیرزنان و پیرمردان شهر مراقبت می‌کردند اما همۀ اینها فقط یک روی سکه بودند. جیم جونز که خود دچار بیماری بدگمانی بود شروع به حبس کردن مردم در شهر کرد و به هیچ‌کس اجازه نمی‌داد که از شهر خارج شود. همین مشکلات روانی او باعث نارضایتی طرفدارانش شد و در مدت کوتاهی مردم خواستار ترک شهر شدند، آنها برای این کار یکی از سناتورهای آمریکایی را به شهر خود دعوت کردند تا جیم جونز را متقاعد به ایجاد آزادی در شهر کند.
جونز که راهی برای نگه داشتن مردم نمی‌دید در روز ۱۸ نوامبر ۱۹۷۸ پس از آنکه سناتور آمریکایی را مخفیانه به قتل رساند، طرفدارانش را در میدان شهر جمع کرد و به آنها گفت که دولت آمریکا می‌خواهد به وسیلۀ ارتش دست به قتل‌عام آنها بزند برای همین بهتر است آنها قبل از اینکه کس دیگری به زندگی‌شان خاتمه بدهد خودشان به زندگی‌شان پایان بدهند. مردم که همچنان با تمام نارضایتی‌ها به رهبر دینی‌شان اعتقاد داشتند یک به یک شروع به خودکشی با گاز سیانور کردند. اعضایی که از خودکشی سر باز می‌زدند به زور اسلحۀ گروه محافظین جونز مجبور شدند تا با دیگر مردم همراهی کنند. این خودکشی که حاصل ترس و ماهها شستشوی مغزی جیم جونز بود بعد از حادثۀ یازده سپتامبر با ۹۱۹ کشته یکی از بزرگ‌ترین حادثه‌ها از نظر تلفات جانی در تاریخ آمریکاست.
———————
حملۀ شیمیایی حلبچه

حلبچه
در پی عملیات والفجر ۱۰ ارتش ایران موفق به تصرف بخش‌هایی از کردستان عراق شد. مردم کرد این مناطق که سالها زیر ظلم و ستم صدام حسین زندگی می‌کردند پیروزی ایران را به نوعی پیروزی رزمندگان کردستان عراق می‌دانستند. صدام حسین از قبل در عملیات گستردۀ انفال مناطق مختلف کردنشین عراق را با سلاح‌های شیمیایی مورد حمله قرار داده بود این بار برای بیرون راندن نیروهای ایرانی و کرد از حلبچه به این شهر حمله کرد. فرمانده این عملیات علی حسن المجید معروف به علی شیمیایی بود. علی شیمیایی برای افزایش نفوذ گازهای شیمایی به خانه‌ها، ابتدا به مدت دو روز دست به استفاده از بمب‌های عادی زد پس از آن در روز ۲۵ اسفند ۱۳۶۶ شهر حلبچه را به وسیلۀ گازهای اعصاب مورد حمله قرار داد. نتیجۀ این عملیات، کشته شدن پنج هزار نفر بود که اکثر قریب به اتفاق آنها افراد غیر نظامی بودند. حملۀ شیمیایی حلبچه تا به امروز بزرگ‌ترین حملۀ شیمیایی تاریخ شناخته می‌شود.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com