25-302-parvandeh1

داستان دختران و پسرانی که بدون تایید دین و دولت خانواده شده‌اند

(افرادی که در این گزارش راجع به آن‌ها صحبت می شود، واقعی و ساکن تهران هستند، اما به خواسته خودشان از نام مستعار برای آ‌‌ن‌ها استفاده می‌شود.)

محسن حدود ۳۲ سال سن دارد و ساغر ۲۹ ساله است. هر دو از خانواده‌ای کوچک و متوسط می‌آیند و وقتی دور میز ۴ نفره و کوچک خانه نقلی آن‌ها می‌نشینیم تا گپی درباره ازدواج سفید بزنیم، آرام و قرار ندارند و مرتب سر به سر هم می‌گذارند. محسن بحث را به این شکل شروع می‌کند: «من و ساغر از حدود ۴ سال قبل در یک شرکت همکاریم. البته اول ساغر عاشق من شد و آن‌قدر اصرار کرد که دلم به حالش سوخت.» چشمکی شیطنت آمیز به ساغر می‌زند.
ساغر با کوبیدن یک مشت آرام به بازوی محسن می‌گوید: «موضوع این است که خود ما هم تازه اصطلاح ازدواج سفید را شنیدیم. موضوع این است که محسن توان و امکان مالی ازدواج رسمی را ندارد. من هم به اندازه‌ای دوستش دارم که حاضر باشم به همین صورت مخفیانه کنارش زندگی کنم. برای من این موضوع مهم است که با هم باشیم و از وجود هم لذت ببریم. البته دوست دارم یک روزی ازدواج رسمی داشته باشیم و همه بدانند که ما چقدر همدیگر را دوست داریم و حتی بتوانیم بچه‌دار شویم، اما حالا که شرایطش فراهم نیست، به داشتن همین زندگی هم دلخوش و راضی هستم.»
محسن درباره مشکلات همیشگی گرانی‌ها و نداشتن پول کافی برای برگزاری مراسم صحبت می‌کند. او در این باره ادامه می‌دهد: «همین لونه بلبل ۴۰ متری که بیشتر از ۱۵ سال از ساختش می‌گذرد و در یک محله شلوغ پایین شهر اجاره کردم ماهی ۷۰۰ هزار تومان داریم به صاحبخانه می‌دهیم. این رقم برابر با نصف حقوق من از شرکت است.»
در همین زمان، زنگ خانه به صدا در می‌آید و طبق قرار قبلی، دو تن از دوستان محسن و ساغر وارد خانه می‌شوند. آن‌ها هم در دهه ۳۰ عمر خود هستند و از ظاهرشان و بوی خوش عطرهای‌شان مشخص است که از نظر مالی در شرایط خوبی قرار دارند. با هم دست می‌دهیم و حالا که دیگر نمی‌توانیم دور میز غذا خوری بنشینم، به طرف مبل می‌رویم.
شادمهر و ماهایا هم چند سالی است که به شیوه ازدواج سفید در کنار هم زندگی می‌کنند. ماهایا ارمنی متولد تهران هستند. شادمهر ۳۵ سال دارد و درباره این شیوه زندگی مشترک می‌گوید: «این موضوع مشخص است که در کشور ما امکان ازدواج یک مسیحی با یک مسلمان وجود ندارد. البته از نظر قانونی می‌شود کارهایی انجام داد و ماهایا در ظاهر اعلام کند که مسلمان شده است تا ما بتوانیم با هم ازدواج کنیم، اما خانواده ماهایا به هیچ وجه اجازه ازدواج دخترشان با یک مسلمان را نمی‌دهند. نظر من هم برای‌شان مهم نیست. این‌که از نظر من دین یک موضوع فردی است و هر کسی می‌تواند هر مرام و مسلک و دینی را برای خود انتخاب کند.»
