«والتز با بشیر» مستند خلاقانه ای است که از انیمیشن برای بازنمایی “تروما”ی شخصی یک سرباز اسرائیلی که در حملهی لبنان، با فالانژیستها و احتمالن همچنین ارتش جنوب لبنان در کشتار دسته جمعی (نسل کشی) قریب به ۳۵۰۰ فلسطینی در صبرا و شتیلا همکاری کرده بود استفاده میکند. صحنهی آخر فیلم اما انیمیشن نیست، بلکه صحنه ی واقعی است از حادثه، که در آن زنان فلسطینی را نشان میدهد که برمیگردند به اردوگاهشان و در آنجا با اجساد خانواده هایشان—پسران، شوهران، پدران، برادران، و کودکانشان—که قتل عام شده اند رو به رو میشوند که روی هم در خیابانها تلنبار شده اند.
فیلم، یک سرباز سابق اسرائیلی و همزمان کارگردان فیلم به نام اَری فولمان را تصویر میکند، که سفرش را برای بازیابی بخشی از حافظه ی فراموش شدهاش از طریق مصاحبه با دیگرانی که به نوعی در جنگ شرکت داشتند آغاز میکند. تفحص در یک ظاهرن ترومای شخصی ِ یک سرباز برای به یاد آوردن آنچه که فراموش کرده است (که از علایم تروماتیزه شدن توسط یک تجربه ی وحشتآور است) اگرچه در وحلهی اول ممکن است بسیار معصومانه به نظر رسد، اما اینکه این فیلم دقیقن قرار است چه تاثیری داشته باشد محل مناقشه ی فراوانی است. در این خصوص دو ادعای عمده مطرح میشود. یکی آن است که این فیلم «فیلمی است تماما درباره ی [صحنهی] پایانیاش» (شْلونکه، صفحهی ۹۴۹) با این نتیجه که تماشاچیان رنج و زجری که فلسطینیها به عنوان قربانیان قتل عام متحمل شدهاند را به یاد بسپرند. دیگری آن است که هدف سیاسی فیلم در درجهی اول مبرا کردن سربازان اسرائیلی از جنایت و برداشتن مسئولیت از گردنشان است، و در نتیجه صحنهی پایانی فیلمْ «رشته ی تحقیقی که به بررسی مسئلهی مسئولیت ختم میشد را منتفی میکند»؛ و بنابراین «دلالت بر یک نوع کاتارسیس» میکند که «بر حوادث مشوش و آشوبناکی که فیلم آنها را فاش میکند غلبه میکند.» (رستگار، صفحهی ۷۵)
در این مقالهی کوتاه، با به کار بردن استدلالات کاترین شْلونکه و کامران رستگار سعی خواهم کرد تا نشان دهم که چطور این فیلم بر گروههای متفاوت از مخاطبان تاثیرات احتمالن متفاوتی خواهد گذاشت. مخاطبانی که بررسی خواهم کرد شامل این سه گروه میشود: اول، جامعه ی اسرائیلی به طور عام؛ دوم، آنهایی که قبل از دیدن این فیلم درباره ی مسئله ی اسرائیل و فلسطین آگاهی داشتهاند و به طور کل رابطهی بین اسرائیل و فلسطین را رابطهی ظالم بر مظلوم تلقی میکنند؛ و سوم، آنهایی که دربارهی نزاع بین فلسطین و اسرائیل آنقدری نمیدانستهاند که آنها را به موضعگیری مشخصی وادار کند. اگر چه، تمام استدلالات من تخمینهای کلی خواهد بود و به هیچ عنوان کل اعضای هر گروه—که البته بدون همپوشانی نیستند—را در بر نمیگیرد؛ چرا که تاثیر واقعی هر فیلمی در کل، و این فیلم به طور خاص، بسیار پیچیده و سوبژکتیو است و هر گونه ادعایی در چند و چونش تنها یک فرضیه باقی خواهد ماند و ثابت شدنی نیست.
جامعهی اسرائیلی:۱
رستگار استدلال میکند که “والتز با بشیر” از طریق هم فرم (انیمیشین) و هم محتوایش (ترومای مجرم) راه را برای اینکه مخاطب، به خصوص جامعهی اسرائیلی، از مسئلهی مسئولیت ِترومای حقیقی، یعنی ترومای بازماندگان فلسطینی، طفره رود را هموار میکند. تا آنجا که به فرم فیلم مربوط میشود، او ادعا میکند که اگرچه این فیلم از سبک و سیاق مرسوم مستند “واقع گرا” فاصله میگیرد، با این حال با همزمان کردن نقاشیهای “ابتکاری” با صداهای واقعی مثل صدای خود اَری فولمان راه را برای حتی بیشتر دوخته شدن مخاطب به متن فیلم نسبت به مستند “گریرسونی”۲ باز میکند، و منجر به همذاتپنداری روانی قویتری با سربازان اسرائیلی و تجاربشان میشود. همچنین، در مورد محتوای فیلمْ رستگار مینویسد:
«با تاکید کردن بر نمایش جنگ بر اساس یک خاطره یا یک تروما، «والتز با بشیر» این نگاه را ترویج میدهد که سربازان اسرائیلی و، به طور غیر مستقیم، جامعهی اسرائیلی، اساسن خود قربانیان جنگ هستند، و نه شرکتکنندگان دارای ارادهای که منافع ایدئولوژیک و سیاسیشان با تعرض و تهاجم تامین میشود.» (۷۵)
به همین دلیل، رستگار اظهار میکند که خود این واقعیت که فیلم، یک تروما را به یک مجرم و نه یک قربانی نسبت می دهد امر اخلاقی جنگ و مسئولیت اشغال و ستیز را دور میزند. اگر چه او کارکرد «خود-انتقادی» صحنهی آخر فیلم را که «حداقل برای وادار کردن مخاطب به اندیشیدن به فرآیند همذاتپنداریای که مشخصهی فیلم تا آن دقیقه بوده است» طراحی شده است را تصدیق میکند، در تحلیل نهاییْ آن را یک «گسیختگی کاتارتیک» عنوان میکند:
«در روایتهای ترومای مجرم، حافظه، معمولن، هم به دیدهی مشکل و هم به عنوان راهحلی دیده میشود برای روانِ برهمریخته و بیثبات پروتاگونیست که زیر بار خاطرات سرکوبشده اش رنج میکشد، تا آن جا که سرانجام با یک گسیختگی کاتارتیک از آن خلاص میشود.» (۶۸)
نه تنها این فیلم مشکل مسئولیت جرم را با منظرهوار و چشمگیر کردن۳ جرم قتل عام و رنج بازماندگان کشتگان حل میکند، بلکه «فقدان حافظه/خاطره به عنوان علامتی برای انکار مسئولیت آغاز میشود، اما به عنوان نشانهای برای قربانیساختن [از مجرم] به پایان میرسد. بر این اساس، سربازان اسرائیلی، و به طور ضمنی جامعهی اسرائیلی، خود به عنوان قربانیان تصویر میشوند.