ماهایا با کمی آه و اندوه و گرفتن دست‌های شادمهر می‌گوید: «بعضی وقت‌ها در کشور ما مانع‌هایی که از طرف خانواده‌ها به خاطر مسایل مختلف اعتقادی و قومی و مذهبی و گاهی حتی خودپسندی‌های خانوادگی جلوی پای جوان‌های عاشق گذاشته می‌شود، از مشکلات که حکومت برای مردم به وجود می‌آورد، به مراتب بیشتر، پیچیده‌تر و آزاردهنده‌تر است. ما در آستانه ششمین سال زندگی مشترک‌مان هستیم و نکته جالب این است که حتی خانواده‌های‌مان از این ارتباط باخبرند، اما سعی می‌کنند موضوع را به روی خودشان نیاورند!»
زمان زیادی را خانه محسن سپری می‌کنیم. حالا موضوع برایم جالب‌تر شده است. با توجه به صحبت‌ها به نظر می‌آید مانع اصلی بر سر راه ازدواج سفید در وهله نخست طرز تفکر عمومی است و در مرحله بعد حکومت در برای چنین ازدواجی از خود واکنش منفی نشان می‌دهد. به همین خاطر نزد یکی از استادان دانشگاه می‌روم که به وسیله یکی از دوستان محسن معرفی شده است.
دکتر حمید آل آقا جامعه شناس و استاد دانشگاه درباره موضوع ازدواج سفید می‌گوید: «این موضوع را باید از این دیدگاه مورد بررسی قرار داد که جامعه ما به خصوص نسل جوان با ایجاد ظرفیت‌های تازه‌ای مواجه شده‌اند. یعنی اگر پیشتر بسیاری از مسایل تابو محسوب می‌شد یا زنان و مردان گرفتار اما و اگرهای بیشتری بودند، اکنون جوانان در این اندیشه هستند که خود را از چنبره افکار کهنه و بسیار محدود‌کننده رها نمایند و با توجه به شرایط اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی عصر امروز تصمیم‌گیری داشته باشند.
این‌که عده‌ای به دنبال بحث‌های قدیمی باشند و مرتب بخواهند با چوب قدمت و اصالت، بر تداوم سنت‌ها پافشاری کنند و مسایل مربوط به دنیای مدرن را با عنوان‌هایی همانند بدعت‌گذاری و فراموش کردن اصل و ریشه و دیگر اصطلاحات سرکوب کنند، خود را به دردسر می‌اندازند.
شرایط، نوع نگاه، میزان آگاهی‌ها، موقعیت جهانی و به طور کلی فهم و درک ایرانیان نسبت به چند دهه قبل تغییرات اساسی کرده است. اگر کسی یا کسانی نتوانند این تغییرات را درک کنند و بخواهند افکار قدیمی و به عبارتی استبدادی خود را بر جامعه حاکم کنند، خیلی زود متوجه اشتباه خود می‌شوند. چون جامعه در بستر زمان همانند رودخانه حرکت می کند و به جلو می‌رود. هر چیزی که راه حرکت یک جامعه و مردم آن را سد کند، نمی‌تواند مانع حرکت رود شود. بلکه رود به نوعی این مانع را از سر را خود بر می‌دارد یا آن را دور می‌زند.
به عقیده من ازدواج سفید یک نشانه است؛ نشانه‌ای از این که جوانان ایرانی راهی دیگر برای رسیدن به خوشحالی و خوشبختی خود جستجو می‌کنند. هر چند در به وجود آمدن این پدیده، مسایل زیادی همانند مسایل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دخیل است، اما محور اصلی به وجود آمدن چنین پدیده‌هایی جستجوی افراد یک جامعه برای یافتن راهی جدید برای زندگی بهتر است.