در تمام طول فیلم (تا قبل از صحنهی مستند آخر فیلم) حتی در یک صحنه هم قربانیان فلسطینی نمایش داده نمیشوند—غیر از صحنهی قابل توجه و در جای خود بحثبرانگیز ِ اسبهای زخمی، و حرف عجیب راوی که میگوید «ناراحت شدم … اسبها چه کار کرده بودند که مستحق این زجر باشند؟» (”۴۳:’۲۴) که دلالت ضمنیاش آن است که فلسطینیها مستحق بلایی که سرشان آمده است هستند. در تمام طول فیلم حتی یک مصاحبه با هیچ بازماندهی فلسطینیای یا هیچ فلسطینیای به طور کل وجود ندارد، و تنها با اسرائیلیها مصاحبه شده است. گذشته از این، حتی اشارات صریحتری وجود دارند که نشان از قصد فیلم برای کمتر نشان دادن تقصیر و کمرنگ کردن جوابگویی اسرائیل دارند: تراپیست فولمان به اون میگوید که «تو داشتی شعله روشن میکردی اما تو در کشتار شرکت نداشتی.» (۶۹) یا اینکه فیلمْ اسرائیلیها را به عنوان کسانی نشان میدهد که برای پایان دادن به کشتار مداخله کردند. علاوه بر این، در فیلم، انگیزههای فالانژ توسط یکی از شخصیتها به عنوان «تعصب خوانوادگی» یا حتی «احساس اروتیک نسبت به بشیر» مطرح میشود، در نتیجه، «خشونت را مرتبط به یک حیطهی غیرعقلانی و حتی ویژگیهای فرهنگی بدوی می کند؛ و این بدان معناست که خشونت فالانژها حاصل گرایشاتشان است ، در نتیجه منطقا به خاطر آنها سربازان اسرائیلی قرار نیست محکوم شوند. با توجه به تمام مطالب ذکر شده، پیشبینی اینکه تاثیر «والتز با بشیر» بر جامعهی اسرائیلی (به طور کل) غیرسیاسی شدنشان است و به آنها کمک میکند که از به سوال کشیدن نقش سیاسیشان در ستیز بین اسرائیل و فلسطین اجتناب کنند.
طرفداران فلسطین۴:
با این حال نگاه کاملا متفاوتی به فیلم نیز وجود دارد. شْلونکه ادعا میکند که در مجاورت قرار دادن صحنهی واقعی فیلمبرداری شده (صحنهی پایانی فیلم) و عکسهایی که از اجساد کشته شدهگان گرفته شده بود با انیمیشنی که تا قبل از آن لحظه در جریان بود امکان فراموش کردن که نتیجه ی نهایی مستندهای مرسوم است را از بین میبرد.۵ دلیلش این است که انیمیشنی که در فیلم به کار رفته است پیچیده و انبوه نیست، بلکه نسخهای لختشده و کنترلشده از حرکت است:
«این توسط مهارشدگی و محدودکردن فرم [تصویر] متحرک ممکن میشود. در این فیلم، امکانات خیالی و وهمی-فانتزی ِ انیمیشن برای نمایش واقعیت از آن سلب شده است، با این نتیجه که وقتی ما با عکسهای آخر فیلم و صحنهی “واقعی” فیلمبرداریشده مواجه میشویم، فرم آنها به عنوان تصاویر مهارشده به طور شدید و موثر در تجربهی جدید ما از پروسهی خاطره-حافظه جاری میشود.» (۹۵۹)
بهوسیلهی این شکلهای کمتحرک و سادهتر از واقعیت، انیمیشن «والتز با بشیر» همیشه ما را یک قدم عقبتر از واقعیت نگاه میدارد؛ ما را در یک بالقوگی، یک فضای تعلیق نگه میدارد. نقاشیهای متحرک تا قبل از سکانس پایانی فیلم در فاش کردن واقعیت مضایقه میکند؛ مواجه شدن با واقعیت دهشتناک را از ما دریغ میدارد، تا اینکه در لحظهی آخر به ناگهان، غیرمنتظره اما در ناخودآگاه پیشبینی شده، آنچه که در تمام طول مدت فیلم از ما دور نگه داشته شده بود را افشا میکند: قتل عام فلسطینیها، که علت نهایی تخریب حافظهی پروتاگونیست است. از این نقطه نظر، اجتناب از نشان دادن حتی یک قربانی واقعی (یعنی فلسطینیها) و مصاحبه نکردن با حتی یکی از فلسطینیها در سراسر قسمت انیمیشن فیلم به طرز مثبتی عامدانه است و هدفش بیشینه کردن تاثیر سکانس پایانی فیلم است با این هدف که مخاطب را “تدریجا” با قربانی آشنا نکند بلکه او را غافلگیرانه از مواجه با واقعیت بهت زده کند.