25.3
به خاطر داشته باشیم، افراد هر جامعه‌ای که بخواهد کورکورانه به سنت هایش بچسبد و آن‌ها را مورد بازنگری قرار ندهد و خرافات یا قوانین ناکارآمد قدیمی را به کار بگیرد که منطبق بر شیوه زندگی و نیازهای امروز نیست، فقط به این بهانه که اگر سنت‌ها را حفظ نکنیم، هویت‌مان از دست می‌رود و جامعه دچار نابودی می‌شود، بدون شک در حال فریب خود است. طی چند سال اخیر، جوانان ایرانی به درستی درک کرده‌اند که باید پوسته این جامعه به ظاهر مدرن را بشکنند و با فراغ بال به سمت خواسته‌های مدرن خود بروند. حرکت جامعه ایرانی از سنت‌گرایی به سمت اندیشه‌های نو و فارغ از قید و بندهای عرف و مذهب و دیگر پای بندی‌های جامعه‌های واپس‌گرای بشری موجب گم‌گشتگی در هیاهوی دنیای امروز می‌شود.
البته شاید برخی این خرده را به من و افرادی با تفکر من بگیرند که ما در حال نابود کردن فرهنگ ایرانی هستیم و باید برای حفظ هویت ملی و ایرانی از این سنت‌ها مراقبت کنیم. در پاسخ باید بگویم که من هم موافقم با این موضوع که باید سنت‌ها را حفظ و حتی از آن‌ها دفاع کرد، اما به خاطر داشته باشیم که حفظ سنت‌ها همراه با تعصب‌های کورکورانه و نادیده گرفتن خرافه‌ها یا پیروی غیرعقلانه از قانون‌های نانوشته عرفی که موجب می‌شود افراد نتوانند برخی از آزادی‌های به حق خود را حفظ کنند، واپس‌زدگی است.
ما باید همواره در تکاپو و یافتن پنجره‌های تازه برای رسیدن بشر به آزادی باشیم. اگر قرار است هر اتفاقی از جمله همین ازدواج برای بشر تبدیل به اسارت و قید و بند اجباری شود، باید شرایط آن را تغییر دهیم. ازدواج راهی است برای این‌که افراد به آرامش برسند و عشق به مفهوم واقعی کلمه را تجربه کنند، اما اگر ازدواج در دنیای ما یا در جامعه ایرانی تبدیل به یک رسم ناخوشایند یا آزاردهنده شده است باید برای آن فکری کنیم.»
فضای صمیمی خانه کوچک محسن و ساغر من را بار دیگر به آن‌جا می‌کشاند. آن‌ها برای این‌که گزارش من کامل شود، از زوج دیگری از دوستان خود دعوت می‌کنند. نوشین و رهام که در دهه ۲۰ زندگی خود هستند و پر از شوق و شور و انرژی هستند، به خانه دوستانم می‌آیند. نوشین که بسیار بازیگوش و شوخ طبع است، می‌گوید: «بدون غذا میشه زندگی کرد، اما عشق یعنی نفس. تا حالا من و رهام رو ۲ بار گرفتن به جرم این‌که با همدیگه دوستیم. ما هم از محسن و ساغر یاد گرفتیم و مسیر زندگی‌مون رو تغییر دادیم. حالا دیگه هر وقت که بخوایم و هر جور که بخوایم با هم حال می‌کنیم. مهمونی می‌گیریم و کلی خوشیم و نگران این هم نیستیم که برای گرفتن دست همدیگر شادی بازم دستگیر بشیم و کارمون به پلیس و قانون و دادسرا بکشه.»
رهام هم در این مورد می‌گوید: «من و نوشین نمی‌خوایم مثل یک دوست دختر و دوست پسر معمولی باشیم. برای ما مهمه که زندگی مشترک داشته باشیم، اما پدر و مادرم میگن تو بچه‌ای و عقلت نمی‌رسه. هر کاری رسم و رسوم خودش رو داره. اول باید بری سربازی و پول جمع کنی و کلی کارای دیگه. من و نوشین هم تحمل این کارها رو نداریم و دلمون می‌خواد با هم باشیم. منم یه اتاق قدیمی پیدا کردم و اجاره کردم و با هم زندگی خیلی خوبی هم داریم.»
دکتر پریچهر اسماعیل‌زاده مدرس رشته جامعه شناسی، کارشناس دیگری است که با معرفی یکی از دوستانم پیش او می‌روم تا نظرش را درباره ازدواج سفید جویا شوم. وی درباره پیدایش و تداوم ازدواج سفید پاسخ داد: «انکار صددرصدی هر چیزی بد و نامناسب است. من همجنس‌گرا نیستم و همجنس‌گرایی را تبلیغ نمی‌کنم، اما این که بخواهم روی همجنس‌گرایان یک برچسب دور باش و گم باش بزنم، تبدیل به یک دیکتاتور می‌شوم. همان اندازه که من حق حیات و آزادی دارم، یک همجنس‌گرا نیز می‌تواند از زندگی و آزادی فردی برخوردار باشد و از آن لذت ببرد. در مورد ازدواج نیز همین طور است. اگر من سنت ازدواج را به مفهوم واقعی کلمه دوست دارم و آن را ستایش و تبلیغ می‌کنم، به این مفهوم نیست که سایر افراد را از دیگر شیوه‌های با هم بودن منع کنم یا به آن برچسب نابود باد و ویران باد بزنم.
نکته مهمی که باید به آن اعتراف کنیم این است که ایرانی‌هایی که در دهه ۷۰ به بعد در ایران متولد شده‌اند، با افرادی که در دهه ۵۰ و ۶۰ متولد شده‌اند، بسیار متفاوتند. خواسته‌ها، نیازها، آرمان‌ها و باید و نبایدها و به طور کلی جهان‌بینی این افراد بسیار متفاوت است. دهه پنجاهی‌های ایران یک دوران بسیار پر فراز و نشیب از یک حکومت پادشاهی به حکومت اسلامی و درگیری‌های پیش از انقلاب را تجربه کرده‌اند. دهه شصتی‌ها دوران پرتنش سال‌های ابتدای انقلاب و دوران بسیار درگیرانه جنگ را تجربه کرده‌اند. در حالی که دهه هفتادی‌ها و متولد شدن دهه‌های بعد زندگی متفاوت همراه با آزادی‌خواهی و اصلاح طلبی را دیده‌اند و بسیار طبیعی است که آن‌ها نیز به دنبال تجربه‌ای دیگر و به دست آوردن دنیایی دیگر باشند.

25.4
همین متولدان نیمه دوم دهه شصت و نیمه نخست دهه هفتاد که حالا در دهه ۲۰ زندگی‌شان هستند نخستین گام‌های حرکت از سنتی بودن به سمت مدرنیسم را برداشته‌اند. جوانان امروز ایران از تردیدها گذشته‌اند و تلاش پیگیری را انجام می‌دهند جامعه را به سمت مدرن گرایی سوق دهند. موضوع اصلی این است که نسل جوان قصد جدی دارد که آزادانه بیندیشند و خودش فارغ از نگاه گذشتگان تصمیم بگیرد. جوانان امروز باید و نبایدها خود را دارند و سعی می‌کنند اسیر دیروز نباشند. برای این نوع تصمیم‌گیری نیز دلیل بسیار محکمی دارند؛ پدران آن‌ها طی ۴ دهه گذشته با همه آرمان‌ها و اندیشه‌های‌شان نتوانسته‌اند ایرانی آزاد و آباد بسازند.
ازدواج سفید گامی است جدی، عملی، روشنفکرانه و کاملا خودجوش از سوی جوانانی که حالا دیگر به آزاد بودن و آزاد اندیشیدن نیاز جدی دارند. البته باید روی این موضوع تاکید کنم که این اتفاق یکی از نشانه‌های جوانان امروز ایران برای حرکت به سوی استقلال فکری و عملی است. اگر بخواهیم جامعه را به دقت بررسی کنیم، نشانه‌های بسیار دیگری از حرکت رو به جلوی جوانان می‌بینیم. برای نمونه، با وجود همه فشارهایی که وجود دارد، دختران و زنان از ساپورت به جای شلوار استفاده می‌کنند یا این‌که با حضور گسترده در شبکه‌های اجتماعی سعی می‌کنند ارتباط‌های دوستانه و منطقی خود را حفظ کنند.