شْلونکه اظهار میکند که این سکانس پایانی «نه به عنوان یک “پیام” بلکه به عنوان نوع خاصی از حافظهی تصویری-فیلمی در مخاطب جاری میشود.» (۹۵۰) در این خصوص او مینویسد:
«هنگام مواجهه به این صحنهی فیلمبرداری شده به نظر میرسد که انگار تمام فیلم داشت، آرام آرام و پیشرونده، نه حقیقت تجربهی اَری بلکه محدودیتهای مستند سینمایی را نشان میدهد. […] وقتی به این دقایق واپسین فیلم که ترکیبی از تصاویر “واقعی” و “انیمیشن” به مثابهی صحنهی مرگ هستند فکر کنیم، قدرت فرهنگی این قتل عام و نیاز تجدیدشده اش به عنوان گواهی و شاهدی احساسا تاثیرگذار را احساس می کنیم» (۹۵۱)
به عبارت دیگر، به کل انیمیشن قبل از صحنهی نهایی فیلم میتوان به دیدهی تمهید یا مانوری برای هر چه تاثیرگذار کردن صحنهی فیلمبرداریشده از قتل عام فلسطینیان نگاه کرد. با در نظر گرفتن تمام اینها، به خود اجازه میدهم که به این نتیجه برسم که برای کسی که قبل از نگاه کردن این فیلم موضع قبلی نسبت به فلسطینیها داشته و آنها را قربانی ظلم و زورگویی اسرائیل میدانسته، تاثیر صحنهی آخر فیلم—شیون و ضجهی بازماندگان قتل عام مردان و کودکان فلسطینی—نتیجهی اصلی فیلم است. به عبارت دیگر، موضع قبلی آنها نسبت به فلسطین و اسرائیل (همدردی با فلسطینیان تحت ستم) از اینکه با سرباز اسرائیلی طی سفرش برای بازیابی خاطرهی پاکشده از حافظهاش—و آنگونه که گمان میشود “تروماتیزه شدنش—همذاتپنداری کنند جلوگیری میکند؛ و در عوض باعث میشود که زجر و رنج فلسطینیان را جذب کند و به خاطر بسپارد.
مخاطبان بیموضع:
با در نظر گرفتن استدلالاتی که مطرح شد، میتوان نتیجه گرفت که برای مخاطبی که قبل از نگاه کردن فیلم هیچ گونه موضعی (یا دغدغهای) نسبت به موضوع نداشته است، بسیار محتمل است که با سربازان اسرائیلی بیش از آنچه که حقشان است همذاتپنداری کنند، در حالیکه همزمان با دیدن دهشتناکی صحنهی واقعی آخر فیلم شوکه شوند؛ اگر چه شاید فقط به عنوان یک واقعهی وحشتزای (و یحتمل جنایت) مستقل و مجرد همچون بسیاری از صحنههایی که در اخبار رسانهها هر روزه از کشتار و جنایت نشان داده میشود، کنده شده از زمینهی سیاسیاش.
۱. تمام نقل قول های این قسمت برگرفته از مقاله ی رستگار خواهد بود.
۲. Griersonian Documentary
۳. ”spectacularizing”
۴. تمام نقل قولهای این قسمت ارجاع به مقالهی شْلونکه دارد.
۵.
The truth in the end is then we are able to see beyond him [Ari Folman], to” see the scene of death as we might all have once seen it in
the newspaper and on the television but this time knowing we are looking. At that final point we see why he saw it and then did not, and
now we ask ourselves why we too had forgotten.”
منابع:
(Folman, Ari. Waltz with Bashir (Israel, 2008, 87 min
http://watchmovies.to/movies/173318-waltz-with-bashir last visited on 11/07/2014
Rastegar, Kamran. (2013) “Sawwaru waynkum?” Human rights and
Social Trauma in Waltz with Bashir.” College Literature: A Journal of Critical Literary Studies. 40 (3): pp. 60–۸۰
Schlunke, Katrina. (2011) “Animated Documentary and the Scene of Death: Experiencing Waltz with Bashir” South Atlantic Quarterly, 110.4: pp. 949–۹۶۲.
پینوشت یک. فیلم را در لینک گذاشته شده میتوانید ببینید. http://watchmovies.to/movies/173318-waltz-with-bashir
پینوشت دو. فلسطین بودجه برای فیلمسازی ندارد. رسانه در اختیار اسرائیل است.
پینوشت سه. ویکیپدیا معصوم نیست.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.