باید به حق آزادی افراد در انتخاب همسر احترام گذاشت. انتخاب همسر یکی از اساسی‌ترین نیازهای بشر است که اگر در نحوه انجام آن دخالت صورت بگیرد، در جامعه مشکل و بحران ایجاد می‌شود. باید به این موضوع باور داشته باشیم که هر کسی شیوه زندگی خاص خود را دارد که این شیوه بر اساس نیازها و امکانات فرد مورد نظر شکل می‌گیرد. ازدواج یا به عبارت بهتر انتخاب شریک و همراه در زندگی موضوعی نیست که بتوان با دستورالعمل صادر کردن یا دستور دادن آن را تعیین کرد. افرادی که تلاش می‌کنند پدیده‌های مختلف اجتماعی را با فرامین و دستورات دینی یا اعتقادی منطبق کنند، در زمینه شناخت بشر راه را به اشتباه می‌روند.
طی چند سال اخیر ارتباط میان دختر و پسر نسبت به دو دهه قبل تغییرات بسیار جدی و عمیقی پیدا کرده است. زمانی که این ارتباط داشت آرام آرام شکل می‌گرفت بسیاری سعی داشتند به شکل‌های مختلف جلوی این ارتباط را بگیرند، اما این گروه خیلی زود متوجه شدند که این مسیر ناگزیر به راه خود ادامه می‌دهد و جامعه در حال تغییر است. هر چند هنوز هم عده‌ای سعی می‌کنند این نوع ارتباط را محدود کنند، اما وقتی به پیامدهای حاصل از چنین محدودیت‌هایی پی می‌برند، برای فهم موضوع تلاش بیشتری به خرج می‌دهند. پدیده ازدواج سفید هم نیاز به درک دارد. به جایی که در برابر آن موضع سخت و چکشی گرفته شود و بر آن برچسب فسادآور بخورد.
نسل امروز تمایل دارد برابری زن و مرد را از مرحله حرف به عمل برساند. برای همین است که پدیده‌ای همانند ازدواج سفید مطرح می‌شود. در چنین پیوند و همراهی، دیگر لازم نیست مرد در چارچوب‌های سنتی به خواستگاری مرد برود و به عبارت بهتر، مرد ابتدا زن را بپسندد و انتخاب کند و سپس زن بخواهد جواب مثبت یا منفی بدهد. در ارتباطی که ازدواج سفید را در پی دارد، به همان اندازه که یک مرد می‌تواند پیشنهاد با هم بودن را بدهد، زن نیز چنین حقی دارد. در چنین ارتباط دیگر آن سنت‌های مربوط به شب زفاف که در دنیای امروز عجیب، غیرعادی و توهین‌آمیز است نیز برداشته خواهد شد.»
شادان نهاوندی اقتصاددان و پژوهشگر مسایل اجتماعی درباره ریشه‌های پیدایش ازدواج سفید به «هفته» می‌گوید: «بدون تردید یکی از دلایل ریشه‌ای به وجود آمدن پدیده ازدواج سفید مسایل اقتصادی و پیوند آن با مسایل اجتماعی است. جوانان که می‌خواهند وارد یک زندگی مشترک شوند از توان مالی و اجتماعی لازم برای آغاز یک ارتباط رسمی به شکل سنتی آن را ندارند. براساس سنت، مرد ابتدا باید از دختر مورد علاقه‌اش خواستگاری کند. در صورت پاسخ مثبت دختر و خانوده‌اش باید مراسم بله برون و پس از آن دوران نامزدی و در نهایت عروسی و ماه‌عسل و بسیاری از دیگر از مراسم باید برپا شود. یعنی یک مرد برای ازدواج فقط نباید نظر همسر آینده خود را جلب کند، بلکه مسئول تامین نظر مثبت خانواده و فامیل خود و دختر نیز هست. این موضوع یعنی صرف زمان و هزینه‌ای بسیار بسیار زیاد. در حال حاضر اگر جامعه ثروتمند ایران را حدود ۲۰ درصد جمعیت آن‌ها در نظر بگیریم، نزدیک به ۸۰ درصد از جوانان طبقه متوسط و فرودست از صرف چنین هزینه‌ای ناتوان هستند.
ازدواج از نظر کارشناسان یک پدیده اجتماعی است، اما در کشور ما این مراسم تبدیل به یک موضوع مهم اجتماعی و اقتصادی شده است. در بسیاری از کشورهای جهان ازدواج پدیده‌ای آسان است که بسیاری از نیازهای اقتصادی آن پیش از ازدواج یک زوج فراهم می‌شود. یعنی این زوج قبل از این مراسم رسمی داشته باشند، این که در چه خانه‌ای زندگی کنند تعیین شده است و مدتی را در آن‌جا سپری کرده‌اند. برای مراسم ازدواج هر دو کار می‌کنند و برنامه‌ریزی انجام می‌دهد. در بیشتر خانواده‌ها، تعداد مهمانان چندان زیاد نیست. از فضاهای روستایی یا شهرهای کوچک یا رستوران‌های کوچک برای این کار استفاده می‌کنند و به طور کلی شرایط ساده و قابل مدیریت است، اما در کشور ازدواج تبدیل به یک مارپیچ تو در تو شده است که انجام دادن و مدیریت کردن آن کار هر کسی نیست

در حال حاضر، مسکن در کشور ما تبدیل به یک موضوع بحرانی شده است. زمانی این مشکل فقط در شهرهای بزرگ یا پایتخت وجود داشت، اما اکنون حتی بسیاری از شهرهای کوچک نیز درگیر این موضوع شده‌اند. تغییر سلیقه نسل جوان در انتخاب مسکن ایده‌آل، گرانی بیش از اندازه مسکن و نبود حمایت‌های لازم از مستاجران و نبود نظارت بر کار صاحبخانه‌ها و مشاوران املاک، شرایط را برای تمامی ساکنان شهرهای بزرگ و کوچک ایران دشوار کرده است. در چنین شرایطی، شرائط برای یک ازدواج معمولی بسیار سخت‌تر است. چون آن‌ها باید در کنار تامین بسیاری از هزینه‌های ریز و درشت خود، به فکر تامین مسکن باشند که بیشترین حجم از دارایی‌های آن‌ها را به خود اختصاص می‌دهد. این موضوع در تمامی سال‌های زندگی زوج‌ها یک مشکل بزرگ و بسیار جدی است.
ازدواج سفید بسیاری از این مشکلات را برای جوانان حل می‌کند. به این مفهوم که آن‌ها می‌توانند بسیاری از هزینه‌های مربوط به پیش، هنگام و پس از ازدواج را پرداخت نکنند. افزون بر این، در انتخاب محل سکونت نیز بسیاری از مسایل و مشکلات زوج‌ها را ندارند. این‌که به خانه مادر داماد نزدیک‌تر باشد یا خانه عروس، این‌که خانه مورد نظر درخور شخصیت و جایگاه اجتماعی عروس جوان باشد، این‌که خانه قدیمی ساز نباشد به خاطر این‌که تمامی وسایل عروس خانم نو است و بسیاری از مسایل دیگری که در ظاهر حاشیه است، اما در عمل زندگی یک زوج را تحت تاثیر قرار می‌دهد.
من شنیده‌ام برخی از افرادی که با هم ازدواج سفید می‌کنند، بیش از یک زوج در یک خانه در کنار هم زندگی می‌کنند. به این ترتیب، هم می‌توانند خانه بزرگتری داشته باشند و هم از کنار هم بودن لذت بیشتری می‌برند و هم این‌که هزینه‌های کمتری را به دوش می‌کشند. به خصوص که بسیاری از زوج‌هایِ‌ ازدواج سفید شب‌ها را کنار هم نمی‌مانند و هر کدام از مرد یا زن جوان به خانه پدری می‌رود که در این صورت خانه دیگر محور تمامی لحظه‌های زندگی آن‌ها نیست و به همین خاطر می‌توانند در زمینه انتخاب مسکن از فراغ بال بسیار بهتری برخوردار باشند.
یکی از نکات بسیار مهم در ازدواج‌های رسمی این است که حتی وقتی انتخاب اولیه زوج دور از قراردادهای رسمی و آداب و رسوم قدیمی صورت گرفته است، به این خاطر که زوج پیش از ازدواج رسمی نتوانسته‌اند، زندگی مشترک را تجربه کنند و همین موضوع باعث می‌شود که به اصطلاح وقتی زیر یک سقف می‌روند، به کمبودها، مشکلات و رفتارها و عادت‌های نامناسب همدیگر پی ببرند که این موضوع گاه شرایط را بسیار دشوار می‌کند. چون در این زمان زن و مرد باید آزمون و خطاهای بسیاری را انجام دهند تا به نتیجه مطلوب یعنی تفاهم برسند. این موضوع زندگی را برای زوج‌ها گاه تا مرحله فرسایش طولانی پیش می‌برد. در این میان اگر پای یک فرزند به خانواده باز شود که شرایط را بسیار دشوارتر و پیچیده‌تر می‌شود.
ازدواج سفید این امکان را به زن و مرد جوان می‌دهد که پیش از برگزاری مراسم رسمی و اعلام همگانی با هم بودن‌شان، مسایل مختلف از جمله تفاهم، اشتراک‌های جنسی، فرهنگ خانواده‌ها، مسایل مختلف مالی و حتی موضوع تعهد اخلاقی همدیگر را مورد آزمایش و بررسی قرار دهند. به این ترتیب ازدواج سفید می‌تواند شرایط یک ازدواج سالم و پایدار را فراهم بیاورد. تاکنون بسیار شنیده‌ایم که به خصوص در میان افراد مشهور یک زن و مرد پس از سال‌ها در کنار هم زندگی کردن ازدواج کرده‌اند. این موضوع برای افرادی که اعتقادهای سنتی دارند، این اتفاق غیرعادی و مردود است، ولی اگر کمی منصفانه به موضوع نگاه کنیم متوجه این موضوع می‌شویم که آن‌ها شناخت را اساس ازدواج خود قرار داده‌اند.»
جوانان ایرانی حاضرند برای این‌که طعم خوش با هم بودن را بچشند، مخفیانه زندگی کنند. به طور کلی سال‌ها است در کشور ما مردم برای این‌که بتوانند به شکلی که می‌خواهند زندگی کنند، بسیاری از کارهای‌شان را مخفیانه انجام داده‌اند و پس از چند سال دولت سعی کرده است، به طریقی با مردم همراه شود. ممنوع بودن استفاده از دستگاه‌های پخش فیلم خانگی، ممنوع بودن گوش کردن به ترانه‌های خوانندگان پیش از انقلاب یا خارج از کشور، ممنوع بودن خوردن ماهی ازون برون، ممنوع بودن بازی شطرنج یا تخته نرد، ممنوع بودن اعطای مجوز انتشار نشریه به افراد عادی و بسیاری از ممنوع بودن‌هایی که طی چند دهه گذشته اجازه استفاده از آن‌ها داده شده است و حالا خوانندگان زیرزمینی و زوج‌هایی که ازدواج سفید کرده‌اند، باید در انتظار روزی بمانند که به رسمیت شناخته شوند.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com